اسفندیار رحیم مشایی: ببین عزیزجان، شما پارسال هم از من سؤال کردی و من هم چیزکی گفتم ولی تأثیر نکرد. حتّی شما به قول خودت خواستی دربارهی امکان همکاری مصلحتی سبزها و اینجانب چیزی بنویسی که ننوشتی و با خودت گفتی سیاستبازیست و نمیدانم چه. ها؟ پارسال که زدیم پیغمبرها را دراز کردیم از جماعت بی دین و ایمون یکی هم به ما احسنت نگفت. تازه من فقط عیسی و نوح را گفتم، میتوانستم به لوط هم گیر بدهم با آن اسم ضایعش. قوم تو کارهای بیتربیتی میکنند، باید اسم کارشان را روی خودت بگذاری؟ مکتب ایرانی را گفتیم هیچ کدام از ایرانپرستان به ما آفرین نگفتند، حضرات آخوندها را دراز کردیم، کسی به ما خسته نباشید نگفت. وقتی میگویم آنان که با موسیقی مخالفند چیزی از آن نمیفهمند یعنی آقایون را به مشتی نفهم بدل کردیم دیگه...خُب آنتی آخوندها چرا برای ما هورا نکشیدند؟ حالا چه فایده دارد به سؤال شما جواب بدهم؟ ما هر کار بکنیم باز هم احتمالاً همین آش است و همین کاسه. حالا نوبت من است که از شما بپرسم: سبب استقبال نکردن سبزها از حرفهای من چیست؟
حسن عبّاسی: سؤال شما بیادبیست، آینده از «آمدن» است که خارجیها آنرا به معنای بدی به کار میبرند. در ضمن سال آتی را لازم نیست ببینیم، سالی که نکوست از بهارش پیداست. با اکران «جدایی نادر از سیمین» تمام کسانی که به حرفهای من به «دربارهی الی...» ایراد گرفتند باید به حقّانیّت من پی ببرند و از خودشان خجالت بکشند. آنجا من لیبرالیسم و دیگر مفاهیم غربی را از «الی» درآوردم، حالا چه؟ خوب دقّت کنید که نادر یعنی چه؟ نادر( Nuder ) اسم فاعل است از "nudity" یعنی «لختکننده» و سیمین را هم اگر به خارجی تلفّظ کنیم «ی»هایش کسره شنیده میشود. درستش جدایی «سیمین از نادر» بود که کارگردان برای ردگمکنی برعکس نوشته ولی من نیّت پلیدش را کشف کردم. همین «دربارهی الی...»؛ به سه نقطهی آخرش دقّت کردهاید؟ چه در تلفّظ و چه از لحاظ معنایی شیطنتی در آن است که شما اسم آن خانم را هی بکشید و بکشید انگار دارید از حال میروید. حالا سیمین هی از نادر جدا شود و او هم بگوید الییییی آن هم برای یک سال آینده؟ چند ثانیهاش آدم را کلّهپا میکند، یک سالش چطور؟ این دیگر «زنای ذهنی» نیست چیزیست که من اسمش را میگذارم «سونامی جنسی» که با وقاحت در یک کشور اسلامی آن هم از سینماهایش شروع شده است و من با دکترینال و استراتژیکم آنرا افشا میکنم. شما هم تا به حال چند باری به من گیر دادی، اگر به کارت ادامه بدهی از اسم خودت و وبلاگت یک معناهایی بیرون میکشم که به عقل جن هم نرسیده باشد، حال خود دانی.
حمید دباشی: قرار نیست سال آینده را جوری ببینیم. من میگویم چطور شود، سال هم همانطور میشود. ابتدا اره و اوره و شمسی کوره یعنی همینها که اسمشان را روشنفکری دینی گذاشتهاند، یک اطّلاعیّه بدهند که ما تعطیل کردیم رفتیم دنبال زندگیمان و خلاص. مردشور ریخت نکبتشان را ببرد. یک بار گفتم کدیور این همه نامه و مقاله نوشت به اندازهی یک اخم وحید خراسانی اثر گذاشت؟ نگذاشت؛ پس بهتر است جمع کند برود. (همین قیاس را اگر دربارهی مطالب من بکنید، معلوم میشود خیلی نادان هستید) بعدش هم آذر نفیسی و آن نئوکانه اسمش چه بود؟ ها... عبّاس میلانی از گذشتهشان توبه کنند. چند نفر دیگر هم هستند که من اسمشان را لیست میکنم میدهم تا خودشان محترمانه کنار بکشند. خودم هم روی یک تفکّر کیهانشهری دارم کار میکنم و آنرا بیرون میدهم که اثر زیادی خواهد گذاشت.
یک پیاله سنبل الطیّب: من به سؤال شما جواب نمیدهم و این را میگویم که اگر یک بار دیگر ...یک بار دیگر... اصلن هیچی بابا.
ببین آقای عزیز شما به جای تمسخر این و آن، اگر حرفی داری بزن و گرنه دست انداختن دیگران که هنر نیست. من استدلال کردهام که میتوان هم تکنوکرات بود و هم منتقد و اینکه پس از بازشدن یا همان رهایی از واپایش وبلاگم، داداردودور راه انداختم ونوشتم به جای اصلی خودم برگشتم و از بشاگرد هم بازدیدکننده دارم، ربطی به منتقد بودن یا نبودن من ندارد. به من چه که همهی وبلاگهای منتقد را بستهاند؟ شما بهرغم اینکه به چپها اعتراض دارید، روش نوشتنتان چپ هست. شما فکر میکنی منتقد بودن یعنی خروسجنگی بودن ولی من اینطور فکر نمیکنم. در حقیت ما سه تا آپشن داریم. یکی بوروکرات خنثی، یکی چپ فرودستپرست غرزن و دیگری تکنوکرات منتقد. شعار من اینه که من اونقدر منفعل نیستم که مهاجم باشم! اینو از یه ضربالمثل انگلیسی گرفتم که میگوید :«من اونقدر پولدار نیستم که جنس ارزان بخرم». چون همونطور که جنس ارزان زود به زود خراب میشود و در یک بازه زمانی طولانی ضرر میکنم و برعکس با خرید جنس گران امّا ماندگار میتوانم مابهالتفاوت را سیو کنم، با حرکتهای سریع ولی محدود چیزی جز ناکامی در انتظار ما نیست و گروه سوّم با انتقاد تکنوکراتی خود در درازمدّت بسیار اثرگذارتر است. ببین آقای محترم مثلن روشنفکر، شما برای این با اقتصاد مشکل داری که چیزی ازش نمیدونی (اینو هایک گفته) و اقتصاد رو هم مثل مولوی برای بنای آخور میدونی (اینو هم از نوشتههای سروش یاد گرفتی که اشکالی نداره مثل من که نقل قول باواسطه از بابک احمدی میکنم، این به اون در) گفتم پول سیو میکنیم داغم تازه شد. داشتم میگفتم. اگه یک بار دیگه، یک بار دیگه، فقط یک بار دیگه به من بگی «دکتر خشی»، پلیس رو خبر میکنم. یا پلیس اینجا یا پلیس اونجا، شایدم اینترپل. اینو جدّن میگم سابقهدارم تو این کار.
ببین آقای عزیز شما به جای تمسخر این و آن، اگر حرفی داری بزن و گرنه دست انداختن دیگران که هنر نیست. من استدلال کردهام که میتوان هم تکنوکرات بود و هم منتقد و اینکه پس از بازشدن یا همان رهایی از واپایش وبلاگم، داداردودور راه انداختم ونوشتم به جای اصلی خودم برگشتم و از بشاگرد هم بازدیدکننده دارم، ربطی به منتقد بودن یا نبودن من ندارد. به من چه که همهی وبلاگهای منتقد را بستهاند؟ شما بهرغم اینکه به چپها اعتراض دارید، روش نوشتنتان چپ هست. شما فکر میکنی منتقد بودن یعنی خروسجنگی بودن ولی من اینطور فکر نمیکنم. در حقیت ما سه تا آپشن داریم. یکی بوروکرات خنثی، یکی چپ فرودستپرست غرزن و دیگری تکنوکرات منتقد. شعار من اینه که من اونقدر منفعل نیستم که مهاجم باشم! اینو از یه ضربالمثل انگلیسی گرفتم که میگوید :«من اونقدر پولدار نیستم که جنس ارزان بخرم». چون همونطور که جنس ارزان زود به زود خراب میشود و در یک بازه زمانی طولانی ضرر میکنم و برعکس با خرید جنس گران امّا ماندگار میتوانم مابهالتفاوت را سیو کنم، با حرکتهای سریع ولی محدود چیزی جز ناکامی در انتظار ما نیست و گروه سوّم با انتقاد تکنوکراتی خود در درازمدّت بسیار اثرگذارتر است. ببین آقای محترم مثلن روشنفکر، شما برای این با اقتصاد مشکل داری که چیزی ازش نمیدونی (اینو هایک گفته) و اقتصاد رو هم مثل مولوی برای بنای آخور میدونی (اینو هم از نوشتههای سروش یاد گرفتی که اشکالی نداره مثل من که نقل قول باواسطه از بابک احمدی میکنم، این به اون در) گفتم پول سیو میکنیم داغم تازه شد. داشتم میگفتم. اگه یک بار دیگه، یک بار دیگه، فقط یک بار دیگه به من بگی «دکتر خشی»، پلیس رو خبر میکنم. یا پلیس اینجا یا پلیس اونجا، شایدم اینترپل. اینو جدّن میگم سابقهدارم تو این کار.
پارا پارسی ( نویسنده خودنویس): ما با سؤال شما گول نمیخوریم که مثلاً در یک جبهه هستیم و شمای سبزاللهی خیلی سعه صدر داری و تسامح و تساهل و این حرفها. تسامح و تساهل را مهاجرانی مد کرد که حالا یک نقطه خاکستری هم در دیکتاتور ایران نمیبیند. شما همونی نیستی که بیانیّه موسوی رو شرح کردی که سبزها سکولار نیستند و اینها؟ حالا سعهصدر شدی؟ ما اگر فریب این بازیها را میخوردیم که از طائب شکست خورده بودیم و پروژه تابستان ۶۷ را تعطیل میکردیم ولی همه دیدند که چقدر عاقلانه بر سر مواضع خودمون ایستادیم. یک منبع موثّق به ما خبر داده که موسوی و کروبی بعداز حصرشون از نظام تشکّر کردند. تعجّب داره ولی دلیلش رو این گفتن که با محروم شدن از اخبار دیگه از آماج انتقادهای خارجنشینان و طرفداراشون در داخل ( یعنی حدود نودو پنج درصد ایرانیان) دربارهی تابستان ۶۷ راحت شدیم چون واقعاً آبرومون رو بردند. خودتون اگر راست میگین چرا چیزی در اون موضوع ننوشتین؟ چرا مصاحبه نیکآهنگ با نوه خواهر خامنهای که نشون داد دیکتاتوریش ریشه در چشمای ضعیفش در دوران کودکی داره رو پوشش ندادین؟ غیر از اینه که دستتون با اونها در یک کاسه هست. اینو صددرصد بدون که آینده مال ماست و ما تمام کسانی که درباره فجایع جمهوری اسلامی چیزی نگفتن یعنی تمام سیاستمدارای سی سال اخیر و اون باصطلاح رزمندگانی که با رفتنشون به جبهه جنگ رو طولانی کردن (مهم نیست که خودشون کشته شدند و ما صدمهای ندیدیم، ما مدّعیالعموم مادرزاد هستیم) به علاوه خانودههاشون و به علاوه بسیجیها و به اضافهی تمام کساییکه به ا.ن رأی داند و طرفدارای خاتمی و موسوی و کروبی و مقلّدای خ.ر و مذهبیهای غیر سیاسی طرفدار بقیّه مراجع و اونایی که تو محرّم تو سروکلّهشون میزنن و ماه رمضون گشنگی بیخودی میکشن که برای سلامتیشون خیلی مضرّه و بیطرفهای بیتفاوت و... (روی هم پنج درصد باقیمانده) حسابشون رو میرسیم و افشاگری میکنیم. بعد میریم دنبال علاقههامون یعنی حقوق بشر و محیط زیست.
پ.ن: این وسط منتظری با اون اعتراضاش به اعدامها کمی مشکلسازه که با دوستان داریم کار میکنیم با استفاده از سخنرانیهای اوایل انقلاب و بعضی حرفها و فتواهاش اونم دراز کنیم تا مزاحم دیگهای باقی نمونه.
پ.ن: این وسط منتظری با اون اعتراضاش به اعدامها کمی مشکلسازه که با دوستان داریم کار میکنیم با استفاده از سخنرانیهای اوایل انقلاب و بعضی حرفها و فتواهاش اونم دراز کنیم تا مزاحم دیگهای باقی نمونه.
ایرج حسابی: شما این سؤال را کردید، یاد خاطرهای از مرحوم دکتر حسابی افتادم. یک بار ایشون (بعد از اون سفره هفتسین معروف) نشسته بودند با آلبرت انیشتن و انیشتن که ارادت عجیبی به دکتر داشت از او پرسید به نظر شما دنیا در آینده چه شکلی خواهد بود؟ دکتر گفت فنجون قهوهات را بده تا برایت فال بگیرم. فال قهوه را گرفت و مطالبی گفت که فعلاً از بازگو کردنش معذورم ولی انیشتن از تعجّب شاخ درآورده بود. پرسید شما از کجا اینها را فهمیدی؟ دکتر گفت بر اساس تئوری بینهایت بودن ذرّات که آنرا از همین فال قهوه استخراج کردهام. انیشتن تعجّبش بیشتر شد گفت چطور؟ دکتر گفت ببین عزیزم در تئوری من ذرّات بینهایتند و ما آنچه را به عنوان یک ذرّهی خاص میشناسیم جایی است که تراکم و چگالی آن بیشتر و متمرکزتر است و گرنه آن ذرّه تا بینهایت گسترش پیدا کرده است و جهان یک بافتار درهمپیچیده از همه چیز است؛ پس هر چیز همه خودش است، هم همه چیز. حالا ته این فنجان قهوه هم خودش است و هم جهان با تمام گذشته و آینده در آن منعکس شده است و چشم بصیرت میخواهد که آنرا استخراج کند. به اینجا که رسید انیشتن از شدّت ذوق فهمیدن این مسأله رسماً از هوش رفت. او را سریع به بیمارستان رساندند. به هوش که آمد فقط از دکتر سپاسگزاری میکرد و میگفت پس از دریافتن این نکته دیگر آرزویی ندارم و میتوانم با خیال راحت بمیرم. این بود خاطرهی مناسب سؤال شما، امیدوارم بازهم سعادتی باشد در خدمت شما باشیم، با خاطرهای جدید از دکتر حسابی.
فرهاد جعفری: آقای ع. ایماگر من قاعدتاً نباید به شما جوابی بدهم چون- با توجّه به نوشتههای قبلی شما- جواب ابلهان خاموشیست. اسمت را هم به نظر من عوض کن بگذار ع. گاریچی. ولی از اونجا که به عنوان یک لائیک دموکرات طرفدار احمدینژاد از هر تریبونی برای بیان نظراتم استفاده میکنم. یک سؤال از وجدان شما میکنم. چند روز قبل از سونامی ژاپن، یک متخصّص زلزلهشناسی گفته بود که در یکی از چند شهر توکیو و مکزیکوسیتی و ... و تهران زلزله میآید. حالا با توجّه به تبیین علمی من درباره منشأ سونامی ژاپن که آزمایش هستهای بوده، چیزی به نظر شما نمیرسد؟ بله! این آزمایش هدفدار و برای ایجاد زلزله در یک شهر خاص بود نه اینکه از کنترل در رفته باشد و خرابی به بار آورده باشد و آن شهر هم تهران بوده است. حال کردی نه؟ اینها میخواستند امواج رو جوری طرحریزی کنند که از اینجا سر در بیاورد ولی به خودشان خورده ( متخصّصان عین همین حرف را درباره زلزله آمریکای لاتین هم گفتهاند) خوب آنها با چه هدفی میخواسند تهران را ویران کنند، چرا در دولتهای قبل این کار را نکردند؟ چرا دولت فعلی کاری کرده که آنها از ترسشان به این روز بیفتند که هول هولکی تصمیمی بگیرند و این بلا را سر خودشان بیاورند؟ شمایی که قلمت در راستای منافع آنهاست چقدر میتوانی ادّعای مبارزه با تمامتخواهی بینالمللی و طرفداری دموکراسی را داشته باشی؟ به جای پرسیدن از من، به این سؤالها فکر کن.
پ.ن: در ضمن حالا که فکر میکنم با توجّه به اینکه به احتمال زیادت اسمت علی هست، پس علی گاریچی، همان الیگارشی است. یعنی خودت هم جزو خانوادههای اشرافی و تابع آنها هستی و طبیعی است که این چرندیات را در دفاع از پدرخواندههای خودت بنویسی.
پ.ن: در ضمن حالا که فکر میکنم با توجّه به اینکه به احتمال زیادت اسمت علی هست، پس علی گاریچی، همان الیگارشی است. یعنی خودت هم جزو خانوادههای اشرافی و تابع آنها هستی و طبیعی است که این چرندیات را در دفاع از پدرخواندههای خودت بنویسی.
سؤال هفتسین پارسال: سبب رویدادن جنبش سبز چه بود؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.