چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴
در راستای سفر خطیر یکی از دولتمردان به قطب جنوب نظر برخی افراد را جویا شدیم:
اقتصاددان انقلابی: برخلاف سیستمهای استکباری که عدالت در آنها توزیع ثروت است، ما از ابتدای انقلاب عدالت را تقسیم فلاکت معنا کردیم. حالا که نمیشود و شایسته نیست که همه کاخنشین بشوند، باید همه کوخنشین شوند.
روحانی انقلابی: وقتی خود پیامبر می گوید «الفقر فخری» تو بیجا میکنی که به قطب سفر میکنی. کدامیک از ائمّه به قطب سفر کردند؟ آدم وقتی کاپشن نزار رئیسجمهور را میبیند دلش قرص میشود که عدالت انقلابی هنوز طرفدار دارد.
احمدینژاد: از خالیبندی معاونت پارلمانی رئیسجمهور شاد و شارژ شدم. خوشبختانه راهم همچنان ادامه دارد. بعد از دیدن کاپشنپوشی پزشکیان، بهترین خبری بود که میشنیدم. خوشحالم که پزشکیان بر اساس کاپشناندیشی فقط به عدم سادهزیستی او اشاره کرد و نه چاخانپردازیاش.
لقمان حکیم: پسرم ادب از بیادبان بیاموز مثلاً اگر حسین شریعتمداری به تو بگوید «دست مریزاد» به درستی کردهات شک کن.
«جامعهشناس»شناس: قطب جنوب یک مکان نیست بلکه یک رخداد است. انجماد جامعهای است که جامعهشناسش انشانویسی مسخره را با تحلیل اشتباه میگیرد. در ایران ۴۰۴ جامعهشناس آن کسی است که برای نوشتن یک نامه به دادسرا احضار میشود.
کارشناس امنیّتی سپاه: وجود دو مسافر اسرائیلی در کشتی کنار دبیری به چه معناست؟ هنوز برایتان جای شک است که چه کسانی اسماعیل هنیه و سیدحسن نصرالله را لو دادند؟
کارشناس نظامی ارتش: با توجّه به حملهی قریبالوقوع برای انهدام جزیرهی دیهگو گارسیا، وجود یک منبع اطلاعاتی در جنوب میتواند ما را در این امر یاری دهد.
مولای متقیان: به مسعود پزشکیان بگویید که سادهزیستی انتخاب شخصی من برای زندگی بوده و هرگز آن را بر کسی تحمیل نکردم. خط قرمز من جایی بود که کسی به حق دیگران تعدّی میکرد، نه اینکه افراد با اموال خود چه میکنند.
سرلشکر باقری: همانطور که قبلاّ گفتهام با توجّه به اینکه از سواحل مکران تا قطب جنوب هیچ خشکی وجود ندارد ما میتوانیم طبق قوانین بینالمللی در بخشی از قطب جنوب ادعای مالکیت داشته باشیم. سفر به بخشی از ایران عزیزمان که از پارهی اصلی دور افتاده میتواند اقدامی راهبردی در راستای جنگ ترکیبی دانشبنیان باشد.
کاربر شبکهی اجتماعی: قبلاً جنجالهایی از این دست فقط در اینستا و تویتر بود، امّا با تلاش شبانهروزی خود توانستیم کل ایران را تبدیل به یک شبکهی اجتماعی بزرگ کنیم. شعار همهی ایرانیان از این پس خواهد بود: من هم یک پنگوئن هستم.
سعدی علیهالرّحمه: خانه از پایبست ویران است؛ خواجه در بند نقش ایوان است.
پ.ن: بعدها وقتی ابرهای بلاهت از آسمان مملکت کنار بروند، روزی کسانی به این هیاهوهای مسخره خواهند خندید.
باز خلاف جهت رفتی
پاسخحذفخلاف جهت پنگوئنزدگی
حذف