فصل الخطاب


کودتای ۸۸ - ۸
۱. فکر می‌کردم که رهبر در دفاع از احمدی‌نژاد و دولت فعلی سخن بگوید ولی نه تا بدین حد. یعنی در مخیّله‌ام نمی‌گنجید که او از سابقه‌ی طولانی دوستی با هاشمی رفسنجانی بگوید ولی در پایان یک جمله اضافه کند که:« که افکار و مواضع احمدی‌نژاد به من نزدیکتر است». همینطور که فکر نمی‌کردم فقط از آتش زدن یک اتوبوس و بانک بگوید ولی چیز دندانگیری به مدافعان ولایت و دولت نگوید که به خوابگاهها حمله می‌کنند و آدم می‌کشند؛ آن هم دانشجویان ِ– از دید او- مؤمن، نه آنها که شلوغ می‌کنند( انگار کسانی که شلوغ می‌کنند ممکن نیست مؤمن باشند یا کشتن کسانی که شلوغ می‌کنند قبح کمتری دارد) وقتی گفت چند نفر کشته شدند، اضافه کرد از مردم عادی و بسیج و نیروی انتظامی! واقعاً کشته‌شدگان از اینها بوده‌اند یا کشندگان؟ از بیمارستان پر از مجروح نگوید، در عوض بگوید خون کشته‌شدگان به گردن کسانی است که این تجمّعات را تشویق می‌کنند. پس کسی نباید هیچ اعتراضی کند چون ممکن است طرف مقابل بزند از شما کسی را بکشد. این همه آدم به دست لباس‌شخصی‌ها کشته شده است همین روزها و در این سرزمین ولی با سوختگان فرقه‌ی داوودی در امریکا همدردی شود.


۲. این خطبه را می‌توان مانیفست فکری سیّدعلی خامنه‌ای دانست که من تمایلی به پرداختن تفصیلی به آن ندارم. تقابل با شعار معروف ایمایان یعنی توجّه به گوینده به جای گفته کمابیش از مشخّصات فکری اوست که نمونه‌هایی از آن را در کلامش دیدیم. او می‌گوید آیا درست است که به رئیس جمهوری که رأی مردم را پشت سر خود دارد بگوییم دروغگو؟ اینجا خود فرد و اعتماد مردم به وی( اگر چنین چیزی وجود حقیقی داشته باشد) مهم است نه آنچه می‌گوید. یعنی اگر احمدی‌نژاد آن ماجرای مبتذل هاله‌ی نور را انکار کرد یا تورّم نقطه‌ای را به جای ۲۳/۶ بگوید ۱۵ دروغ نیست، چون رئیس جمهور و معتمد مردم است. فتوای رهبر یا رأی مردم ناراست را راست نمی‌کند گرچه صد میلیارد نفر باشند و این تفاوت این دیدگاه با آن دیدگاه است.
« دشمن» نیز – مانند« نظام» که دیروز گفتم- از مؤلّفه‌های فکری اوست. پس از جنگ که جهاد اصغر تمام شد، چه خوب بود به خود می‌پرداختیم نه اینکه مدام برای دنیا خطّ و نشان بکشیم. دفاع از مظلوم و ایستادن در برابر ظالم به جای خود، تعریف کردن تمام جهت‌گیری‌های فکری بر اساس اینکه فلان چه گفت و بهمان چه کرد کار غلطی است و پیامدهای نادرستی دارد. دشمن در سینه‌های من و شماست دشمن دیو درون ماست، دشمن دروغگویی است، شرک است، غلو است، بی‌عدالتی و چاپلوسی است؛ امّا اگر ملاک دشمن بیرونی شد، اینها مجال ظهور می‌یابند تا در دفاع از «خود»ی که در برابر دشمن بیرونی ایستاده ما را یاری کنند و این آغاز انحراف است. اینطور است که مرتضوی‌ها و شریعتمداری‌ها و حسینیان‌ها و محسنی اژه‌ای‌ها و جنّتی‌ها و مصباح‌ها و امامی‌ها و دیگرانی مانند آنها مقرّب و مقرّ‌ب‌تر می‌شوند.


۳. روضه‌خوانی پایانی و بازی با احساسات مردم به واقع فصل الخطاب بود که از فردا هیچ کس در این ولایت نفسی نکشد. من نیز به عنوان یک ایرانی راضی نیستم که مردم عادی در برابر برانگیختگان و سرمستان باده‌ی رهبری جان خود را از دست بدهند گرچه دیروز هم گفتم که این‌ها که من می‌بینم یا باز ادامه خواهند داد که کسی جلودارشان نخواهد بود یا خود ترجیح می‌دهند این بار بی هیچ امیدی به اصلاح حاکمان و شرکت در خیمه‌شب‌بازی‌های مشارکت مردمی، با دانستن و خواندن و نوشتن و بحث کردن و پخش کردن بارقه‌های هنر و اندیشه و تربیت نسل آینده، نهال درخت فردا را امروز غرس کنند تا مدّتها بعد بر و بار دهد و من این دوّمی را می‌پسندم.   


پ. ن: متأسّفانه روزهای خوبی در پیش نخواهیم داشت. نوعی اسلام خرافی متّکی به خواب دیدن فلانی یا خبر آوردن از ناحیه‌ی امام زمان  به محوریّت مصباح یزدی، احمدی‌نژاد را ملعبه‌ی خود قرار داده تا اوهام خود را بر کشور حاکم کند. این جریان کینه‌ای دیرینه از هاشمی دارد؛ با چراغ سبز رهبر از همین فردا اقدام علیه او آغاز خواهد شد؛ فرزندانش ممنوع الخروج شده‌اند و لایحه‌ی بررسی اموال دولتمردان سی سال گذشته به طور مشخّص او را نشانه رفته است. چهارسال آینده بسیار تیره‌تر از چهارسال گذشته خواهد بود. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.