تبعیّت ِخامنه‌ای

                                                                                                    پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۴
    
 
برخلاف برخی تصویرهای معوّج از رهبر نظام که نسبتهایی مانند دیکتاتوری فردی و خودسری را به وی منتسب می‌کنند،‌ رصدکردن کنشهای سیاسی او در سالهای گذشته نشان می‌دهد که وی تمایل بسیاری به میانه‌گیری و محافظه‌کاری دارد. بسیار اندک هستند کسانی که در یک قرن اخیر ایران ویژگی‌های شخصیّتی آنان تأثیر عمده‌ای بر رفتارهای آنان داشته باشد، ‌دیگران کم‌وبیش برآیندی از پایگاه اجتماعی-اقتصادی و اوضاع روز ایران بوده‌اند. خاتمی،‌ خامنه‌ای،‌ روحانی و اکثر حاضران در سپهر سیاسی ایران چنین‌اند. مهمترین بزنگاه سیاسی چندسال اخیر وقتی بود که میرحسین «تسلیم این صحنه‌‌آرایی خطرناک» نشد؛‌ چیزی که همانقدر که وامدار نیروی انسانی پشت سر او بود،‌ از ویژگی های شخصیّتی او برمی‌خاست. حتّی کرّوبی نیز -با اذعان به جایگاه کم‌نظیر شیخ سبز- بر موج حاصل از این کنش تک و اصیل سوار شد و گرنه همو چهارسال پیش به نوشتن نامه‌ای اکتفا کرده بود.
  
از بحث اصلی دور نیفتیم. خامنه‌ای (بنا به عللی چون تزلزل شخصی، تذبذب نظری، محافظه‌کاری عملی) برآیندی از نیروهای سیاسی اطراف خود بوده است. کسانی که او را می‌شناسند، با شناخت این ویژگی با موضع‌گیری‌های زودهنگام تلاش کرده‌اند که وی را در برابر کار انجام شده قرار دهند و بر موضع‌گیری نهایی او اثر بگذارند. بارزترین این افراد حسین شریعتمداری در کیهان است. او همیشه برای شنیدن خواسته‌های خود از زبان وی، ‌ابتدا صورت غلیظ و افراطی آن را در نوشته‌های خود بیان می‌کند و معمولاً پس از مدّتی رهبر را تابع خود می‌بیند. چنین بود که جرّوبحث اخیر کیهان و سردار سپاهی به سخنان تند اخیر خامنه‌ای انجامید. بررسی موضع‌گیری‌های زودهنگام کیهان و سخنان متأخّر خامنه‌ای راهنمایی است برای اینکه چگونه خامنه‌ای را تابع خود کنیم.
  
در زمان هاشمی زاویه بین او و رهبر نظام خیلی نبود ولی در آن زمان هاشمی به طور کامل زمام را در اختیار داشت و گاهی حتّی از موضع شخص اوّل مملکت به بیان دیدگاههای خود می‌پرداخت. آنچه نوسازی آمرانه می‌خوانند جز با این شیوه‌ی رفسنجانی شدنی نبود. در زمان خاتمی امّا گرچه باز هم وضع بر همین منوال بود، ولی این حرکت اجتماعی عظیم دوّم خرداد بود که موتور محرّکه‌ی دولت به شمار می‌رفت. تدارکاتچی‌بودن رئیس دولت از زمانی رسمیّت یافت که وی آن را با صدای بلند اعلام کرد. این اعتراف به ضعف، خود آغاز ضعیف‌شدن بود. دوران ا.ن بهترین نمونه است برای اینکه حتّی همین تدارکاتچی هم می‌تواند با تکروی و در بند هماهنگی با رهبر نبودن کارها کند. 
  
مشکل کیهانیان و نظامیان این است که روحانی به بازی وارد است و شیوه‌های آنان را بهتر از خودشان بازی می‌کند. اگر قرار به رعایت خطّ قرمزهای رهبر بود، هیچ توافقی رخ‌نمی‌داد. خطوط قرمز خامنه‌ای چندین بار با فشار، چانه‌زنی و موضع‌گیری‌های کمابیش متفاوت روحانی تغییرهای محسوسی کرد. موج به‌وجود آمده از انتخابات۹۲،‌ سخنان خودی‌هایی مانند ولایتی، تلاش رسانه‌های مستقل و نوع سیاست‌ورزی روحانی مکمّل واقع‌بینی اوباما شد و خامنه‌ای را به زیر پاگذاشتن بسیاری از خطّ قرمزهای خود واداشت. توافق موجود چیزی است بین شعارهای روحانی و اوباما و خطّ‌ونشانهای خامنه‌ای. وقتی رهبر پس از توافق، رضایت مردم را نیز مورد نظر قرار داد یعنی همین شادیهای ساده‌ی خیابانی هم می‌تواند روی او اثر بگذارد همانطور که بزرگترین نگرانی او در سال۸۸ از به خیابان آمدن مردم،‌ «هتک حرمت نظام» بود. شاید برای اوّلین‌بار بود که شریعتمداری نظر رهبر را همان نظر خود می‌خواند،‌ پیشتر با رندی بیشتری اینکار را انجام می‌داد و اینقدر به‌اصطلاح رو بازی نمی‌کرد؛ همین نشان می‌دهد که کارد به استخوان رسیده است. روحانی -در این زمینه- مدّتی سکوت می‌کند و بعد کار خود را پیش می‌برد. رهبر نگران نفوذ امریکاست؛‌ جلوگیری از نفوذ فرهنگی که شوخی است چون فرهنگ غرب و به‌ویژه امریکا تا نهان‌ترین زوایای فرهنگی جامعه‌ی ایران (درست یا نادرست) رخنه کرده است و در زمینه‌ی سیاست هم همکاری ادامه خواهد یافت. عمّان همین الآن برای پادرمیانی بین اسد و امریکا پا پیش گذاشته است و خامنه‌ای درخواهد یافت که فقط گفتگو با کدخداست که وهّابیان سعودی در منطقه را مات خواهد کرد. روحانی این را به او یاد خواهد داد.

۳ نظر:

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.