حواشی یکی از مخالفان فلسفه

                     
یکی از آشنایان تعریف می‌کرد که در کتابخانه آستان قدس رضوی، کسی کتاب «ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام» را بدون توجّه به اینکه ملک شخصی وی نیست، حاشیه‌نویسی کرده و حسابی دکتر دینانی را نواخته است. از او خواستم بعضی از حاشیه‌ها را برایم بفرستد تا ببینم. ناگفته پیدا بود که وی از دلدادگان مکتبی است که با انگیزه‌ی دفاع از معارف دینی، فلسفه‌ی صدرایی را قبول ندارد و به نامهای متفاوتی از «مکتب تفکیک» گرفته تا «مکتب معارف خراسان» نامیده می‌شود. برای دوستانی که تحوّلات فلسفه‌ای را که در این سرزمین بالیده است دنبال می‌کنند، شاید خواندن این مطالب، محض تنوّع جالب باشد.
آنچه در ادامه می‌آید از جلد دوّم این سه جلدی انتخاب شده است. ابتدا مقداری از متن و سپس حاشیه را می‌آورم. همین مختصر برای آشنایی با روحیّه و اطّلاعات نویسنده، نوع برداشت او از سخن طرف مقابل و شیوه‌ی استدلالش تا حدودی روشنگر است:
متن: کسانی که اندیشه‌ی انسان را در حدّ داده‌‌های تجربی و ادراکات حسّی محدود می‌دانند، از تفکّر فلسفی دست برداشته و با بزرگترین خصلت روح آدمی بیگانه می‌گردند.( ص۳)
حاشیه‌: مطلقاً چنین نیست. مخالفت با تفکّر فلسفی به دلایل متعدّد بسیاری صورت می‌گیرد نه به این دلیل که خود را در حدّ داده‌های حسّی و تجربی محدود بدانند. فیلسوفان ابتدا انگ می‌زنند، بعد تاخت‌وتاز می‌کنند. چنانکه در طول کتاب خواهید دید، (از نظر دینانی) هر کس با فلسفه مخالف باشد، اهل اوهام است.
متن: ماجرای برخورد و اصطکاک این دو جریان فکری( اندیشه‌های ضدّ فلسفی و فکر فلسفی) تنها به جهان اسلام محدود نمی‌شود...جهان مسیحیّت در قرون وسطی دو گروه از اندیشمندان را در درون خود پرورش داده بود. دسته‌ی اوّل معتقد بودند که چون خدا با ما سخن گفته است، تفکّر برای ما لازم نیست.( ص۱۲)
حاشیه‌: این حرف برخی مسیحیان است، کدام عالم مسلمان این حرف را زده است؟ این افتراست برای کوبیدن مخالفان.
متن: کسانی که با فرهنگ اسلامی آشنایی دارند به خوبی می‌دانند که تفسیر معنوی قرآن و توجّه به باطن این مصحف شریف یک منشأ مهم و اساسی برای تأمّلات فلسفی به شمار می‌آید. (ص۳۲)
حاشیه: این تکیه کلام ما را کشت! این حرف  مطلقاً غلط است، توجّه به اعماق و پرده‌های باطنی از طریق معلّمان الهیست نه فیلسوفان.
متن: کسانی را می‌شناسیم که عقلی‌مسلک بوده‌اند( در برابر نقلی‌مسلکان) ولی  بیش از هر شخص دیگر به نصّ تمسّک کرده‌اند و سخنان اهل نقل را معتبر می‌شمارند.(ص۵۸)
حاشیه‌: بله ابتدا نص را تأویل کرده سپس به آن تمسّک کرده‌اند و این دیگر نص نیست، بلکه نظر فیلسوف است. نص یعنی ظاهر صریح و آشکار وحی نه تأویل‌شده‌ی آن.
متن: نیچه عقل راسیونالیست را پتیاره خواند، برگسون و ویلیام جیمز عقل را متحجّر و متناسب با عالم مادّه دانسته‌اند...حتّی هارتمان گفت که عقل خود امریست غیر معقول. (ص۷۱)
حاشیه: آیا این چهارنفر با فلسفه آشنایی ندارند؟ چرا حرف اینها را آقای دینانی رد نمی‌کند؟
متن: در این بخش دینانی برخی عقاید عجیب اخوان الصّفا درباره‌ی اعیاد چهارگانه‌ی و قیام سه قائم آنها را گزارش می‌دهد. (ص۱۵۲)
حاشیه: این خزعبلات چیست دوباره مطرح می‌کنید؟ هدف شما هدایت مردم است؟
متن: با توجّه به آنچه گفته شد، می‌توان گفت که فلسفه چیزی است که هرگز نمی‌توان آنرا از صحنه زندگی بشر بیرون راند.(ص۱۵۹)
حاشیه: برای همیشه خارج شده است؛ خبر ندارید مرحوم زنده‌یاد فلسفه!
متن: تردیدی نیست که تصدّی پست وزارت با تأمّلات فلسفی که به نوعی خلوت و فراغت نیازمند است، سازگاری و هماهنگی ندارد. (ص۱۹۹)
حاشیه
: (دینانی درباره ابن باجه نوشته ولی حاشیه‌نویس فکر می‌کند منظورش ابن سیناست) این تأمّلات در چه زمانی بود؟ روزها و هنگام حضور در دربار یا مجلس درس یا شبها و هنگام شهوترانی و خوردن معجون و شراب و گوش کردن به موسیقی؟ بوعلی یک فیلسوف درباری بود که تمام عمر از درباری به دربار دیگر رفت.
متن: کسانی که با تاریخ فلسفه آشنایی دارند می‌دانند که...  (ص۲۰۹)
حاشیه: در همه مواردی که آقای دینانی این حرف را می‌زند منظورش این است که من به خوبی با این مطلب آشنا هستم و هرکس حرف دیگری بزند به علّت ناآشنایی و جهل است.
متن: سیف‌الدیّن آمدی در بغداد با یک فیلسوف نصرانی آشنا شد و از محضر آن اندیشمند در یک دیر فلسفه آموخت.(ص۲۲۵)
حاشیه: پس می‌شود کسی فیلسوف باشد و مسلمان نباشد. آقای دینانی بفرمایید که این فیلسوف با کدام عقل نصرانیّت را انتخاب کرده است و علّت اختلاف فیلسوفان در دین چیست؟
متن: سخنان فلاسفه در باب تقدّم وجوب بر وجود در غایت متانت و استحکام است (ص۲۳۴)
حاشیه: اینها می‌گویند شیء وقتی واجب شد، خدا آنرا آفرید یا خودش به وجود آمد؟ پس وجوب بود که خدا را وادار به خلق کرد نه اراده‌ی او. وجوب در فلسفه یونان به شیء نسبت داده می‌شود نه به خدای خالق مختار و مرید. این به خاطر ذات مادی و غیرالهی فلسفه یونان است که اصلاً با خدا کاری ندارد امّا فیلسوفان مسلمان همین فلسفه ذاتاً مادّی را برگزیده‌اند و همچون جانشان از آن دفاع می‌کنند.
متن: اندیشه‌های فلسفی صدرالمتألّهین که تحت عنوان حکمت متعالیه مطرح شد، بر اثر استحکام و انسجامی که داراست، شیوع و شهرت فراوانی پیدا کرد و حدود چهارصدسال است که پیوسته منشأ آثار بوده است. (ص۳۳۱)
حاشیه: معاذالله که استحکام داشته باشد، همانطور که علّامه در المیزان گفته است، تلفیق فلسفه و عقل و عرفان محال است. ندیدن اشکالات قوی که به او وارد شده است، جهل است یا تجاهل یا دروغ؟
متن: از جمله اندیشمندان بزرگ و در عین حال گمنامی که تحت تأثیر افکار و عقاید  حکیم تبریزی قرار گرفته است، علی قلی بن قرچغای خان را باید نام برد. (ص۳۳۲)
حاشیه: نام این دانشمند بزرگ و ناشناخته را نشنیده بودیم! باید هر طور هست طرفدار پیدا کرد. بگرد آقای دینانی باز هم پیدا می‌شود.
متن: حکیم تبریزی در برخی موارد به سخنان حکمای هند نیز تمسّک کرده است (ص ۳۳۵)
حاشیه: مبارک است إن‌شاءالله، حکیم مسلمان به سخنان فیلسوفان هندی ملحد هم تمسّک کرده است. التقاط!
متن: فیض کاشانی دو روایت در کتاب «الانصاف » خود می‌آورد که در یکی از  آنها پیامبر اسلام می‌گوید: «اگر ارسطو زنده بود و به آنچه من از جانب خدا آورده‌ام آگاه می‌گشت، از آیین من پیروی می‌کرد» (ص۳۵۹)
حاشیه: به دلایل بسیار این مطلب مجعول و دروغ است.ارسطو مشرک بود و با پیامبران بنی‌اسرائیل به شدّت مخالفت می‌کرد و در کتابهای خود هرگز نام خدا را نبرد.
متن: پایان کتاب؛ کتابنامه (ص۳۹۷)
حاشیه: آقای دینانی در روز جزا باید پاسخگوی به میان کشیدن و طرح دوباره‌ی اندیشه‌های ضدّدینی و گمراه‌کننده و حرفهای فراموش‌شده باشد. به فرموده‌ی معصومین (ع) فلسفه ضدّ دین است و فلاسفه گمراه و قطّاع الطّریقند. همه‌ی فلاسفه‌ی یونانی بت‌پرست بوده‌اند و حسب تعریف، فیلسوف کسی است که فقط به احکام ذهنی خودش تسلیم می‌شود و هرجا مشکلی پیش می‌آید به تأویل و توجیه نص می‌پردازد و آنرا مطابق میل خودش تغییر می‌دهد.
در همین زمینه: مخالفت جدید با فلسفه (نگاهی به کتاب مهدی نصیری) بخش اوّل، بخش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.