لحظه‌های سینمایی -۱

                                                                                                  یکشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۴
     
به تصویر کشیدن روابط عاطفی کودکی و ابتدای نوجوانی از خطوط قرمزی است که هنوز کمابیش رعایت می‌شود. این دوران پررنگ‌ترین دوران احساسی انسان است و «اوّلین‌ها»یش همیشه با آدمی باقی می‌ماند. در برخورد نیاز بشر به آزادی و فراروی از خطوط قرمز با کودک‌انگاری زیر هجده‌ساله‌ها و مسائل قضایی که بر آن بار می‌شود فعلاً پیروزی با این خطوط قرمز دوران جدید بوده است. برای همین تا کنون لولیتای دوازده‌ساله‌ی نابوکوف را روی پرده‌ی سینما ندیده‌ایم. لولیتای کوبریک چهارده‌ساله بود و لولیتای لین هفده‌ساله. همه‌ی لطف رمان نابوکوف به بخش پررنگ کودکی ِباقی‌مانده در وجود لولیتاست.  
  
تصویر بالا متعلّق به فیلم «آرزوهای بزرگ» آلفونسو کوارُن است. فیلمی معتدل و خوب که نه تلاش می‌کند به گذشته برگردد و رمان دیکنز را وفادارانه به تصویر بکشد و نه مانند بسیاری فیلمهاست که فقط خطّ داستانی اصلی را از منبع اقتباس می‌گیرند و بعد قصّه‌ی خود را تعریف می‌کنند. رمان دیکنز با حذف بسیاری از پیرنگها و شخصیّتها و لحن کمابیش سانتی‌مانتال آن در زمان ما نمایش داده می‌شود. این لحظه جایی است که استلّای ده‌ساله، فین (پیپ) را دعوت به آب‌خوردن می‌کند و بعد به معنای دقیق کلمه جانش را به لبش می‌رساند. فیلم را اگر ندیده‌اید حتماً ببینید. داستان هم داستان ِقصّه‌گوهای قدیم.
  
پ.ن: این هم اوّلین بوسه‌ای که به فیلم درآمده است. زن خجالتی است ولی چهارسال بعد مشکل حل می‌شود.

۶ نظر:

  1. سلام بر شما. نکته ای که فرمودید موارد گذر از خط قرمزش وجود دارد. مثل فیلم Pretty Baby ساخته لویی مال. با احترام. مهرزاد دانش

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام و سپاس. یک قید «کمابیش» را به متن اضافه کردم.

      حذف
    2. "یک قید «کمابیش» را به متن اضافه کردم"

      جا داره یادی بکنم از خولیو ولاسکو که ...

      حذف
    3. دختر همین فیلم یک فیلم خط قرمزی دیگه هم داره. Blue Lagoon. بعدش هم با مایکل جکسون رابطه برقرار کرد.

      حذف
    4. اشکال کار اینجاست که به دخترهایی که ابتدای کارشان را با فیلمهایی با تم جنسی بازی میکنند فقط به همان چشم نگاه میشود و در آینده قربانی کار اولشان میشوند. مثل همین هنرپیشه یا بازیگر فیلم آخرین تانگو در پاریس.

      حذف
  2. محمد قائد - کان ِ زر را دریاب
    ظاهراً برای اراضی زندان اوین خوابهایی دیده‌اند.
    همانند ایلغار پاچه‌ورمالیده‌های خداجو در ابتدای دههٔ 80، ظاهراً دار و دسته‌ای دیگر خیز برداشته تا از سکوی بلدیّه به رأس دولت بپرد. و با همان سناریو: عایدات منتج از سانتریفوژ باضافهٔ وعدهٔ تقسیم غنایم دیگر. در همان حال که بودجهٔ سانتریفوژها و عایدات مفروض تحریمها محفوظ می‌‌ماند، تلألو این معدن طلا انگیزه‌ای است قوی و جدید برای مهندسی‌ هر انتخاباتی.
    چند زندانی پیشین اوین در این باره بیانیه‌ داده‌اند اما از ملت و مطبوعات و سازمانهای مردم‌نهاد برای متوقف‌کردن جویندگان طلا کار مؤثری برنمی‌آید. شاید مانند آزادراه شمال و مونوریل تهران و قم و کرمانشاه در حد حرف و لفت‌و‌لیس بماند و به جایی نرسد. شاید هم زیادی بددلی به خرج می‌دهیم و نیت ساخت‌وساز نداشته باشند.
    اگر این یکی دسته دورخیز کند اما موفق به پرش نشود عمدتاً به سبب مقاومت رقیبان و مخالفانی در داخل هیئت حاکمه خواهد بود. می‌توان شعار داد: درود بر کثرت، مرگ بر وحدت.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.