جنبش سبز و محیط زیست


              قطع هزاران درخت بلوط در دامنه‌ی دنا
با رجوع به رویدادهای چندسال اخیر، روند معناداری از بی‌اعتنایی به محیط زیست را در کشور خود می‌یابیم. خشکیدن آب دریاچه‌ها، رودها، باتلاق‌ها و تالاب‌ها گرچه ریشه در بی‌آبی دارد ولی نبود مدیریّت صحیح و گاه انجام حساب‌نشده‌ی برخی پروژه‌های عمرانی دلیل اصلی این واقعه هستند. ریختن فاضلاب صنعتی و شهری در رودها و دیگر آبهای روان و غیرروان باعث آسیب‌زنی شدید به آنها شده است. قطع‌کردن درختان هم به طمع سوداگران برمی‌گردد و هم به برخی واگذاریهای آنچنانی به بعضی آقازادگان، در قبال قطع درختان برای انجام پروژه‌های عمرانی قول به کاشت نهالهای جدید داده شده ولی هم این نهالها عمری می‌برند تا جای آنها را بگیرند- اگر بگیرند- و هم چیزی تا کنون از این جنگلهای جوان ندیده‌ایم. ایجاد تله‌کابینها برای سود هرچه بیشتر، مناطق بکر کوهستانی را آلوده کرده است و آسفالت کردن برخی مناطق مرتفع بر این آسیب‌دیدگی افزوده یا خواهد افزود. اگر به آسیبهای عمدی و غیرعمدی به زیست‌بوم، روند تخریب یا نگهداری نکردن صحیح از آثار باستانی و قدیم را بیفزاییم، گویی عمدی را در پاک کردن تاریخ مادّی و مجسّم این سرزمین می‌بینیم که ریشه در بی‌ریشگی نوآمدگان دارد. آنچه بالاتر گفتم فهرستی بسیار کوچک از خسارتهای چند دهه‌ی اخیر بود که سدّ سیوند آن بر سر زبانها افتاد ولی کیست که وضع فعلی زاینده‌رود، کارون، تالاب انزلی، بختگان، هامون، گاوخونی و دریاچه ارومیه را نبیند و نداند؟ روند رو به کاهش پوشش سبز ایران بسیار نگران‌کننده است و الزاماً نباید منتظر اراده‌ای حکومتی برای رسیدگی به آن باشیم.


احزاب و گروههای سبز در جهان معمولاً به طرفداری از محیط‌زیست شناخته می‌شوند. نهضت سبز ایران نباید خود را از این امکان محروم کند. نمی‌توان تنها منتظر راه‌پیمایی‌های هر از چند گاهی برای رژه در خیابانها ماند؛ به تصرّف در آوردن مکانهای عمومی به جای خود امّا باید دانست که کارهایی مانند شعاردهی و شعارنویسی و مانند آن بیشتر سلبی است؛ چرا به کارهای ایجابی روی نیاوریم؟ کسی نمی‌تواند طرفداران سبز را در روزهای تعطیل برای پاکسازی کوهستان از مواد زائد ملامت کند یا برگزاری تجمّعهای طرفداری از محیط زیست و حیات وحش هم ظاهراً نباید خطری داشته باشد. سبزهای ایران می‌توانند با ارتباط با دیگر سبزهای جهان از ایده‌ها و تجارب آنان بهره‌مند شوند و خود نیز برای کارهای عام‌المنفعه و انسانی پیش‌قدم شوند. این کارها به یک معنا سیاسی نیست چون انگیزه‌های بشردوستانه پشت آن است و به دو معنا هست: 


یکی اینکه از آنجا که طرفداران دموکراسی دست به این کارها می‌زنند؛ هم کثرت خود را به رخ رقیب می‌کشند و هم کاری خداپسندانه و بشردوستانه انجام می‌دهند و هم از رخوت و بی‌عملی درمی‌آیند.
دوّم اینکه به یک معنا این نوع اعمال می‌تواند جوهره‌ی خواست و انتظار ما از ایران فردا باشد. تا کنون بسیاری در مورد این نوشته‌اند که ما به دنبال چه هستیم. من هم نوشته‌ام و هم راهکارهایی را که به نظرم می‌رسید پیشنهاد کرده‌ام ولی آنرا در یک کلام خلاصه می‌کنم و آن از آسمان به زمین آمدن است.


نمی‌دانم می‌دانید یا نه که در قنوت نماز یا به هنگام دعا، نگاه به آسمان مکروه است؟ دلیل آن این است که نباید انسان بپندارد که خدا یا خیر مطلق در آسمان و جایی دور از دسترس ماست؛ همان خدایی که در قرآن از رگ گردن به انسان نزدیکتر دانسته شده است. به نظر می‌رسد همگی خسته‌ایم از اینکه انسان را قربانی تئوریهایی که در ریشه در ایمان به آن خدای آسمانی دور و پشت کوه قاف دارد ببینیم. هزاران نفر مردند؟ دو سه نسل سوخت و پرپر شد؟ به قوانینی  که خود نوشتیم، عمل نکردیم؟ به جنگی بیهوده با جهان برخاستیم؟ نامی بد و ستیزه‌جو از خود در تاریخ به یادگار گذاشتیم؟ باشد؛ مهم این است که به «وظیفه» عمل کرده‌ایم!


هیچ وظیفه‌ای بالاتر از پاسداشت انسان این مؤمنی که آبرویش از خانه‌ی کعبه مهمتر است نیست- چه رسد به آزادی و خانواده و خونش- و هیچ حرکتی مقدّستر از زدودن وهنی که بر او به نامهای مختلف در لعاب سیاست و دین و سوداگری می‌رود نیست. حالا وقت شستن چشمان و نگاهی دیگر است، به انسان و عناصر اصلی طبیعت که اهل معرفت آنرا کتاب تکوین- در مقابل کتاب تدوین: قرآن- می‌دانند. آب، خاک، رویش، تغییر فصول، گردش لیل و نهار، رویش سبز برگهای بهارانه و خش خش برگهای پاییزی و خدایی که در این نزدیکی است. همین، بهترین مانیفست برای ساختن ایران فرداست.

پ. ن. این یادداشت الهام‌بخش نوشته‌ی من شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.