همقدم با قدیانی

                                                                                              دوشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
  
 
همقدمی با قدیانی اگر نگویم محال،‌ بسیار مشکل است. او مانند سران محصور نمونه‌ای است در ترجیح جوانی فکری بر جوانی تقویمی و اینکه جنبشی که در کنار جوانان، ‌میانسال و موسفید هم داشته باشد، باران بهاری نیست که تند و زودگذر باشند.
  
یک. قدیانی از بقای جنبش سبز می‌گوید. جنبش سبز مانند روز و شب و فصول نیست که خارج از اراده‌ی من و شما باشد؛ این جنبش قائم به اراده‌ی ماست و جواب این پرسش تکراری که «آیا جنبش سبز هنوز هست یا نه؟» این است که اگر تو همراه باشی،‌ به اندازه‌ی تو هست و اگر نه، یک نفر از آن کم شد. حکم به از بین رفتن اعتراض سبز پس از سرکوبهای۸۸ همانقدر منطقی است که بگوییم انقلاب ایران پس از کشتار ۱۵خرداد ۴۲ از بین رفت. (و امان از این خردادها) 
 
دو. نقد به دولت روحانی یادآور این است که وی نماینده‌ی برخی کسانی است که با شناخت وی به او رأی دادند و سه گروه دیگر که پس از حصر میرحسین، تهدید خاتمی و ردّصلاحیّت هاشمی به عنوان گزینه‌ی چندم به او رو آوردند. این سه گروه هنوز حضور دارند و با رأی خود می‌توانند کسی را رئیس‌جمهور کنند. گستردن چتر «اعتدال» روی سر همه‌ی مردم یا بیشتر آنها کاری اشتباه است. روحانی «واسطه» است بین قدرت مطلقه و نومشروطه‌خواهان. او با بهره‌وری از فشار مردم می‌تواند خامنه‌ای را به دادن امتیاز وادار کند و درست به همین دلیل است که رفع حصر، وضعیّت زندانیان سیاسی،‌ مشکلات حقوق بشری و تمام خواسته‌ها و قولهای انتخاباتی باید همچنان مطالبه شوند و با دیگر مسائل جاری خلط نشوند.
 
سه. روحانی نشان داده که سیاست دوگام به جلو و یک گام به عقب را گاهی آن‌چنان محکم اجرا می‌کند که نیازی به برداشتن گامی به عقب هم نباشد. نمونه‌اش سخنانش درباره‌ی رابطه‌ی پلیس و اسلام و قانون که خوب بود ولی بد بیان شد. مخالفتها با وی کمتر از حدّ انتظار من بود؛ خودش و همراهانش نیز از آن دفاع کردند. مسائل بسیار مهمتری هست که نیاز داریم درباره‌اش با همین شدّت و حدّت اظهارنظر شود و این نظر همراه با عمل شود. 
  
چهار. مهمترین ویژگی جنبش سبز خودانگیختگی آن بود. بدترین جفا این است که انتظار داشته باشیم یا بخواهیم نوعی کارکرد حزبی به آن ببخشیم که رعایت حال فرد و گروه یا همرنگ‌شدن با جماعت (دقیقاً به معنای زبانزدی ِآن) جایگزینش شود. در غیاب این دورباش‌های جعلی، هیاهوهای محلّی و قومیّتی که در چندماه اخیر شاهد بودیم، جای آن فردیّتهای همسو را می‌گیرد و نیروهای اجتماعی را هرز می‌برد. «اعتدال» هرچه باشد، به مقام عمل برمی‌گردد ولی می توان در مقام نظر آرمانخواه بود و به‌اصطلاح معتدل هم بود. اگر اعتدال به میانه‌روی نظری بدل شود، ‌در مرحله‌ی عمل همان میانه هم به دست نمی‌آید.

۲ نظر:

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.