ماه عسل با شیطان بزرگ


                           احمدی‌نژاد روی پیراهن سربازان اسرائیلی
درباره‌ی خبر گفت‌وگوی ایران با اسرائیل سه نکته به نظرم می‌رسد:
۱. گفت‌وگو برای تحقّق خاورمیانه‌ی غیرهسته‌ای؟ به نظر خیلی مبهم می‌آید. از چند جهت، یکی اینکه از کی تا به حال ایران و اسرائیل اهل گفت‌و‌گوی - رسمی، نه پنهانی- با هم شده‌اند؟ دوّم اینکه اسرائیل در کدام مذاکره امتیازی به کسی داده است؟ سوّم اینکه اینگونه گفت‌وگوها متعلّق به کشورهایی است که هر دو مسلّح به سلاح اتمی باشند و حالا برای ساخت‌وپاخت و رعایت حال همدیگر (یا همان تهدید متقابل منجر به صلح غیرمسالمت‌آمیز) سر یک میز بنشینند، مگر ایران سلاح اتمی دارد؟ یا آنان پی ‌برده‌اند که حالا بر سر آن مذاکره می‌کنند؟
اسرائیل همیشه از کوچکترین خبر نزدیک شدن ایران به خود استقبال کرده است؛ از خبر- شایعه‌ی گفت‌وگوی خاتمی با رئیس جمهور سابق اسرائیل تا تأکید مدام اسرائیلیان بر رابطه‌ی خوب در زمان شاه و یادآوری تاریخ وایرانیانی که یهودیان سرگردان را پناه دادند و مانند آن. این بار در حالیکه شاهدان دیگری از دیگر کشورها هم برای این مذاکره بوده است، خود اسرائیلیها تکذیب می‌کنند که بسیار معنی‌دار است، ظاهراً این بار با هماهنگی ایرانیان این کار را کرده‌اند. این خبر به ما چه می‌دهد؟


۲. آن چنان که اخبار اوّلیه می‌گفت ایران عملاً در ماجرای هسته‌ای کوتاه آمده است و در حالیکه در جراید داخلی خصوصاً حامیان دولت خبر واضحی گفته نمی‌شود، ایران می‌کوشد از تبدیل شدن به کره شمالی جلوگیری کند ولی  ظاهر آبرومند خود را نیز حفظ کند و نگذارد که او را با لیبی و تسلیم خفّت‌بارش مقایسه کنند. آمریکا برای ایران ضرب‌الاجل می‌گذارد، ایران مهلت می‌خواهد و آمریکا بزرگوارانه می‌پذیرد. تا اینجا را پیشتر از این و در ایمای جشن تسلیم هسته‌ای گفته بودم امّا نکته‌ی جدید این است که شما اگر مرغ دوزرده‌گذاری داشته باشید، آن را برای گوشتش سر نمی‌برید. ایران پس از سه دهه نرم شده و آسانتر از همیشه دارد امتیاز می‌دهد؛ چرا امریکا بازی را اینجا خاتمه دهد؟ حاکمیّت ایران ضعیف است و با مشکلات بی‌شمار اقتصادی روبه روست، حالا بهترین فرصت برای گرفتن امتیازات بیشتر در زمینه‌ی سیاست خارجی مانند عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و دیگر جاهاست. حالاست که مذاکره با اسرائیل معنی پیدا می‌کند.


۳. اوباما ، نه با اونا و نه با ماست دوستان شعاردهنده، او با منافع کشور خودش است و این منافع ایجاب می‌کند که دولت ضعیف ایران فعلاً به عنوان دولتی که برای رفع تحریمها، واردات نیازهای خود مثل هواپیما، اجازه برای کشیدن خط لوله هند، ورود شرکتهای اروپایی و آمریکایی به پروژه‌های ایرانی و بسیاری مسائل دیگر و در یک کلام برای فرار از فروپاشی اقتصادی و امنیّتی (حادثه‌ی بلوچستان را با انفجار ایرباس مقایسه کنید) دست به دامن شیطان بزرگ شود. اینها البتّه می‌توانست به شکل یک رابطه‌ی پایاپای در زمان یک دولت دموکرات نیز به دست آید ولی حالا این رابطه به ماه عسلی می‌ماند که ایران در آن نقش عروس را بازی می‌کند. با یادآوری مجدّد اینکه جنبش سبز نباید از قدرتهای سیاسی بیرون مرز انتظاری داشته باشد پیش‌بینی می‌کنم با ادامه‌ی این روند، باید منتظر تغییرهای جدیدی در سیاستهای منطقه‌ای ایران بود مگر اینکه یا بحران داخلی تمام شود و ایران با اطمینان خاطر از ثبات داخلی، دوباره بخواهد به سیاست سه دهه‌ی گذشته (امّ‌القرای جهان اسلام، ابرقدرت منطقه‌ای و...) برگردد یا اینکه پنهان‌کاری احتمالی ایران در جریان هسته‌ای آشکار شود و غرب تصمیم به برخورد مستقیم با ایران بگیرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.