نکات سبز- ۲۳

دور باطل 
وقتی این ایما را درباره‌ی اعدام عجولانه‌ی ریگی نوشتم، انفجارهای اخیر را از پیش می‌دیدم که البتّه کار سختی نبود و متأسّفانه درست از کار درآمد. لازم نیست که بازبنویسم که این اعدامها نیز به نوبه‌ی خود به انفجارهای دیگری خواهد انجامید. شاید این بار نیز می‌شد با گروگان گرفتن این افراد، باز هم به فکر حاکم کردن آرامش بر منطقه بود ولی افسوس. به این فکر افتاده‌ام که شاید از ابتدا هم قصد از بین بردن اقدامهای انتحاری در کار نبوده است. نوع نگرشِ- مثلاً- قاطعانه‌ی برخی سران نظام برای ریشه‌کن کردن ماجرا به کنار، سه دهه سروکار داشتن با چنین مسائلی خامترین آدم را هم تا حدودی متوجّه می‌کند که این، راهش نیست. شاید وقوع انفجارهایی که از دید تمام مردم ایران محکوم است، ایجاد فضای دوقطبی دشمن- من آن هم در روزهای عزاداری و در مکانهایی مانند مسجد و حسینیّه بتواند بحرانی را که لازمه‌ی نگه داشتن جعلی فضای انقلابیست برای بعضی فراهم کند و استمرار بخشد؛ پس با این فرض، اصلاً نیازی به گروگانگیری اعضای جندالله، توقّف اعدامها و تلاش برای بازگرداندن آرامش بر منطقه نیست.
چرا در گوشی؟ 
چندی پیش شاهد دست به دست شدن نوشته‌ی کوتاه دکتر نصرالله پورجوادی در فیس‌بوک درباره ناآگاهی بیشتر حوزویان از علوم انسانی و ناکارآمدی علوم حوزوی بودیم. جای پرسش و اشکال هست که چرا شکل معتدل این حرفها نباید آشکارا گفته شود. اینکه سخن گفتن خلاف نظر رهبر ممکن نیست، به جای خود، امثال پورجوادی از کسانیست که به هرحال برادریش را ثابت کرده، شاگرد نصر بوده و شاید بتواند با گفتگو با امثال اعوانی و حدّاد عادل و چند تن از عقلا جلو هوچیگیری چند نودولت را به بهانه‌ی مبارزه با علوم انسانی غربی بگیرد. آمدیم و سودای شبه انقلابی «ابتدا تغییر، بعد اصلاح» جواب نداد، آن وقت چه؟ به هرحال جبران هر تصمیم نادرستی که درباره‌ی اقتصاد، سیاست و فرهنگ این کشور گرفته شود، بسیار زمان خواهد برد.
در مدح تمکین نکردن 
با دیدن حکم جعفر پناهی یاد نامه‌ی او به طالبی‌نژاد افتادم. ممنوعیّت از کار و آفرینشگری، تفاوتی با مرگ هنرمند ندارد. شعر یا داستان را می‌شود نوشت و بعد منتشر کرد ولی فیلمسازی کاری گروهیست و فکر خالی یا نوشته، فیلم نمی‌شود. فیلمنامه یک شکل ادبی مستقل مانند نمایشنامه نیست که بتوان آنرا بارها و بارها اجرا کرد و انتشار فیلمنامه‌های بیضایی در ایران، بیش از آنکه یک ابداع باشد، اعتراضی به نبود امکان فیلمسازی برای امثال اوست.
خوشبختانه با ظهور دوربینهای جدید ویدئویی دیجیتال کار فیلمسازی نیز بسیار سهلتر شده است و حاصل آن، تولّد سینمای مستقل زیرزمینی در ایران است که چند نمونه از آن در یکی دو سال اخیر به جشنواره‌ها نیز راه پیدا کرده و این مسیر قطعاً ادامه خواهد یافت. از طرف دیگر، با تأکید بر اینکه کار امثال مخملبافها در اصل، ساختن فیلم و تولید فکر است نه نامه نوشتن به کسانی که اندک احتمال تغییر در مشی و رویّه‌ی آنان تصوّر نمی‌شود (این نوشته‌های اخیرش هم هیچ نشانی از آن شور و شاعرانگی سابق وی ندارد)، پناهی و پناهی‌ها هم نباید در برابر نظام «تمکین» کنند. یافتن راهی به خارج، همکاری با شبکه‌های تلویزیونی و البتّه فیلمسازی این بار با حساسیّت بیشتری روی سیاست و اجتماع امروز ایران با استفاده‌ی مناسب و بی‌افراط از آزادی بیان و نبود سانسور آن دیار، می‌تواند وظیفه‌ای تاریخی در این مقطع حسّاس باشد (کمی با اکراه کلمه‌ی «وظیفه» را به کار بردم ولی چاره‌ای نبود). نافرمانی‌های مدنی و تن ننهادن به جبّاریّت حاکمان از همین جاها شروع می‌شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.