یکشنبه ۱۰ اسفند
۱۳۹۳
همین چند
روز پیش با دوستی از لزوم همکاری و همفکری ِبیشتر وبلاگها میگفتم. سیّدرضا
شکراللهی از «خوابگرد» نوشته و از چند نفر هم دعوت کرده که چنین کنند. در این قحطی
رابطه همین نیز غنیمت است.
۱- پیش از
آغاز «ایمایان» در سایتها و وبلاگها نظرهایی میگذاشتم که هرکدام به اندازهی یک
یادداشت وقت میگرفت. زمان گذشت و دیدم که نظر در گرو تأیید دیگری گذاشتن چقدر
احساس بدی دارد (وبه همین دلیل هیچوقت نظرات این وبگاه نیازی به تأیید نداشتند و
حذف هم نشدند مگر به ندرت و ضرورت)؛ لازم بود که خانهای از خود داشته باشم. از
حافظ پرسیدم، گفت: «تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است؛ گفتم اشارتی و مکرّر نمیکنم»
نام وبلاگ شد: ایمایان، من هم ایماگر. نام کوچک هم از زمان عضویّت در بالاترین آمد
که در رونق ِابتدایی ایمایان نقش اساسی داشت.
۲- ایماها و
اشارهها قرار بود مختصر و مفید و در
زمینههای متنوّع فرهنگی باشد و بود. سیاسینویسی برای من ناگزیر بود ولی مگر راه
دیگری هم داشتیم؟ پس شدم جزو اوّلین کسانی که روز ۲۲خرداد از کودتا نوشتند و رنگ
سبز طرفداران میرحسین را برای کلّ معترضان پیشنهاد کردند. بقیّهاش را ایماخوانان
میدانند.
۳- به جز
مدّتی کوتاه در تویتر عضو هیچ شبکهی اجتماعی نشدم و با گذری کوتاه در فیسبوک و
پلاس دیدم که جای من نیست و هنوز بر همان نظرم. امروز جریان اطّلاعات و اخبار و
شبکههای ماهوارهای و جزآن میتوانند ما را مثل سیل با خود ببرند؛ نیاز به جایی
داریم که اندکی ما را به درنگ و توقّف دعوت کند نه اینکه به دست خود بر شدّت
روزمرّگی حاکم بر خویش بیفزاییم.
۴- اگر چند
عامل در ساختن شخصیّت فکری من نقش داشته باشند، یکی از آنها بیتردید حضور در وب
است. مواجهشدن با نظرات مخالف و گاه تند و بیادبانه گونهای سعهی صدر اجباری به
بلاگر میبخشد که در دنیای واقعی با گذشت زمان ِبیشتری به دست میآید (یا نمیآید!).
طبیعیدیدن سوءبرداشت از گفتهها و نوشتهها درس دیگری است. کم پیش میآید که کسی
واقعاً درک درستی از کنه منظور نویسنده داشته باشد. پیش از حضور در وب فکر میکردم
مطلب برعکس است. پیشتر شعار من رعایت منطق و اخلاق در نوشتهها بود حالا به منطق
اصلاً فکر نمیکنم و سراغ اخلاق را هم باید از آن کس گرفت که چراغ برداشته و در
کوچههای شهر میگردد.
۵- وبلاگ
نوشتم تا ببینم که دغدغهی اصلی من (توجّه به گفته، نه گوینده) آیا محلّی از اعراب
دارد یا نه؟ اگر شخصی با اسمی که هیچکس نمیشناسد به میدان بیاید آیا میتواند
مخاطبی بیابد؟ (دلیل اصلی انتخاب نام مستعار) اگر کسی پیوند دائم به وبلاگی ندهد و
فقط به «نوشتهها» لینک دهد، آیا کارش فهمیده میشود؟ صحبت از بیرونقی
وبلاگها و ابتذال حاکم بر دنیای مجازی زیاد است امّا دستکم من یکی میتوانم ادّعا
کنم که در حدّ خودم پاسخ پرسشم را یافتهام: بله؛ میتوان.
۶- خاطرهی بانمک زیاد دارم. فقط یکی از آنها: وقتی برای بار اوّل وبلاگ را در بلاگاسکای بستند، به وبلاگ مدیران رفتم تا بپرسم که آیا برای انتقال مطالب وبلاگ فکری بکنم یا نه؟ یکی از مدیران پاسخ داد که بله به فکر چاره باش. جوابش خیلی کوتاه و سرد بود. بعدها دوباره سر زدم ببینم که در آن روز دقیقاً چه نوشتم و چه جواب گرفتم. دیدم که بدون خواندن اصل یادداشت او، برایش کامنت گذاشتهام. یادداشت او پیرامون احضارش بود برای بازگشایی یکی از وبلاگهایی که دستور بستن آنرا داده بودند (یعنی من!) و جز با گرفتن وثیقه او را رها نکرده بودند. حالا من رفتهام بپرسم که به نظرت باید چه کار کنم! (خاطرهی تلخ هم دارم ولی ترجیح میدهم برای خود نگه دارم؛ فکر میکنم خیلی بهتر است که امید و شادی را بین هم تقسیم کنیم)
۷- از
وبلاگهای زیر (بدون ترتیب) دعوت میکنم، از وبلاگشان بنویسند:
راز سر به مهر، چرخ و فلک، سفینه، نغمههای ایکاروس، مرثیههای خاک، پیر فرزانه، تمّت.
تکمیل: این دوستان در بازی شرکت کردند:
و چه وبلاگهایی داشتیم، کلعلی
وبلاگ، «خردهرسانهی مستضعفین»
در وبلاگنویسی
پیر فرزانهی یک، دو، سه،...
دهسال گذشت
من وبلاگنویس هستم
برای خاطر وبلاگ
تکمیل: این دوستان در بازی شرکت کردند:
و چه وبلاگهایی داشتیم، کلعلی
وبلاگ، «خردهرسانهی مستضعفین»
در وبلاگنویسی
پیر فرزانهی یک، دو، سه،...
دهسال گذشت
من وبلاگنویس هستم
برای خاطر وبلاگ
خاطره بانمک که بوی وثیقه و احضار بدهد وای به حال خاطره تلخ!
پاسخحذفاگه عیّاره که ممکنه خاطره تلخش خنده دار از کار در بیاد!!!
حذفممنون که نوشتی. درود.
پاسخحذفاز طریق فراخوان آقا رضا شکراللهی با ایمایان آشنا شدم. دوستی به دوستان صفحه شکوفایی اضافه شد. من نیز شاید درباره «هوای خوش شکوفایی» بنویسم... شاید.
پاسخحذفسپاسگزار دعوت؛ نوشتم.
پاسخحذفم.م.ب
بعضی وبلاگها به تنهایی «یک ملت»اند. ایمایان یکی از آنهاست.
پاسخحذفدرود بر شما . راستش امروز برای اولین به وبلاگ شما سر زدم . پرسش من از شما این است که به غیر از بازنشر اخبار روز از رساته های گوناگون آیا خودتان نیز تولید محتوا دارید یا خیر ؟
پاسخحذفدرود. بایگانی وبلاگ بهتر از من به پرسش شما پاسخ میدهد.
حذفسلام
پاسخحذفچقدر زیاد منتظر این نوشته بودم !
از وقتی که بقچه به بغل رسیدم اینور مرز و دیگه حس میکنم احدی دستش بهم نمیرسه و بعد از آخرین کامنتم, منم یاد روزای اولم. روزهایی که ایمایان عطش هر جوینده ای رو سیراب میکرد. یه توپ خانه اضافه شده بود به جبهه مون. صبح علی الطلوع پشتمون گرم بود به آتیش این توپخانه, هر روز. با بیم و امید دنبلاش میکردیم و پیش خودمون میگفتیم امروز دیگه میگیرنش : ) ولی پایه ای ترین و ساده ترین اصول امنیتی رو رعایت کرد. یه روز حتی یادمه یکی اومد گفت این یه آدمیزاد نمیتونه باشه , یه گروهی دارن این نوشته هارو آپلود میکنن !
با اجازه عیار در جواب پریرخ بگم : بله. اینجا محتواهایی میبینی که احتمالا بعد دیدنشون احساس میکنی یه شاخی رو سرت در اومده, چون بعضا محتواها از سر سفره ی عالیجنابان میرسه. هر چند از اون دوران گذشته شاید و وارد دوران جدیدی از ایما ها شدیم , ولی گفتم که آماده باشی !
ایده خیلی خوبی بود : )
مثل یه خونه تکونی میمونه
با پوزش از جناب V،
حذفتا جایی که میدونم دل بیشتر دوستان برای دوران پیش از توپخانه! تنگ شده. امیدوارم عیّار لابهلای مطالب «ناگزیر» جایی هم برای ایماهای سابق باز کنه.
با سپاس از دوست عزیز , قاصدک,
حذفما هم دلمون تنگ اون دوران هست, با تمام خاطرات خوب و بدش. ولی همونطور که گفتم ظاهرا وارد دوران پسا ایمایان شدیم .
جنگ رو یه جورایی بردیم. جنبش سبز تبدیل شد به بزرگترین توهم و و نگرانی نظام و نظامیان وحالا نشستیم داریم صوتی های جناح مقابل رو میشمریم.
فقط وبچین ایمایان برای خودش حکایتی داره اون هم برای کسایی مثل من که نمی تونن همه اخبار رو از سایتها دنبال کنند.
پاسخحذفخسته نباشی عیّار
من فقط عاشق ایناییام که فکر کردن اینجا هم از این وبلاگاست که بیان کامنت بدن و بگن وبلاگ خوبی داری به وبلاگ منم سر بزن. شما تولید محتوا هم میکنید؟ :))
پاسخحذفبحث مغالطات نیمه کاره ماند، پاسداشت پارسی ادامه پیدا نکرد و نقد هم بی نقد. سفینه بر سروش نقد نوشت خوب شما هم بنویس. خلاصه می آییم و مقدار معتنابهی قر می زنیم و می رویم ولی با تمام اینها دست مریزاد.
پاسخحذفقای اجرایی گرامی ، من و ما را به بیسوادیمان ببخشایید و حالا شما به ما بفرمایید این وبلاگ اگر از این وبلاگ ها نیست پس از کدامین وبلاگ هاست ؟ شاید با عنایت به رهنمود های شما بتوانیم کمی قدرت تمیزمان را در تشخیص سره از نا سره تقویت کنیم
پاسخحذفضمن این که انتظار من در مورد تولید محتوا از صاحب وبلاگ این بود که ایشان فرضا به من بفرمایند مطالبی که زیر عنوان فلان و بهمان عنوان طبقه بندی میشود تولیدات وبلاگ است که البته ایشان این محبت را در حق من نفرمودند و فقط احاله فرمودند به جستجوی خودم که البته باز هم گلایه ای نیست تنها بن مایه تمسخر شما را نفهمیدم !
ببخشید که جواب من انتظار شما را برنیاورد. من کمتر یادداشتی را به «بازنشر اخبار روز از رسانهها» اختصاص دادهام، جز استثناهایی مانند«مرور شارلی» که تازه آن هم شیوهی انتخاب مطالب گویای موضع نویسنده است. تلاش میکنم -بهزعم خودم- هر نکتهای را با تحلیل همراه کنم. سؤال شما کلّی بود من هم یافتن پاسخ را به شما وانهادم.
حذفخواهش میکنم آقای ایماگر . مشکل از من است و بی حوصلگی و کلافگی این روزهای من به علت شیمی درمانی و البته سن و سال و نیز حجم مطالب روزانه در اینترنت .
حذفشاید من یک یا حتا دو نسل از هر یک از شما بزرگتر باشم و همین باعث شده است که دوستان جوانم مرا بد عادت کرده و مطالب را برایم ب ایمیل یا لینک میفرستند و ممرا از سرچ کردن که برایم بسیار شاقّ و طافت فرساست معاف میکنند .
به هر حال از آشنایی با شما بسیار شادمانم . مرسی
سلام
پاسخحذفاز طریق وبلاگ الدین وارد این بازی شدم. البته الان بازی به نظر میرسه اما زمانی نوشتن و وبلاگ داشتن بازی پر خطری بود و منم توی همین دوره ی پرخطر می نوشتم و الان که خطرها تا حدودی برطرف شده انگیزه ی کافی برای نوشتن ندارم. آخه نیست که ما کلا مرد روزهای پر خطریم :))
آقا چاکریم دربست