سهشنبه ۷ مهر ۱۳۹۴
گاهی حتّی تصادفها هم هدفمند به نظر میرسند. مثل دو
واقعهی تلخ سرزمین مکّه که شاید در به تعویق انداختن حمله به صنعا بیتأثیر
نبودند. دیدار ظریف و اوباما شاید تصادفی بود ولی دستدادن و گفتگوی مختصر حتماً
تصادفی نبود. هیلاری کلینتون پیش از این با منوچهر متّکی برخورد و به او سلام کرده
بود ولی متّکی بدون پاسخگویی از کنارش عبور کرده بود. جریان قایمباشک بیل کلینتون
و خاتمی هم که معروف است.
کیهاننویس سابق، بازجو و عضو پیشین تیم جلیلی این دیدار را به بررسی برجام ربط داده و گفته که شاید برجام مقدّمهی ایدئولوژیزدایی و انقلابستیزی باشد. کلّیّت این حرف بیراه نیست ولی انقلاب و ایدئولوژی نه ربطی به عقلانیّت دارند و نه اسلام. انقلاب پدیدهای موقّت در ساختار سیاسی یک کشور است و با دفاع مشروع و قانونی از عدالتخواهی و آزادی در سرزمینهای اسلامی تفاوت دارد؛ از طرف دیگر یک ایدئولوژی نیز پیوسته در حال حک و اصلاح است و برای مثال زمانی برای این ایدئولوژی هرگونه گفتگو با امریکا خطّ قرمز بود ولی در جریان گفتگوهای هستهای دیدیم که خود رهبر اجازهاش را داد. دیدار ظریف و اوباما از لحاظ سیاسی فرق چندانی با دیدار او و کری ندارد و اینگونه حسّاسیّتبخشیدن به این دیدار نشان میدهد که چقدر خطّ قرمزهای مدافعان نظام جعلی، دلبخواهی و البتّه قلّابی است. نظام ایران در طول حدود چهاردههی گذشته چیزهایی گفته که حالا توان اصلاحش را ندارد و فقط بر آن پای میفشارد از ترس آنکه موج تغییر، آنرا زیرورو کند وقتی هم میخواهد حرفی را پس بگیرد از آن تعبیر به جام زهر میکند؛ گویی اعتراف به اشتباه زهر است ولی بهخطرانداختن منافع ملّت، نه.
عضو کمیسیون امنیّت ملّی مجلس نیز گفته است که «آمریکاییها هنوز به حقوق ملت ایران احترام نمیگذارند؛ تا وقتی آمریکا از تروریستها حمایت میکند و به حقوق مردم ما احترام نمیگذارد نباید از دستدادن با مقامات آمریکا سخن گفت.» خب به ایشان باید گفتگوهای هستهای را با «مقامات» امریکا یادآور شد و پرسید که ایران برای چه تلاش میکند در گفتگوهای سوریه شرکت کند در حالیکه میداند امریکا برگزارکنندهی اصلی آن است؟
ترقِّّی گفته است که این دستدادن «دیپلماسی ذلّت» بود. ذلّت این است که روحانی و ظریف به تلاش آگاهانه/تصادفی قدرت برتر جهان، جواب مختصری بدهند یا نامههای بیجواب احمدینژاد به کشورها و افراد مختلف؟ (از جمله بوش و اوباما). ذلّت، صندلیهای خالی زمان سخنچرانی ا.ن در سازمان ملل است یا حضور نمایندگان کشورها در زمان سخنرانی روحانی؟ ذلّت این است که هیچ کشور بزرگی در هشتسال به ایران نماینده نفرستد یا حالا که کشورها برای ورود به ایران صف کشیدهاند، آن هم در حالیکه هنوز اتّفاق خاصّی در جهتگیریهای ایران نیفتاده است؟ اینها سؤالهایی نیست که جوابهای سختی داشته باشد.
پیشتر درباره دوراهی انقلاب و جمهوریّت نوشته بودم. بحث ظریف و متّکی و این فرد و آن فرد نیست؛ جمهوریّت زاویهای آشکار با انقلابیگری ساختگی دارد. هربار که خواست ِمردم حاکم شد، پنجرهی ایران به جهان گشوده شد و جهان نیز درهای خود را باز کرد ولی انتصاببازها و رهبرشان سعی کردهاند که دیواری دور ایران بکشند تا انقلاب شعاری آنان کمرنگ نشود (بحث منافع شخصی هم به کنار). کسانی که دلشان برای ایران میسوزد باید در کنار نقد دولت از این دست رخدادهای ظریف حمایت کنند و آنان را تنها نگذارند. خود مردم نیز بدون جاگرفتن در دستهبندیهای حزبی میتوانند چنین کنند، همانطور که شادی مردم پس از توافق هستهآی حتّی رهبر را به واکنش واداشت. در غیاب فعّالیّت سازمانیافتهی حزبی، انواع فعّالیّتهای خودجوش نیز برای خود کاری است. هرچند حتّی در زمان شکوفایی احزاب اصلاحطلب نیز باز همین مردم بارها همه را شگفتزده کردند.
کیهاننویس سابق، بازجو و عضو پیشین تیم جلیلی این دیدار را به بررسی برجام ربط داده و گفته که شاید برجام مقدّمهی ایدئولوژیزدایی و انقلابستیزی باشد. کلّیّت این حرف بیراه نیست ولی انقلاب و ایدئولوژی نه ربطی به عقلانیّت دارند و نه اسلام. انقلاب پدیدهای موقّت در ساختار سیاسی یک کشور است و با دفاع مشروع و قانونی از عدالتخواهی و آزادی در سرزمینهای اسلامی تفاوت دارد؛ از طرف دیگر یک ایدئولوژی نیز پیوسته در حال حک و اصلاح است و برای مثال زمانی برای این ایدئولوژی هرگونه گفتگو با امریکا خطّ قرمز بود ولی در جریان گفتگوهای هستهای دیدیم که خود رهبر اجازهاش را داد. دیدار ظریف و اوباما از لحاظ سیاسی فرق چندانی با دیدار او و کری ندارد و اینگونه حسّاسیّتبخشیدن به این دیدار نشان میدهد که چقدر خطّ قرمزهای مدافعان نظام جعلی، دلبخواهی و البتّه قلّابی است. نظام ایران در طول حدود چهاردههی گذشته چیزهایی گفته که حالا توان اصلاحش را ندارد و فقط بر آن پای میفشارد از ترس آنکه موج تغییر، آنرا زیرورو کند وقتی هم میخواهد حرفی را پس بگیرد از آن تعبیر به جام زهر میکند؛ گویی اعتراف به اشتباه زهر است ولی بهخطرانداختن منافع ملّت، نه.
عضو کمیسیون امنیّت ملّی مجلس نیز گفته است که «آمریکاییها هنوز به حقوق ملت ایران احترام نمیگذارند؛ تا وقتی آمریکا از تروریستها حمایت میکند و به حقوق مردم ما احترام نمیگذارد نباید از دستدادن با مقامات آمریکا سخن گفت.» خب به ایشان باید گفتگوهای هستهای را با «مقامات» امریکا یادآور شد و پرسید که ایران برای چه تلاش میکند در گفتگوهای سوریه شرکت کند در حالیکه میداند امریکا برگزارکنندهی اصلی آن است؟
ترقِّّی گفته است که این دستدادن «دیپلماسی ذلّت» بود. ذلّت این است که روحانی و ظریف به تلاش آگاهانه/تصادفی قدرت برتر جهان، جواب مختصری بدهند یا نامههای بیجواب احمدینژاد به کشورها و افراد مختلف؟ (از جمله بوش و اوباما). ذلّت، صندلیهای خالی زمان سخنچرانی ا.ن در سازمان ملل است یا حضور نمایندگان کشورها در زمان سخنرانی روحانی؟ ذلّت این است که هیچ کشور بزرگی در هشتسال به ایران نماینده نفرستد یا حالا که کشورها برای ورود به ایران صف کشیدهاند، آن هم در حالیکه هنوز اتّفاق خاصّی در جهتگیریهای ایران نیفتاده است؟ اینها سؤالهایی نیست که جوابهای سختی داشته باشد.
پیشتر درباره دوراهی انقلاب و جمهوریّت نوشته بودم. بحث ظریف و متّکی و این فرد و آن فرد نیست؛ جمهوریّت زاویهای آشکار با انقلابیگری ساختگی دارد. هربار که خواست ِمردم حاکم شد، پنجرهی ایران به جهان گشوده شد و جهان نیز درهای خود را باز کرد ولی انتصاببازها و رهبرشان سعی کردهاند که دیواری دور ایران بکشند تا انقلاب شعاری آنان کمرنگ نشود (بحث منافع شخصی هم به کنار). کسانی که دلشان برای ایران میسوزد باید در کنار نقد دولت از این دست رخدادهای ظریف حمایت کنند و آنان را تنها نگذارند. خود مردم نیز بدون جاگرفتن در دستهبندیهای حزبی میتوانند چنین کنند، همانطور که شادی مردم پس از توافق هستهآی حتّی رهبر را به واکنش واداشت. در غیاب فعّالیّت سازمانیافتهی حزبی، انواع فعّالیّتهای خودجوش نیز برای خود کاری است. هرچند حتّی در زمان شکوفایی احزاب اصلاحطلب نیز باز همین مردم بارها همه را شگفتزده کردند.
این مقاله بسیار منطقی و درست است با وجودی که روحانی و ظریف هم اصل حاکمیت مردم را قبول ندارند ولی حداقل در جهت منافع حاکمیت، زیان به کشور و مردم را هم در شرایط فعلی به حداقل می رسانند. مرسی
پاسخحذفhttps://plus.google.com/+MohammadMoeini/posts/VzirH8BrFre
پاسخحذف