رویارویی حقیقت و مصلحت


کودتای ۸۸ - ۷              
۱. آیت‌الله صانعی نقل می‌کند که پس از سخنرانی عصر عاشورای پیش از قیام پانزده خرداد، سیّد روح‌الله  خمینی در جواب کسی که به او گفت آیا از برخورد احتمالی عمّال شاه نمی‌ترسد، جواب داد: نه، از آنها کاری بر نمی‌آید، ما مردم را داریم.او دستگیر شد و دوران تبعید طولانی مدّت وی در ترکیه ،عراق و فرانسه گدشت تا به ایران برگشت. رهبر جمهوری تازه‌تأسیس در دیداری خصوصی به صانعی می‌گوید: می‌دانی چرا پانزده سال آواره بودم؟ چون به جای اینکه بگویم:« ما خدا را داریم»، گفتم:« ما مردم را داریم» و این پانزده سال دربه‌دری تاوان آن گفتار نابجای من بود.  


۲. خمینی هرچه بود، تلاش می‌کرد که فقط پیرو حقیقت باشد؛ گرچه وی بود که گفت که حفظ نظام اسلامی اوجب واجبات است و حتّی حج را هم به تشخیص خود چند سال معطّل گذاشت ولی این با آنچه امروز می‌بینیم تفاوت داشت. برای مثال وضعیّت زندانها در در دوران هر دو رهبر فرق چندانی نکرده است ولی او هیچ وقت از شکنجه در زندانها حمایت نکرد و در برابر اعتراض منتظری نمی‌گفت که اینها حقّشان هست یا برای حفظ نظام اگر چوب در آستین چند نفر بکنند هم ایرادی ندارد بلکه می‌گفت چنین چیزی نیست و اطّلاعات غلط به شما می‌دهند. او در طول دوران رهبری خود پا از خانه‌ی جماران و حسینیّه‌ی مجاورش بیرون نگذاشت و در حلقه‌ی اطرافیان خود و اطّلاعات محدودی که به او می‌رساندند محصور بود. او هیچ گاه در نتیجه‌ی انتخابات – برای نمونه بنی‌صدر- دست نبرد و کار او را به مجلس واگذاشت و در برابر ردّ صلاحیّت شیخ صادق خلخالی- که فرد خوشنامی هم نبود- با فقهای شورای نگهبان عتاب کرد و آنان را که برای دلجویی آمده بودند، به حضور خود راه نداد. این کجا و ردّ صلاحیّت‌های عجیب و غریبی که درست پس از درگذشت او آغاز شد کجا؟


۳. پس از وی مصلحت جای حقیقت را گرفت. گرچه رسیدگی به حقّ مظلوم واجب است ولی اگر معلوم شود که طیّ این رسیدگی آبروی « نظام» در خطر می‌افتد و آشکار شود که پس پرده چه خبر است، می‌توان آنرا وانهاد. زنی در زندان به قتل می‌رسد و مظلومانه دفن می‌شود ولی مقصّر آزاد می‌گردد. افراد به تناسب نزدیکی یا دوری خود به کانون قدرت از مصونیّت برخوردارند. چند نفر از روشنفکران یکی پس از دیگری کشته می‌شوند ولی مفتیان در امانند. فرزند رهبر کاریزماتیک انقلاب به دلیل انتقادهای پیاپی خود به طرز مرموزی تلف می‌شود ولی کسی متعرّض آمران نمی‌شود، چون نظام به خطر می‌افتد. برای شناخت برخی از آنان نیازی به حرفهای پشت پرده هم نیست؛ روح الله حسینیان مقتولان قتل‌های زنجیره‌ای را  در تلویزیون، «مرتد» نامید و گفت که کشته‌شدن آنان این همه سروصدا ندارد. برای اثبات آمر بودن کسی که در یک برنامه‌ی تلویزیونی عقیده‌ی خود را فریاد می‌زند، احتیاجی به دلیل نیست و همو بود که دیروز در جلسه‌ی غیرعلنی مجلس فرمایشی تلاش کرد که گزارش کمیته‌ی حقیقت یاب خوانده نشود و کار را به درگیری فیزیکی کشاند.
اندک اندک «نظام» به نماد مصلحت بدل شده است یعنی همان چیزی که به خاطر آن می‌شود با خیال راحت هر معروفی را انجام نداد و هر منکری را مرتکب شد؛ پس تعجّب نمی‌کنیم که به نامزدها گفته می‌شود حساب خود را از اغتشاش‌گران جدا کنند ولی چیزی درباره‌ی قتل افراد و حمله به کوی دانشگاه گفته نمی‌شود. اینجاست که دیگر بین این تئوری یا توجیه و حکومت مطلقه‌ی مستبدّان تمایزی باقی نمی‌ماند. پایان ۱۹۸۴ را که به یاد دارید؟


۴. فردا- اگر نگوییم مهم‌ترین- یکی از مهم‌ترین نمازجمعه‌های حیات جمهوری اسلامی است. نماز جمعه‌ای که به خودی خود مهم بود ولی با پیشنهاد مهاجرانی و استقبال کرّوبی از آن مهم‌تر نیز شد. مصلحت‌سنجی چه به صورت تغییر آمرانه‌ی آرای مردم و چه به صورت سرپوش نهادن بر عددسازی دیگران، می‌خواهد این موج حقیقت‌خواهی را که آرای خویش را مطالبه می‌کند آرام کند ولی این رویارویی معلوم نیست چه فرجامی داشته باشد. با کمترین اشتباه، ممکن است هدف خیل عظیم ناراضیان از انتقاد از دولت به نقد رهبری تغییر کند. هر کلمه‌ای که بیان ‌شود مهم است، کمترین نگاه از موضع بالا ممکن است به واکنش توده‌ها منجر شود. به احتمال زیاد او خواستار پایان یافتن راهپیمایی‌های آرام و ساکت این ایّام خواهد شد و حجّت بر ولایت‌مداران برای برخورد با مردم از روز شنبه تمام خواهد شد. برخورد سیاهپوشان و سبزپوشان تغییرخواه و مؤمنان ولایی نیز از دیگر جنبه‌های این روز هستند. در واقع، رهبر بازی را به زمین خود کشانده بود تا در جایی که مکان امن خود و طرفدارانش است، نمایش اقتدار راه بیندازد( کاری احمدی‌نژاد نتوانست انجام دهد) ولی حضور « دیگران» با پیشنهاد جسورانه‌ی مهاجرانی کار را دشوار خواهد کرد. صحنه جوری چیده شده است که از روز شنبه هیچ اجتماعی در کار نباشد. من در جایگاهی نیستم که بگویم چه شود یا نشود، برای مثال از ناهماهنگ بودن موسوی و کروبی انتقاد کنم (چون به نظر می‌رسد کروبی بدش نمی‌آید به تنهایی نقش رهبر رأی‌دهندگان به خود را بازی کند) یا بگویم در صورت امر صریح رهبر به پایان یافتن تظاهرات، موسوی چه کار باید بکند؛ زیرا آنچه من می‌بینم این است که مردم در یک هفته‌ی گذشته سران اصلاحات را به دنبال خود کشیده‌اند و نه به عکس. اگر مردمی که خلاف نظر موسوی در یکی دو روز گذشته باز به تجمّع خود ادامه دادند، باز بخواهند چنین کنند، کسی مانع آنها نخواهد شد و اگر نخواهند هم هیچ تشویق وبیانیّه‌ای آنان را مجبور نخواهد کرد. این هفته گذشت، نهایت خوش‌بینی است که فکر کنیم تغییری در نتیجه‌ی انتخابات حاصل خواهد شد ولی سران اصلاحات- صرف‌ نظر از آنچه اتّفاق می‌افتد- باید به فکر استفاده از پتانسیل این یک هفته‌ی توفانی باشند. حجّاریان درست گفت که اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات. اصلاحات مرد ولی ققنوس‌وار به زندگی برگشت و هر دو بار با جوششی مردمی و برنامه‌ریزی نشده، من خون به ناحق ریخته‌ی تمام کسانی را که بر مرگ آنها به خاطر «نظام» سرپوش گذاشته شد، ورای این خیرش عمومی مشاهده می‌کنم. 


۵. هاشمی در نامه به رهبر از چشمه و بیل و پیل نوشت؛ رهبر به جای جلوگیری از قدرت‌گیری غیرقانونی کوتوله‌های عاشق قدرت که ابایی از اتّهام‌زنی به دیگران ندارند( یعنی آنچه منظور هاشمی بود)، به فکر جلوگیری از پر شدن چشمه‌ی دیگری افتاده است. مایه‌گذاشتن از خود به عنوان بالاترین مقام سیاسی مملکت در برابر مخالفت‌های مردمی آخرین چاره نیز هست. البتّه وی مقبولیّت عامّی بین تمام گروه‌ها ندارد ولی کانون‌های قدرت همیشه اینگونه وانمود کرده‌اند که همیشه با دخالت وی موارد اختلاف پایان یافته است. آیا ۲۹ خرداد نیز چنین خواهد شد؟ در این روز هر اتّفاق یا گفته و حرکتی می‌تواند تعیین‌کننده باشد. 


پ.ن: ظاهراً طرفداران آقای کروبی از کار خود پشیمان شده‌اند و اجتماع روز جمعه را به شنبه موکول کرده‌اند. انگار کم‌بودن افراد باعث گرفتن چنین تصمیمی شده است. همانطور که گفتم، این حرکت ِمردمی، خودجوش است و حیف است که مایه‌ی تبلیغ فردی شود. کروبی به جای جداکردن حساب خود و طرفدارانش از خیزش مردمی، بهتر است همراه با موج سبز باشد و گرنه کم بودن تعداد در روز شنبه هم به چشم خواهد آمد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.