لحظههای سینمایی -۱۰ شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴
در فیلم «گرگ والاستریت» که اسکورسیزی بر اساس زندگینامهی جردن بلفورت ساخته، در میانههای ماجرا جردن بر سر یک دوراهی انتخاب قرار میگیرد. او که مهارتش در فروش سهام -که عملاً نوعی کلاهبرداری است- را در پوشش یک شرکت انجام داده، به شدّت زیر نظر پلیس است. اگر از کار کنارهگیری کند و نوعی مصالحه با مقامات را بپذیرد، ثروتش را حفظ میکند و شرکت را به دیگران واگذار میکند امّا اگر ادامه دهد ممکن است بتواند فعالیّتهایش را گسترش دهد و سود بیشتری به دست بیاورد ولی با کمترین اشتباه دیر یا زود همهچیز را خواهد باخت. او برای اعلام کنارهگیری خود از شرکت به میان کارکنانش میرود ولی ناگهان با خطبهای غرّا میگوید که برای مبارزه آماده است و به این سادگی کنار نمیکشد. پایان داستان را هم که میدانید.
بسیاری از اوقات در زندگی انسان به یک دوراهی میرسد: یکراه حفظ موفقیّت محدود ولی باثبات فعلی و دیگری خیزبرداشتن به سوی یک موفقیّت بزرگتر ولی با خطر ریسک بالاست. جذّاببودن هر دوپارهی بخش دوّم بسیاری را به انتخاب آن وادار میکند. موفقیّت بزرگتر که بهخودیخود فریبنده است و هیجان دلپذیر ریسکخواهی هم بخش بزرگی از طبیعت بشری است. نکته اینجاست که پس از شکست احتمالی انسان با این پرسش مواجه میشود که بهتر نبود فلان جا توقّف میکرد؟
پس از آغاز مذاکرات اخیر با امریکا بهنظرم ایران در موقعیّت مشابهی قرار داشت: اوّل، توقّف غنیسازی انفرادی در برابر رفع تحریمهای عمده (طبعاً هر توافق مفروض جزئیّات بسیار بیشتری دارد). دوّم، ادامهدادن چانهزنی برای حفظ توأمان غنیسازی و رفع تحریمها. اگر چنین اتّفاقی میافتاد، قاعدتاً نباید حملهی اسرائیل آغاز میشد. پس از حملهی اسرائیل نوشتم که عراقچی بهتر است در گفتگوی چند روز آینده با ویتکاف شرکت کند و پیشنهادش را بپذیرد تا کار از این بدتر نشود. ایران چنین نکرد و حملات اسرائیل ادامه یافت و امریکا هم به آنها ملحق شد. حالا هم که ظاهراً چیزی برای نابودکردن باقی نمانده، پافشاری بر «موضع اصولی» رهاوردی جز ادامه یا بیشترشدن تحریمها ندارد. اگر ایران فعلاً حتّی از سر مصلحتاندیشی تاکتیکی مدّتی (مثلاً برای یک دهه) مطالبات حداکثری خود را رها کند تا اقتصادش جان بگیرد، بعدها شاید با توان بیشتری بتواند آنچه منهدم شد را احیا کند. بدون آن نه درآمدی در کار خواهد بود تا جلو نارضایتی مردم گرفته شود و نه نظامیان توان بازسازی و خرید تسلیحات لازم را خواهند داشت. الآن لحظهی انتخاب است.
نکتهی اساسی: اگر دقّت کنید غرب با زیرکی طیّ سالیان دراز ایران را با دستاویز «صنعت بومی اتمی» به گوشهی رینگ فرستاده است. هدف تغییر نظام است که با فشار کمرشکن اقتصادی حاصل میشود نه حملهی نظامی. نظام ولایی هم با لجبازی بر سر این موضوع در دام آنها افتاده است. وقتش است از خواب بیدار شوند. داشتن صنعت اتمی، رکود اقتصادی و ضعف در دیگر شاخههای فناوری (به علّت تحریم و نبود سرمایه) یا رشد اقتصادی، شکوفایی در شاخههای گوناگون فناوری و پژوهشهای خلاقانه در مرز دانش در عین نداشتن صنعت اتمی؟ این هم بیانی دیگر از دوراهی انتخاب است.
پیشین: هجو اخلاق کلیسایی
بعید نیست این همه لجاجت با مردم و غرب حاصل تلاش مزدوران اسراییل در داخل نظام باشه.
پاسخحذف