سین چهارم- سپاس از زندگی

                                                                                                    یکشنبه‌ ۱۰ فروردین ۱۳۹۳


سپاس زندگی را
به خاطر هر آنچه به من بخشیده است
برای دو چشم درخشانی که بتوانم با آن
سیاهی را از سپیدی تمیز دهم و
ستارگان را از ژرفای تاریک آسمان و
کسی را که دوست دارم از میان انبوه مردمان

این واژه‌ها آغاز ترانه‌ی معروف «سپاس زندگی» ویولتّا پاررا هستند. این ترانه یکی از مهمترین آثار اعتراضی امریکای لاتین به دیکتاتوری‌های قرن گذشته است و خوانندگان بسیاری آنرا به زبانهای گوناگون‌ بازخوانی کرده‌اند. (پاررا،‌ سوسا،‌ کلایدرمن،‌ بائز) اگر «همه‌چیز دگرگون می‌شود» می‌توانست -با تأویلها و تعبیرهایی- اثری اعتراضی به شمار رود،‌ این ترانه که جز ستایش زندگی نیست،‌ چگونه توانست بار و مفهومی سیاسی داشته باشد؟ چرا ستایش از زندگی، جبّاران را به ترس می‌اندازد؟
   
حاکمیّت‌های قدرتخواه یا ‌ایدئولوژی‌زده و تک‌صدایی یا کردار و گفتارشان، خلاف طبیعت آزادیخواه انسان و عقل سلیم وی هستند؛‌ پس بناچار جاهایی باید با توسّل به دلایلی در برابر زیبایی‌های حیات بایستند. تفتیش عقاید، ‌محدودیّتهای اجباری،‌ زندانها، ‌ترورها، و..البتّه یک‌دنیا ادّعا و برتری‌جویی و خوارداشت جهان پیرامون. این ساختار بسته می‌تواند با گرامیداشت زندگی به چالش کشیده شود.
  
حاتمی‌کیا مانند بسیاری، از دهه‌ی شصت منتقد سینمای -به زعم او خنثای- کیارستمی بود. آنان رفتن به دل طبیعت شمال و فیلم ساختن وی را آن هم در هیاهوی جنگ برنمی‌تابیدند. تا اینکه دست آخر حاتمی‌کیا به این نتیجه رسید که تمام فیلمهای کیارستمی سیاسی است و وی در حقیقت با این کار دارد به روش خودش موضعش را در برابر جنگ نشان می‌دهد. (به یاد بیاوریم مادر ترزا را و گفته‌اش پیرامون تظاهرات ضدّ جنگ)
  
عکس آن نیز در خور توجّه است. گذشته از جنگ هشت‌ساله که طبیعت غرب ایران را ویران کرد، ‌هر جای دیگر که خسارت زیستبومی به بار آمده ردّ پای سیاست آشکار است. در حالی بحران آبی در کشور بالا می‌گیرد که ناصحان از سالها پیش پیشنهاد ساخت نیروگاههای گازی آب‌شیرین‌کن را به جای صرف هزینه در نیروگاه اتمی پیشنهاد داده بودند. کاری که می‌توانست کشاورزی جنوب کشور را کاملاً متحوِّل کند و نیازی به التماس به پاکستان و هند برای خرید گاز ایران هم نبود. دریاچه‌ی ارومیّه در حالی روبه مرگ می‌رود که احمدی‌نژاد طرح عجیب انتقال آب خزر به سمنان را در سر می‌پروراند. آب شیرین کارون در حالی صرف ذوب‌آهن اصفهان و فولاد مبارکه می‌شود که تسریع در ساخت شبکه‌ی جمع‌آوری و تصفیه‌ی فاضلاب شهرهای بزرگ میانه‌ی کشور می‌توانست جایگزین آن شود؛ هم زاینده‌رود و گاوخونی احیا شوند و هم آب شرب شهرهای حاشیه‌ی کارون تلخ و شور نباشد... و این قصّه سر دراز دارد.
  
جنبش سبز باید اعتنای بیشتری به محیط زیست و برقراری ارتباط با احزاب سبز جهان می‌کرد. شوربختانه انتقاد از سیاستهای محیط زیست- مانند پرداختن به حقوق زنان،‌ کودکان،‌ اعتراضات صنفی و محدویّتهای هنری- بیش از انکه به خاطر خود اینها باشد،‌ مخالف خوانی‌هایی سیاسی است. هر کسی «فعّال ِ...» می‌شود و شروع به نوشتن متنهایی سریالی می‌کند. اینها شاید برای معنادهی به زندگی شخصی یا پرکردن سایتها و رسانه‌های خارج مفید باشد ولی برای آنچه به خاطرش می‌نویسند نفعی نخواهد داشت. اگر سیاستْ زیست‌بوم را به مخاطره افکند، دفاع سیاسی از آن کمکی به نجاتش نخواهد کرد.
  
سال نو با خبر تأثّرانگیز گروگانگیری سربازان ایرانی آغاز شد. پیشتر در نقد اعدام ریگی گفتم که اگر وی گروگان نگه داشته می‌شد، می‌توانست ضامنی برای تهدید و تحدید طرفداران وی باشد تا دست به کار دیگری نزنند؛ با اعدام او چه دستاوردی حاصل شد؟ با اعدام گروهی زندانیان پس از سوءقصد پیشین چه اتّفاقی افتاد؟ یادداشتهای زیادی در نقد این واقعه نوشته شد. همه کمابیش می‌دانند که با گروههای سلفی نمی‌توان مدارا کرد. حتّی من که خوش‌بین بودم که آنان در مصر به پارلمان راه یافته‌اند، می‌دانستم که اگر مجالی بیابند،‌ مثل سوریه و عراق عرصه را بر دیگران تنگ می‌کنند. این تفکّر را باید از ریشه خشکاند. مشکل سیستان و بلوچستان «فقط» اقلیّت سنّی نیست؛ قاچاق و گروگانگیری و مواد مخدّر در خراسان نیز بیداد می‌کند. شرق ایران خشک و محروم است. فقط آب و سبزی و طراوت حیات می‌تواند اوضاع را دگرگون کند. همانطور که راه‌حل قاچاق غرب کشور مین‌گذاری غیرانسانی نیست. همه موطن خود را دوست دارند، ‌اگر امکانات باشد، ‌نه کسی که دستش به دهانش می‌رسد،‌ به مرکز مهاجرت می‌کند و نه آنکه نمی‌رسد رو به خلاف می‌آورد.
  
تشکیل گروههای مدنی دفاع از طبیعت،‌ هدایت سرمایه‌های خصوصی برای حلّ مشکل آب،‌ ایجاد تعاونی‌های فرهنگی در سراسر کشور تنها راه چاره است. مگر نه اینکه دولت باید کوچک باشد و نهادهای مردمی گسترش یابند، ‌چرا باید حلّ تمام مشکلات را از حاکمیّت خواست؟ یا اعتراض به عملکرد نظام را تنها راه فعّالیّت مدنی دانست؟ باید خود دست به کار شویم چون تنها راه تضعیف فرهنگ مرگ و سوگواری، بدوبیراه گفتن به آن نیست، بلکه گرامیداشت و سپاسگزاری از زندگی است.

۱ نظر:

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.