تأمّلهايی پیرامون انتخابات -۴


                                                                                                                   دوشنبه ۳۱ تیر

   

 

با اینکه بنا بر اختصار بود ولی باز هم دو سؤال اوّّل را به بعدها واگذار می‌کنم.  
 
۱۹- اتّحاد ناطق و خاتمی و هاشمی و سیّدحسن برای انتخاب روحانی به چه معنا بود؟
۲۰- جنبش سبز پس از این چه راهکاری در پیش بگیرد؟  
 
۲۱- آیا نتایج این انتخابات به معنای نادرستی تحریم انتخابات گذشته بود؟ 
از دید من درست برعکس است. باید وضعیّت هر انتخابات را جداگانه سنجید. حدود هفتاد درصد در انتخابات مجلس شرکت نکردند و همین مقدار در انتخابات فعلی شرکت کردند. پس می‌توان حدس زد که یکی از دلایل انفعال مقامهای نظام برای دست بردن در نتیجه‌ی انتخابات، تحریم انتخابات مجلس بود. بعضی در توجیه بی‌فایده بودن تحریم می‌گفتند که مگر نظام نمی‌تواند عدد مشارکت را هر قدر که می‌خواهد اعلام کند؟ بله، معلوم است که می‌تواند- همانگونه که کرد- امّا خودش هم می‌داند که معنای مشارکت سی‌ودو درصدی یعنی چه؟ یعنی اگر همین روند ادامه پیدا کند نظام با یکی دو تلنگر مانند وقایع ۸۸ از هم می‌پاشد پس بالابردن سطح اعتماد الزامی است. همه چیز را نمی‌توان بر اساس دروغ مصلحتی بنا کرد. حتّی پس از این نیز در موقع ضرورت می‌توان از حربه‌ی تحریم استفاده کرد.
توضیح: تفاوت این دیدگاه با آنکه می‌گفت آمدن روحانی- در برابر فلانی- انتخاب نظام بین بد و بدتر بوده است این است که بنده هم به انتخاب بین بد و بدتر اعتقاد دارم ولی بین تقلّب (=بدتر= از دست رفتن کامل اعتماد مردم) و روحانی (=بد= بازگشتن اعتماد بخشی از مردم) و فلانی بدون تقلّّب (=خوب= هم بازگشت اعتماد عدّه‌ای و هم گماردن مهره‌ی مورد نظر). در این فرض پیروزی روحانی هدف نیست بلکه تقلّب‌نشدن هدف ناگزیر است؛ اگر کسی جز روحانی شد که چه بهتر و اگر نشد هم از دست‌بردن در آرای مردم بهتر است. تشکّر خاتمی از رهبر برای برگزاری انتخابات (یا تقلّب‌نکردن!) کنایه‌ای تلخ و در عین حال مضحک بود. 
 
۲۲- عملکرد فضای مجازی در این انتخابات چگونه بود؟
عبدی طیّ مصاحبه‌ای به دولت جدید توصیه کرده که فضای مجازی را کاملاً نادیده بگیرد.
یک: وی به گونه‌ای سخن گفته که گویا نتیجه‌ی انتخابات خلاف میل فضای مجازی بود. وب را نمی‌توان در چند جمله خلاصه کرد امّا فضای کلّی آن با انتخابات گذشته کاملاً متفاوت بود. پی‌گیری نتایج نظرسنجی‌ها و واکنشها به گفته‌های نامزدها کاملاً مشهود بود. اختلاف نظر همیشه هست امّا تعداد کسانی که موافق امتحان بخت خود برای روی کار آوردن کسی متفاوت با احمدی‌نژاد بودند چشمگیر بود. همان زمان هم نوشتم که از دید من پس از ردّ صلاحیّت هاشمی مسئله حیثیّتی شد و بسیاری که بی‌تفاوت بودند یا هنوز تصمیم نگرفته بودند بر آن شدند که باید کاری کرد. 
دو. اگر این مردم در این انتخابات به ندای تحریم فضای مجازی جواب رد دادند (که اینطور نبود) پس لااقل رأی اندک انتخابات مجلس نشانگر توان این فضا در اثرگذاری است. نادیده‌گرفتن وبی که بتواند تحریم اثرگذاری را سروشکل دهد و خاتمی را آنگونه مؤاخذه کند کار درستی نیست چون محتمل است باز هم چنین کند. 
سه. این حرف عبدی  گرچه در راستای صدور دیگر احکام قطعی، بی‌استدلال و تک‌جمله‌ای اوست ولی این فضای مجازی فقط شامل شبکه‌های اجتماعی یا وبلاگهای خلق‌السّاعه و مطالب تند نیست بلکه سایتهای وزین را هم در برمی‌گیرد. ناچیز شمردن فضای مجازی آن هم زمانی که نشریّات نام‌آور کاغذی دارند به فضای وب منتقل می‌شوند، کاری بچّه‌گانه است.
چهار. بنا را بر این می‌گذاریم که فضای مجازی یعنی همین کامنت‌گذاران بی‌نام‌ و هیاهوی فیس‌بوکی و دیگر شبکه‌های اجتماعی؛ امّا اینها هم بخشی از جامعه هستند. یعنی حتّی اگر قوّت استدلال نداشته باشند ولی هرکدام از آنها دستکم یک رأی دارند. تک‌تک همین رأیهاست که ساختار سیاسی را شکل می‌دهد. معقول هم نیست که بگوییم حاضران در فضای مجازی اقلیّتی هستند که هیچ نسبتی با مردم ندارند. همانطور که نمی‌توان این فضا را نمودار کامل جامعه دانست؛ نه افراط و نه تفریط.
پنج. همانطور که تاجزاده گفت می‌توان با فشار افکار عمومی جهت‌گیری دولت جدید را تصحیح کرد. این کار فقط در فضای مجازی ممکن است چون جای دیگر اصلاً آزادی وجود ندارد. کار فضای مجازی به یک معنا تازه شروع شده است.
 
۲۳- با پیروزی شخصی با تمایلات اصلاح‌طلبی، جنبش سبز ضعیف یا بی‌رمق شد.
حریف اصلی جنبش سبز رهبر و نهادهای انتصابی، قوّه‌ی قضا و ناداوری‌های آن و البتّه گسترش نهادهای نظامی و امنیّتی بر تمام کشور است. اینها جایی است که روحانی نمی‌تواند مستقیماً با آن روبه‌رو شود. شاید نامه‌ی او به رهبر پیش از انتخابات- گرچه معنای خاصّ خودش را دارد- و دیگر گفته‌های او نیز برای حفظ همان حاشیه‌ی امنیّتی است که لازم دارد. او اگر در محدوده‌ی خودش خوب عمل کند، موفّق خواهد بود. حلّ مشکل هسته‌ای نشان خواهد داد که راه دولت خاتمی درست بود نه راه مشترک رهبر و احمدی‌نژاد؛ بهبود معیشت مردم با برداشتن تحریمها مضحک‌بودن «اقتصاد مقاومتی» مبتنی بر لج‌بازی رهبر را آشکار می‌کند؛ بهترشدن روابط با حکومتهای منطقه نشان می‌دهد که دست دوستی دادن دیپلماتیک از خطبه‌خواندن برای مردم آنان کاراتر است؛ بهبود روابط با غرب نشان می‌دهد که برخلاف گفته‌ی رهبر آنان دشمنان قسم‌خورده‌ی ایران نیستند (و البتّه دوست قسم‌خورده هم نیستند و این دو تعبیر در سیاست جایی ندارند)؛ خلاصه اینکه هر قدم روحانی برخلاف مسیر احمدی‌نژاد، که برکشیده‌ی خامنه‌ای بود، مردم را- هر قدر هم بگوییم حافظه‌ی تاریخی درستی ندارتد- ناگزیر به مقایسه خواهد کشاند. روحانی می‌تواند غیرمستقیم به تضعیف جایگاه قدرت مطلقه کمک کند. در یک کلام جبهه‌ی اعتدال هم مانند اصلاح‌طلبی خطّ موازی دیگری در کنار جنبش سبز خواهد بود. فضای آرام فعلی را دستکم نگیریم، آنان که هر نُه روز یک بحران می‌ساختند می‌دانستند که تداوم شرایط انقلابی جز با بحران میسّر نیست پس حتّی همین آرامش نیز- که به تداوم آن خیلی خوش‌بین نیستم- خود می‌تواند زمینه‌ی بازگشت عقلانیّت به کشور باشد. 

۲۴- آیا ۲۴ خرداد، دوّم خردادی دیگر بود؟
قوچانی نوشته است که ۲۴ خرداد، دوّم خرداد دوّم بود که اینطور نیست. ابتدا از مغرور بودن «ما» گفته است که به رفسنجانی پس از دوّم خرداد تاختیم. اینکه وی پس از شهروند امروز به بزرگترین اشتباه سیاسی خود اعتراف می‌کند خوب است ولی نمی‌دانم چرا همه را یک‌کاسه کرده است. البتّه اطرافیانشان نیز که به ثلاثه‌ی ضرّاره اجازه دادند آن قشقرق را راه بیندازند، بیش‌وکم مقصّرند ولی همه اینطور نبودند و این گفتن و نگفتن همزمان نشان می‌دهد که نویسنده به رغم این خودانتقادی، علاقه‌ی چندانی به صراحت ندارد.
وی در ادامه می‌گوید که علوم سیاسی جایگزین فلسفه و حکمت شده است. گویی روحانی حقوق‌خوانده سمبل علوم سیاسی است و خاتمی نماد فلسفه. اوّلاً اگر به کار عملی است که هر دو تجربه‌های فراوانی در این نظام داشته‌اند و خاتمی از پشت میز مدرسه به ریاست جمهوری نیامد و ثانیاً این دیدگاه مشابه همان کسانی است که برای داوری بین دو نامزد فقط ویژگی‌های شخصی آنان را مدّ نظر قرار می‌دادند. روحانی به تنهایی دولت را اداره نمی‌کند؛ وقتی وزرایی مانند نجفی و مسجدجامعی و حسینی و کسان دیگر که در هر دو دولت بوده‌اند مشترک باشند، اینکه رئیس دولت چه کسی باشد فقط تا حدّی تعیین‌کننده است(در ضمن، روحانی علوم سیاسی نخوانده شاید لابه‌لای متن، گذر از سروش به طباطبایی بیشتر به چشم ‌آید که بگذریم).
او در ادامه  گفته که یک‌سال پیش از بازگشت به دوّم خرداد گفتیم و حالا دوّم خرداد بازگشته است و در پایان آورده: «خوشا ملّتی که هر چهار سال یک دوّم خرداد داشته باشند». گفته‌ی یک‌سال پیش به معنای نفی جنبش سبز بود و حالا هم این شادمانی چیزی جز آن نیست. در مقام نظر می‌توان این جنبش را نفی کرد یعنی با روشها و اهداف آن موافق نبود ولی در مقام عمل نمی‌توان دستاوردهای آن را نادیده گرفت. تلاشهای تئوریک نویسندگان سبز به کنار، شادی مردم و شعارهایی مانند پس گرفتن رأی موسوی و کرّوبی چه معنایی داشت؟ به این معنا بود که رأی‌دهندگان یک گام به پس گذاشته‌اند یا این انتخاب فقط راهی برای جلوگیری از بدترشدن شرایط بود؟ این را آینده بیشتر معلوم خواهد کرد.
شادی‌های دوّم خرداد و بیست‌وچهار خرداد ویژگی‌های مشابه و متفاوت زیادی دارند امّا هر دو شادی، شادی جامعه‌ای استبدادزده است که در اوّلی می‌گفت «بنویسید خاتمی بخوانید ناطق» و در دوّمی نیز نامزد پیروز پیش از انتخابات به رهبر نامه می‌نویسد که ضدّ نظام نیست و سپس دو رئیس‌جمهور سابق از رهبر –برای تقلّب‌نکردن- تشکّر می‌کنند. دوّم خرداد یعنی هر چهارسال یک‌بار به خاطر تقلّّب‌نشدن جشن بگیریم؛ یعنی ادامه‌داشتن احتمال تقلّب که گاهی لباس واقعیّت بپوشد (مانند سال ۸۸) و گاهی نه. انتخابات جامعه‌ی سالم دوراهی بین مرگ و زندگی نیست، شادی آن هم پیش‌بینی‌پذیر و معقول است نه نامنتظر و ازخودبی‌خودکننده. برعکس قوچانی من می‌گویم بدا به حال ملّتی که مدام در حال تکرار دوّم خرداد باشد. گرچه به رغم دو ویژگی مشترک این دو انتخابات (انتخاب گزینه‌ای معتدل و خلاف نظر رهبر نظام و تقلّب‌نشدن در حدّ تغییر نتیجه‌ی انتخابات) ۲۴ خرداد از اساس با دوّم خرداد متفاوت است امّا تبیین آن ابتدا با فاصله‌گرفتن از آن ممکن‌تر خواهد شد و آن هم برای کسانی که نقش فضای مجازی را در آن انکار نکنند و فکر نکنند که جنبش سبز گامی به پس گذاشته است. با پیش‌فرضهای غلط، در ِتحلیلهای اشتباه بر همان پاشنه خواهد چرخید.

۶ نظر:

  1. اگر درست متوجه شده باشم منظور عبدی از فضای مجازی «هوچی‌گرهای بالاترينی و خارج‌نشين‌های لوس‌آنجلسی» بود و نه کلّ فضای مجازی. در ضمن در شان شمايی که خودتون اهل مطالعه و ادب هستين اين جور کنايه زدن‌ها نيست.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ايشان كه كلّی گفته ولی من در بخش چهار همين احتمال شما را هم آورده‌ام. در ضمن، مطلب صريح و روشن است و كنايه‌ای در كار نيست.

      حذف
  2. سلام

    پی‌رو بند ۲۳؛ من گرچه با روی‌کرد جلیلی در مذاکرات هسته‌ای مخالف‌ام، ولی خاتمی و تیمش هم با همه‌ی تلاش‌های‌شان، با همه‌ی هم‌کاری‌هایی که با آمریکا در عراق و افغانستان صورت دادند، با همه‌ی کوتاه‌آمدن‌هایی که در مذاکرات هسته‌ای انجام دادند، در نهایت متصّف به «محور شرارت» شدند. این البتّه ناکارآمدی روش آن‌ها نبود، به‌هرحال پرونده‌ی ما در آن زمان هنوز در آژانس بود و اجماعی علیه‌مان وجود نداشت، و مهم‌تر از همه این‌که وضعیت کلّن خیلی به‌تر از حالا بود؛ امّا نکته‌ی اصلی این‌جاست، که بنابر گفته‌های استراو در خاطراتش، تندروهای آمریکا و اروپا، چندان با کنارآمدن جمهوری اسلامی با جهان میانه‌ای ندارند، و به‌سودشان است در ایران هم تندروها سرکار باشند. در واقع، مصالحه‌ی جمهوری اسلامی با جهان، آن را به یکی از قوی‌ترین قدرت‌های منطقه تبدیل می‌کند، که نه‌تنها برای اسرائیل خطرناک است، بل‌که حتّا می‌تواند برای چین و روسیه هم خطرناک باشد؛ این نکته‌ای‌ست که در پس حمایت‌های چین و روسیه (بخوان «استعمار»مان توسّط آن‌ها) از ایران، پنهان می‌ماند.
    این ۲تا را اگر نخوانده‌ای بخوان، جالب‌اند:
    http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/07/130709_l23_jack_straw_iran_uk_rouhani.shtml
    http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/02/130205_l23_iran_nuclear_talk_starw_last_man_standing.shtml

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      جمله‌ی اوّلت را برادران ارزشی هم زياد می‌گويند ولی «محور شرارت» يكی از عبارات پوچ و كم‌ارزش بوش در كنار «جنگ صليبی» و «يا با ما يا بر ما» و مانند آن بود. امريكا قوی است امّا تمام جهان نيست و نسبت‌دادن اين صفت هيچ تبعاتی به دنبال نداشت.
      آنچه استراو گفته و درست است و جديد هم نيست؛ منحصر به تندروان آن طرف نيست بلكه تندروان اينجا هم هرگاه روابط خواسته بهبود بيابد برای به هم زدنش هركاری كرده‌اند. امّا حالا دودل هستند يعنی از طرفی نمی‌خواهند روحانی روابطش را با غرب بهبود ببخشد و اقتصاد را سروسامان دهد و اين كارها به نام اعتدال و اصلاح تمام شود و از طرفی اگر گرانی و تورّم ادامه يابد كلّ نظام زير سؤال می‌رود. در مخمصه‌ی بدی افتاده‌اند.

      حذف
    2. این جمله، گرچه پوچ بود، ولی تاثیر قابل ملاحظه ای بر روند مذاکرات گذاشت، و در واقع موضع تندروها را نسبت به گسترش روابط نشان داد. روند مذاکرات و آنچه بعدن روی داد، از این نمود نگرش تندروها تاثیر گرفت؛ هرچند کاملن معلول آن نبود.
      امیدوارم سنگ اندازی تندروها، دست کم در داخل، چندان قابل ملاحظه نباشد و آن چه می گویی درست باشد؛ ولی مطمئن نیستم خیلی نسبت به کارآمدی چماق نومید شده باشند.

      حذف
  3. خب بعد از همه این تاملات پیرامون اتنخابات به تعبیر انگلیسی زبانها .so what? چهار مطلب در مورد انتخابات نوشتی ولی بنده به شخصه چیزی دستمو نگرفت. مطالب شما دچار آشفتگیه و انسجامی درش به چشم نمی خوره. ولی فارغ از این موضوع، چیزی که باعث شد کامنت بزارم این جمله ات در مورد عبدی بود "این حرف عبدی گرچه در راستای صدور دیگر احکام قطعی، بی‌استدلال و تک‌جمله‌ای اوست". عصبانیت در این جمله شما به وضوح دیده می‌شه . برخلاف دیدگاه شما به نظرم عبدی یکی از نادر ترین افرادیه که توی این مملکت در معنای واقعی تحلیلگر سیاسیه.نمونه اش مصاحبه اش با شمار 29 مهرنامه در مورد انتخابات که به نظرم واقع بینانه ترین و صحیح ترین تحلیل در مورد انتخابات اخیره...

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.