گفتگو و گفت‌وگو


                 
خوابگرد در این یادداشت پس از اینکه ابتدا «بحثی معنوی» درباره‌ی واژه‌ی گفت‌وگو آورده است، «گفتگو» و «جستجو» را نادرست دیده و به درست‌نویسی توصیه کرده است. ابتدا «بحث معنوی» مرا درباره‌ی این دو واژه ملاحظه کنید:
جستجو: دیدگاهی بین جست و جو فاصله می‌اندازد که گویی یافتن و جستن (به معنای پیداکردن) هدف است، حال آنکه جستن ( به معنای کنجکاوی و دنبال گشتن) خود هدف است، اگر یافتی که هیچ و اگر نه همین تلاش و حرکت خود دستاوردیست است.
گفتگو: تا زمانی که من، من باشم و تو، تو، یکی آن طرف و یکی این طرف، چه گونه می‌توان انتظار درک و فهم متقابل داشت؟ هنر این است که بتوانیم از دریچه‌ی چشم هم جهان را بنگریم و آنگاه بگوییم: با تو مخالفم ولی تو را درک می‌کنم. در گفت‌وگو «واو» حایلی است که مانع هر گونه رسیدن است، در گفتگو به هم می‌آمیزیم، یکی می‌شویم و هم را می‌فهمیم!
می‌بینید که نوشتن نکته‌هایی از این دست کار سختی نیست ولی نه نوشته‌ی خوابگرد و نه نوشته‌ی من دلیل درست یا غلط بودن «گفت‌وگو» یا «گفتگو» نیست و البتّه او هم چنین منظوری ندارد.
گفتگو مخفّف گفت‌وگوست که بر قلم پیشینیان جاری شده است، نه شکل نادرست آن. این دو واژه در فرهنگهای معتبر فارسی مثل دهخدا، معین و سخن به همین شکل آمده‌اند. خوابگرد بد نیست توضیح دهد که چرا مخفّف یک واژه را غلط می‌داند، نه کسانی که آنرا اینگونه می‌نویسند.
با یادآوری اینکه این مطلب ربطی به کلماتی که به اشتباه سرهم نوشته می‌شوند ندارد، سه نکته‌ی نه چندان بی‌ربط به این موضوع به نظرم می‌رسد:
۱- چندی پیش دکتر باطنی درباره امکان یا لزوم تغییر خط فارسی سخنانی گفت و من در دو ایما آن را بررسیدم (اینجا و  اینجا). لبّ کلام من این بود که ابتدا نگاهی به کشورهای انگلیسی زبان بیندازیم و ببینیم که چرا آنان رسم الخطّشان را که بسیار پراستثناتر از ماست، تغییر نمی‌دهند. مهمترین دلیل، اوّلین اصل در نوشتن دستور خط است که در ابتدای دستور خطّ فرهنگستان فارسی آمده است و آن هم اینکه نگه‌داشت میراث پیشینیان یک اصل است و تنها با دلیل و مدرک کافی و با اجماع اهل فنّ می‌توان سنّتی را که سالها دست به دست گشته و به دست ما رسیده تغییر داد و اهمیّت آن تا به حدّی است که متخصّصان زبان آن دیار ترجیح می‌دهند انبوه استثناها و مشکلات آن خط باقی باشد ولی فرهنگها و کتابها با روشی کم‌اشکالتر بازنویسی نشود. برای آنان کاری ندارد که بگویند برای صدای ک از این به بعد فقط k را استعمال کنید و زین پس فقط  sh صدای ش می‌دهد و نمونه‌هایی مانند آن.
۲- یکی از ویژگیهای زبان فارسی آمیختن حروف با هم و ساختن هیئتی جدید است ، این آمیزش گاه در کلمات ِبسیط است و گاه در کلمات مرکّب، همانطور که سرهم‌نویسی واژه‌ی بسیط می‌سازد، واژه‌ی مرکّب هم می‌سازد. در مثل مناقشه نیست همانگونه که واژه ساختن از حروف به ترکیب شیمیایی شبیه است و نه ترکیب فیزیکی، بسیاری از کلمات مرکّب هم چیزی بسیار بیشتر از دو یا چند واژه‌ای هستند که کنار هم چیده شده‌اند و این ترکب جدید، مفید معنایی جدید هم هست. من هم پیشتر نیمه‌گرایشی به جدانویسی داشتم ولی پس از بحثی که پیرامون مطالب دکتر باطنی راه افتاد، به لزوم وفاداری بیشتر به طرز نگارش پیشینیان نزدیک شدم و دیدم نمی‌توان به این سادگی در دستور خط دست برد؛ برای مثال، تغییر شکل نگارش تنوین که در این ایما درباره‌اش نوشته‌ام و مثالهای از این دست فراوان است.
۳- رسم ِزدن و خراب‌کردن و از نو ساختن مختصّ ماست و گرنه همانجا که ما دانش زبانشناسی مان را از آنان می‌آموزیم گاهی یک ساختمان چند صدساله را جابجا می‌کنند تا به خاطر اقتضای زمان تخریب نشود ولی ما می‌زنیم و می‌کوبیم و منهدم می‌کنیم. سخن گفتن در باره‌ی گفتگو یا گفت‌وگو فرع سخن گفتن درباره سرهم‌نویسی یا جدانویسی و آن هم فرع سخن گفتن از چگونه دست بردن در رسم‌الخطّ پیشینیان است. خوشبختانه اینجا چون غربیان از ما سنّتگراترند نمی‌توان این را سنّت‌پرستی خاص شرقیان، ایرانی‌بازی و مانند آن نامید.  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.