تکرار تراژیک تاریخ


        
خواندن این خبر مرا به یاد یک مصاحبه با آیدا سرکیسیان پس از فوت شاملو انداخت. من ناخودآگاه هیچ‌وقت گزارش رسمی پس از انقلاب را در باره‌ی رژیم پهلوی جدّی نمی‌گرفتم، نه اینکه به دلیل بی‌اعتمادی یا تلاش برای دگراندیشی باشد که سنّ و سالم به این حرفها نمی‌خورد ولی گویی می‌دانستم که هر حکومتی، حکومت پیش از خود را تخطئه می‌کند و از آن ایراد می‌گیرد؛ امّا حکایت کسانی که از حکومت فعلی دل خوشی ندارند و آن زمان را نیز درک کرده‌اند، فرق می‌کند. آنان اگر درزمینه‌ای زبان به تعریف بگشایند احتمال درست‌گویی زیاد است. آیدا در آن مصاحبه به اتّکای یکی دو گزارش محدود که از تلویزیون پیرامون اعتیاد دیده بود گفت اوضاع بهتر شده و همین هم در رژیم سابق نبود زیرا اینگونه گزارشها را سیاه‌نمایی می‌دانستند، در حالیکه از دید خودشان در حال ورود به دروازه‌ی تمدّن بشری بودند.


واقعاً هم ابتدای انقلاب گزارشهای شاخه‌ی تلویزیونی جهاد و کسانی مثل همین نوری‌زاد دریچه‌ای بود به عقب‌ماندگی محرومان. ارائه‌ی آمار اقتصادی و نشان‌دادن معضلات اجتماعی نیز زشت و ناپسند به شمار نمی‌آمد بلکه با استقبال زیادی روبه‌رو می‌شد ولی گویا این اواخر اوضاع فرق کرده است. از خلافگویی احمدی‌نژاد و دوستان در باره‌ی همه چیز از جمله اوضاع کشور که بگذریم و تفاوت همیشگی آمار رسمی با آمار غیررسمی را نیز کنار بگذاریم، دستپاچگی مسؤولان در باره‌ی آمار بی‌خطر آنفلوآنزای جدید تا پنهان‌کاری گسترش اعتیاد، ایدز، فحشا و مانند آن شک‌برانگیز است. اضافه‌شدن مخفی‌کردن آمار بی‌سوادان به این فهرست بلندبالا، زنگ خطری است برای خوش‌بینان چون نشانه‌های تفاوت بین دو رژیم یکی پس از دیگری در حال محوشدن است. چرا این اتّفاق افتاده است؟


به نظرم یکی دو دلیل واضح دارد: نابسامانیهای اوّل انقلاب به حساب رژیم شاهنشاهی گذاشته و با تمام توان نشان داده می‌شد و کارهایی را که برای محرومان انجام‌ می‌گرفت به نمایش درمی‌آمد ولی حالا و پس از گذشتن سی سال دیگر نمی‌توان کاستی‌ها را به پای رژیم گذشته گذاشت و هر چه هست حاصل سه دهه حاکمیّت جمهوری اسلامی است پس هر گونه آمار بد ما را با اتّهام سیاه‌نمایی «نظام» مواجه می‌کند.


دلیل دیگر سست‌شدن ارکان «نظام» نسبت به دهه‌ی شصت است، در آن زمان و در برنامه‌های طنز اقتصادی، بازیگرانی مثل شاپور شهیدی و گروهش از تخصّص در شناخت برنجهای تایندی و هنگ‌کنگی و ... از روی قاروقور متفاوت آنها در شکم خود می‌گفتند و به کسی برنمی‌خورد. زمان، زمان جنگ بود و تمسخر کالاهای وارداتی کوپنی می‌توانست حساسیّت‌زا باشد ولی اینطور نبود زیرا آرمانهای انقلاب هنوز زنده بود و کسی شوخی با شکم را خطرناک نمی‌پنداشت ولی حالا و در حالیکه خود هندی‌ها به سمّی بودن برنج پنجاب معترفند، مقامهای ایرانی می‌گویند اینطور نیست!( این قلم را هم به فهرست دنیای وارونه‌ی وارونه اضافه کنید)


می‌گویند تاریخ دوباره تکرار می‌شود، بار اوّل تراژیک است و بار دوّم کمدی. بقیّه‌ی جاها را نمی‌دانم ولی در این ولایت، تاریخ نه یک بار و دو بار که بارها و بارها تکرار می‌شود و همیشه هم تراژیک و تلخ است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.