جمله‌های سینمایی -۴

                                                                                                      پنجشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۳
              
بدنام - آلفرد هيچكاک
آليشيا خطاب به دولين:
- اوه، دولين بيچاره؛ لابد می‌ترسی كه نكنه عاشق من بشی؟
- آره، چون كار سختی نيست.

باشگاه مشت‌زنی - ديويد فينچر
وقتي همه چيز رو از دست می‌ديم، اون وقت آزاديم که هر کاری بکنيم.

آبی بی‌کران - لوک بسون
۱۷ سالم بـود، خـيـلی عـاشقش بودم، سعي می‌کردم واسش بميرم. دو سال بـعـد حتّی نمی‌تونستم اسمش رو بياد بيارم. زمان هر چيزی رو پاک می‌کنه.

بربادرفته - ويكتور فلمينگ
اسكارلت: مادر چقدر من بدبختم كه در اين سن بايد بيوه بشم. اصلاً برای چی بايد لباس سياه بپوشم و وانمود كنم كه عزادارم در حالی كه نيستم؟
مادر:‌ عزيزم تو بايد به بقيّه نشون بدی كه از مرگ شوهرت غمگين هستی.  
اسكارلت:‌ آخه چرا؟ من كه چيزی احساس نمی‌كنم.

فانی و الکساندر - برگمان
هلنا: از اينكه داری پير می‌شی ناراحت نيستی؟
ايزاک: معلومه كه نه، همه چيز داره بدتر می‌شه؛ آدمای بدتر، هوای بدتر، جنگ‌های بدتر و... خوشحالم كه دارم می‌ميرم.

فارنهایت ۴۵۱ - فرانسوا تروفو
برای خوب جستجو کردن، اول بايد ياد بگيری خوب مخفی کنی.

فيلمی کوتاه درباره‌ی عشق - کريستوف کيشلوفسکی
- ميشه بر درد غلبه کرد؟
- يه بار مارتين دندون درد داشت اتو رو زد به برق و صبر کرد، بعد اونو گذاشت روی شونه‌ش و دندون دردشو فراموش کرد.

شواليه تاريکی برمی‌خيزد - کريستوفر نولان
بروس وين: هرکسی می‌تونه قهرمان باشه؛ حتّی مردی که کتشو روی دوش يه پسر بچه ميندازه تا با قوت قلب بهش نشون بده دنيا به آخر نرسيده.

سرگيجه - هیچکاک
مارلين خطاب به اسكاتی:
جای خاصی نمی‌رم. فقط خيال داشتم پرسه بزنم.
اسکاتی: منم می‌خواستم پرسه بزنم. حيف نيست دو نفر كه می‌خوان پرسه بزنن تنهايی پرسه بزنن؟
مارلین: فقط آدمای تنها پرسه می‌زنن. دو نفر كه با هم باشن حتماً يه جايی می‌رن.

بی‌خوابی - كريستوفر نولان
بازرس دورمر: يک پليس خوب نمی‌تونه بخوابه چون هميشه ذهنش درگير حل معماهاست و يک پليس بد هم نمی‌تونه بخوابه چون هميشه عذاب وجدان داره.

ميس سان‌شاين کوچولو-  جاناتان ديتن
بازنده‌ها کسايی هستند که از باختن خيلی می‌ترسن، اونقدر که حتّی امتحانم نمی‌کنن. 
        
پیشین:‌ جمله‌های سینمایی -۳

۶ نظر:

  1. پل چوبی_مهدی کرم‌پور،
    صبوحی:
    رفتن که دلیل نمیخواد،موندن دلیل میخواد،بابا کلاء زندگی یه جا دیگه س،
    گیریم دو سه ماه دیگه یه چیزایی اون بالا مالا ها عوض شد یه تغیراتی کرد،
    اوکی ،
    تلاشتون بکنید،تلاشتون بکنید،اما تو اصل ماجرا چه فرقی میکنه؟
    بقول رفقاتون رویا!
    تو رو دهسال پیش بخاطر رویاهات از دانشگاه انداختند بیرون،
    الان رویات شده رفتن،الان کلاء فهمیدی رویا رو جای دیگه ثبت میکنن،
    بعد خاک یعنی چی ،نوستالوژی یعنی چی؟
    نوستالوژی یعنی کشک!
    بعدشم هروقت دلتون تنگ شد ،
    یه بلیط میگیرید برمیگیرید خونه،مطمئن باشید همه چی سرجاشش،
    هیچیم تغیر نکرده،هیچیم عوض نشده!

    قیصر_کیمیایی
    قیصر: شما آدم و مایوس میکنی عیار جان!

    پاسخحذف
  2. سلام.
    یعنی تو نمیدونی چرا؟
    مشدی درسته که فضا مجازیه و ظاهرا هیچ محدودیتی وجود نداره،
    ولی من و تو که واقعی هستیم؟
    معلوم هست کجایی؟
    گفتی و نوشتی :نظرهای شما هم مایه‌ی استفاده‌ی بنده است،‌ هم بدهکاریت را با روحم صاف می‌کند.
    گفتم و نوشتم:بدهکاری من و لیست کن تا در حد درک و توان جبران مافات کنم!
    الان دو هفته س که چشممون تو چارچوب در خشک شد و یکی نگفت ملا قاطی داری!؟
    بهت میگم «زیر و رو میکشی و مزاح میکنی عیارجان»مکدر میشی!
    فکر کرده و نکرده حرف زدی و حکم کردی، لااقل به نظر خودت احترام بذار؛گور پدر پس و پیش ما.
    اگرم که دارفانی را وداع کردی، رسما اعلام کن تا برات مراسم ختم بگیریم.
    بد میگم بزن توی دهنم!
    پی نوشت:
    درباره این پست «مجتهد مقلّد که روز چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۳» یه نکته هست که نباید ازقلم بیفته‌.
    منتهی میماند تا سلامی دیگر.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. علیک سلام
      شما در اوّلین نظرت در «راه بهشت، راه جهنّم» نوشتی که «اینا رو نوشتم تا به روحت بدهکار نباشم» من هم گفتم باشد. خودت نوشتی و گرنه من ادّعایی نداشتم.

      حذف
  3. سلام به دست روی شسته و نشُسته ت عیارجان.
    اصلا بحث«راه بهشت، راه جهنّم» نبوده و نیست،
    بحث جسم و روح نگاه و اندیشه و منطق جناحی شما بود‌ که«اینا رو نوشتم تا به روحت بدهکار نباشم»
    یعنی من به وزن و سن و قد و هیکل و تیپ و دکور و لب و دهنت کاری ندارم،
    یعنی صراحت و صداقت داشته باش،بازی بلدی بازی یاد بده ،بازی بلد نیستی بازی یادبگیر!
    معرفتم که نداری آخه بدبختی.
    چرا؟
    اعلام آمادگی کن...تا عین لامپ از سقف آویزونت کنم و روشن!
    فاتحه...

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.