جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳
یادداشتی میخواندم به مناسبت درگذشت امام چهلونهم اسماعیلیّه که بنا به وصف نویسنده (پژوهشگر اجتماعی تشیّع) به وجه اجتماعی ادیان و مذاهب میپردازد. نه به نحوهی توصیف نویسنده از این مذهب وارد میشوم و نه حتّی شیوهی مقایسه بین دو یا سه مذهب شیعه. فقط این نکته نظرم را جلب کرد که پس از توصیف ثروت آقاخان چهارم و ساختار حمایتگر از اسماعیلیان نزاری که فقر را تا حد زیادی بین آنها از بین برده اضافه میکند:
«انگارهی غیبت امام معصوم، در عمل سویههای آخرتگرایانه و غیردنیوی را در پیروان این مذهب [شیعیان دوازدهامامی] تقویت کرده و رفاه و تمتع در زندگی دنیایی را به آیندهای نامشخص (که زمان ظهور منجی باشد) حواله میدهد.»
در نظر که هیچ دلیلی بر این مدّعا نیست و در عمل نیز اینکه شخصی در ایران فعلی زندگی کند که با وعدهی «شد جمهوری اسلامی به پا که هم دین دهد هم دنیا به ما» روی کار آمده و مهمترین شعارش به عرصهی دنیا آوردن دین بوده است و باز هم چنین سخنی بگوید عجیب به نظر میرسد. میزان توفیق یا عدم توفیق نظام فعلی در فقر یا محرومیّتزدایی فرع بر مسئله است ولی هدف اصلی حمایت از مستضعفان نه تنها از حیث اقتصادی بلکه دیگر وجوه اجتماعی و سیاسی (ابتدا در داخل و سپس خارج) بوده و هست. دنیویکردن دین به حدّی در نظام فعلی غلیظ بوده که مهدی بازرگان مهمترین نوشتهی خود در نقد این رویکرد را «آخرت و خدا؛ هدف بعثت انبیا» نام نهاد.
پیش از جمهوری اسلامی هم نبود رفاه فردی و اجتماعی نه مسئلهای برگرفته از مباحث اعتقادی بلکه بیشتر ناشی از اوضاع اجتماع بوده و در طول تاریخ شیعیان دیندار ثروتمند بسیاری بودهاند و اعتقاد به مهدویّت را سدّی در برابر شیوهی زیست خود نمیدیدند.
بحث موعود هم گرچه با تشیّع دوازدهامامی گره خورده است ولی در بسیاری از ادیان از جمله ادیان ابراهیمی (یهودیّت و مسیحیّت)، زرتشتی، هندو و بودایی با نامهایی متفاوت آمده است. اگر باور به موعود و منجی الزاماً به نتایجی میانجامید که در عبارت منقول از نویسنده آمده باید در آن ادیان هم صدق کند که نمیکند.
ضمن اینکه توصیف مکنت آقاخان بدون اشاره به چگونگی دریافت و صرف عشریّه از پیروان یا نبود منبع در ادّعای نبود یا کمبودن سطح فقر بین اسماعیلیّه جای تأمّل دارد. از لحاظ فردی نیز برای نویسنده ازدواج امام پنجاهم با یک مدل امریکایی جالب است ولی طلاق از او و دو مورد طلاق امام چهلونهم شاید جالبتر باشد. از آنجا که نویسنده به دنبال تحقیق بیشتر در این زمینه است، به گمانم بد نیست دستکم یک مدخل دیگر نیز پیشنهاد بدهم.
داشتن رابطه با عالم غیب برای هدایت الهی پیروان امری است که بررسی آن یا محال یا بسیار دشوار است ولی مهمترین نشانه از نشانههای خارجی یک امام علم اوست. بارزترین ویژگی امامان شیعه (در موضوع بحث ما، شش امام اوّل) ورود در مباحث علمی و اعتقادی بوده است؛ به ویژه زمانی که شرایط اجتماعی اجازه دهد مانند امام باقر و امام صادق (ع). شیعه بر این باور است که بین امامان تفاوتی نیست؛ برای مثال امام صادق میگوید که «علمنا واحد و فضلنا واحد و کلّنا شیء واحد» یعنی علم و فضل ما (ائمّه) یکی است و ما همه یکی هستیم (بحار، جلد ۲۶، ص ۳۱۷). صاحبنظر بودن در مباحث اعتقادی چه جلوهای در پیشوایان اسماعیلی متأخّر داشته و دارد؟ چه نوشته یا نظری از آنان باقی مانده است؟ شاید پژوهشهای آیندهی نویسنده ما را با این آثار آشنا کند.
مدتی این مثنوی تاخیر شد
پاسخحذف