دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳
یک
عبارت «کذا فی الاصل» معادل «Sic» انگلیسی است که برگرفته از عبارت لاتین «sic erat scriptum» است. این عبارت جایی به کار میرود که نویسنده پس از یک نقل قول مستقیم از یک متن مکتوب، از آنجا که در متن مرجع، یک عبارت یا کلمه غلط نوشته شده، لحنی عوامانه داشته یا حاوی ارجاع، استدلال نادرست یا اشتباه فاحشی باشد، برای تأکید اینکه واقعاً در اصل چنین چیزی بوده و من آن را اینطور ننوشتهام یا اشتباه تایپی نیست، از «کذا فی الاصل» یا «کذا» استفاده میکند.
دو
سیّدجواد طباطبایی در نوشتههایش در نقد نویسندگان وطنی خیلی از «کذا!» (معمولاً همراه با علامت تعجّب) استفاده میکرد. برای نمونه طباطبایی در شماره ۱۵ «فرهنگ امروز» در نقدی بر چاپ سوّم کتاب «اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران» نوشتهی حاتم قادری میگوید:
استاد پس از ذکر مصیبتی از مشکلات تحقیقات مبنایی و اشارهای به کتاب دورانسازی که تحویل دانشجویان دادهاند فرمودهاند: «با توجّه به مشکلات یادشده، باید گفت کتاب حاضر اوّلین کتاب در این زمینه در ایران به شمار میآید و نباید داعیهدار جامعیّت و موفّقیتهای (کذا!) بسیار بوده باشد؛ از این رو کار سادهای است که با تمسّک به غیاب نام اندیشمند، اثر یا نکتهای، به خردهگیری از کتاب برخاست» (قادری، ص ۲)
طباطبایی این کتاب را آشفته، دارای اشتباههای زیاد و حاوی گرتهبرداری از آثار خود میداند؛ پس این گفتهی مؤلّف را که کتابش را جامع و دارای موفقیتهای بسیار دیده، مضحک تلقّی کرده است و یک «کذا!»ی جانانه حوالهاش میکند. در ادامهی متن باز هم «کذا»های دیگری هست که فکر میکنم همین یک نمونه کافی باشد.
سه
حکایت متفکران ایرانی و مریدانشان حکایت تلخی است. هر قدر مرید کمبنیهتر، تقلیدش شدیدتر و سطحیتر. گاه این تقلید در لحن، نوشته و نثر به حدّی میرسد که سخت بتوان یاد داستان خر خاتون و کدوی مثنوی نیفتاد.
حامد زارع حسنهای است از حسنات محمّد قوچانی؛ در واقع یک نسخهی کوچکتر یا کاریکاتوری از او که خودش هم پدیدهای است که خیلی وقت پیش چند یادداشت دربارهاش نوشتم و رهایش کردم. خیلی تصادفی چشمم به نوشتهای خورد از او که نوشته: «سیسال پیش محمدرضا عارف که رئیس دانشگاه تهران بود، جواد طباطبایی را فراخواند تا دربارهی اخراج او از دانشگاه در دورهی ریاست غلامعلی افروز بر دانشگاه صحبت کند. عارف در آن دیدار به طباطبایی میگوید همه میگویند سکولار، لیبرال و ملیگرا هستی! طباطبایی نیز هر سه اتهام (کذا!) را صحیح میداند و بدیهی است که به دانشگاه نیز بازنمیگردد.»
زارع دیده طباطبایی در نوشتههایش «کذا!» میگذارد، او هم هرجا دستش برسد «کذا» میگذارد بیآنکه متن و ارجاعی در میان باشد. من دهسال پیش اینجا به او که آن زمان دبیر بخش اندیشهی مهرنامه بود اشارهای داشتم؛ یعنی از کسی که نمیتواند حتّی از روی دست مراد خود درست رونویسی کند، چه انتظار اندیشهورزی؟ زارع حالا «سردبیر» سیاستنامه هم شده ولی با گذشت دهسال هنوز هم دست از «کذا»نگاری برنداشته تا نشان دهد که حرف مرد یکی است. بیش باد.
سیدجواد خدابیامرز خیلی به رعایت قواعد نگارش و فارسینویسی اهمیت میداد و مخالفانش را دست میانداخت اما خودش دلبخواهی عمل میکرد. مثلا گاهی وقتها به جای (کذا)ی معروفش دوتا علامت تعجب در پرانتز -به جای قلاب- میگذاشت و مانند آن.
پاسخحذف