زخم

تکرارها، شباهتها و تقارنها، اشارات زودگذر امّا دیرپایی هستند که ما را به فهم و تأویل خود فرامی‌خوانند. بار اوّلی که عرب‌نیا را در نقش مختار با آن هیئت دیدم از شباهت شگفتی‌آور آسیب چهره‌اش (زخم چشم راست) با سلطان جا خوردم. اگر زمان ساخت دو اثر برعکس بود، می‌شد برای اختیار و تصمیم کارگردان جایی باز کرد که به قرینه‌ی مختار، برای قهرمان فیلمش نام ( سلطان و مختار هموزنند)، داستان (شورش و انتقام‌جویی)، سرنوشت (مرگ خودخواسته- شهادت)، برخی اجزای روایتی (سلطان در دسته‌های عزاداری «امام حسین» زنجیر می‌زند) و قیافه‌ی مشابهی درست کرده ولی حالا؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.