چت حسن و حسین

                                                                                                        پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲

     

 

- سلام حسن چطوری؟

- بد نیستم، تو چطوری؟

- خوب نیستم. دولت تعطیل شده، اوضاع خرابه. پول تو دست و بالت داری بدی، زودی پس میدم.

- همینطوری نمیشه، باید یه حالی به ما بدی.

- مثلا؟

- مثلا برای حمله به سوریه ضرب‌الاجل بگذار. بعد من دو ساعت قبل از حمله باهات تلفنی حرف می‌زنم و نظرت رو برمی‌گردونم. اینجوی هم برای تماس باهات یه دلیلی دارم هم کسی نمی‌تونه ازم ایراد بگیره، تازه صلح‌طلب و مهم و اینا هم میشم.

- خوبه، بگذار ببینم... برای حقوق کارمندام می‌تونم چند روز صبر کنم ولی زباله‌ها رو کی جمع کنه؟

- احمدی‌نژاد هست، به جای اینکه بفرستیمش فضا می‌فرستیم اونجا. عکساشو تو لباس سوپوری دیدی؟

- آره ولی اون که رئیس جمهور بود!

- باشه به این بگی برو امریکا با کلّه می‌ره حالا می‌خواد با هر شغلی باشه. هرچند دوباره برمی‌گرده خراب می‌شه رو سرمون.

- نمی‌گذاریم. اوّل یه مدّت اینجا زباله جمع می‌کنه بعد می‌گم ناسا بهتون کمک کنه با مادر هوگو چاوز بفرستینشون فضا به هم دلداری بدن.

- احسنتم.

- آدم بفرستید فضا خیلی از فرستادن مشک و گولی و کربک و تتو و پخچه بهتره.

- چی؟! اینا دیگه چین؟ جونورن؟

- آره به گویش بوشهری. یادت رفته من بوشهری الاصلم؟

- نگو... من فکر کردم شایعه‌س. پس بزن قدّش هموطن! چرا زودتر نگفتی؟

- اون حسینش به اندازه کافی ضایع بود، اگه اینجا می‌فهمیدن ایرانی‌ الاصلم که دیگه کارم زار بود.

- آره می‌فهمم. حق داری. به قول خودت هردوتامون مشکلات داخلی خودمون رو داریم.

- آقا این جریان مخالفت با ازدواج با دخترخوانده‌ها چی بود؟ وودی آلن بدجور شاکی شده.

- به اون چه؟ ما برای خودمون قانون تصویب می‌کنیم. مثل شما نیستیم که ارزشهای غربی خودتون رو به همه تحمیل می‌کنین. کلّی توی سخنرانی سازمان مللم درباره‌ش حرف زدم.

- هوم.. اینکه گفتی ما پنج بار بات تماس گرفتیم و تو کم محلّی کردی هم خیلی نامردی بود دیگه.

- می‌خواستی نگی گزینه نظامی هنوز روی میزه. این به اون در.

- مجبور شدم ولی قبول.  

- پول رو چجوری بفرستم کسی نفهمه؟

- بده به خاتمی بده به سوروس بده به من. (ملک عبدالله فعلاً قهر کرده)

- باشه. پس سو لانگ.

- تا بعد.