شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴
کوچ محدود جوانان و نوجونان اروپایی و آسیایی برای پیوستن به داعش مایهی
سرافکندگی ماست. این «ما»یی که میگویم، منظورم همه است؛ تمام کسانی که خود را جزئی
از تمدّن امروز میدانند، خود را در سرنوشت آن دخیل میبینند و احساس مسئولیّت میکنند.
پرسش اینجاست که چرا باید به رغم انتشار آگاهانه و دلبخواه ِجنایتهای گروه داعش
باز هم کسی باشد که داشته و نداشتهی خود را به آنان بسپارد. نه تنها جسم خود را به
آنان و روشهای ماقبل تاریخیشان بلکه جان خود را نیز فدای عملیّات انتحاری و
دیگران را هم تشویق به حضور در آنجا کند؟ این پرسشی است که یافتن جوابهای کوتاه و
سریع برای آن، خودفریبی است.
وقایع اخیر پاریس نشان از عادیشدن آن چیزی دارد که در یازده سپتامبر
همه را شوکه کرد. بماند که واکنشی را که به آن نشان داده شد نه در دیگر کشتگان داعش از لبنان و عراق تا
هواپیمای روسی ندیدیم ولی یک نکته آشکار است که اگر بساط داعشیان را همین فردا هم
از سوریه و عراق پاک کنند، آنان میتوانند هر آن، در هر گوشه از جهان جنایت کنند
و مشکل چیزی نیست که با بگیر و ببند حل شود و این قضیّه سر دراز دارد. به دست
آوردن سلاح و کشتن کورکورانهی مردم بیگناه حتّی نیاز به آموزش نظامی هم ندارد.
عوامل شکلگیری داعش آنقدر گسترده و پیچیده است که در یک گفتار نمیگنجد،
ریشهی تئوریک سلفی/وهّابی/اشعری به علاوهی بستهبودن فکری ناشی از فقر فرهنگی و
اقتصادی پاکستان که با خروش علیه «نجس»های هندی مضاعف شده بود و حمایت و آموزش
امریکا به آنان ضدّ نیروهای شوروی، بخشی از نیروهای عتیق درون پستوها و دخمهها را
به شکلی عجیب آزاد کرد و گروهی جنگسالار پدید آورد که به جنگ «اعتیاد» داشتند و
خروج شوروی از افغانستان نتوانست آنان را به سر خانه و زندگی بازگرداند پس به
دنبال جبهههای جدید گشتند. ابتدا طالبان ِافغانستان، سپس چچن و روسیه و بعد
دیگر جاهای جهان. یک نکته در این میان واضح است که تشیّع نه فقط در نظر بلکه در
عمل ضدّ آنان و جایگزینشان است. از برخی کسان که ایران را مسبّّب ایجاد
داعش میدانند انتظاری نیست چون ایران را مقصّر هر اتّفاقی در هر گوشه از جهان میدانند
ولی از برخی سفرکردگان بعید است که دفاع ایران از سوریه را به ایجاد داعش مرتبط
کنند. نه ابوبکر بغدادی سوری است و نه بعثیان عراقی زیر نفوذ او و نه بسیاری از روستباران
و مهاجران به سوریه و عراق و لیبی و... برعکس آنچه بعضی مینویسند، این
ایران بود که تلاش کرد سلاح را از دست نیروهای اسد بگیرد و به آنها باتوم بدهد.
این را رصدکردن اخبار چندساله تأیید میکند و حسین همدانی نیز در آخرین گفتگویش همین
را گفت. اسد فقط نیروی نظامی داشت نه انتظامی و برای همین به جای برخورد مرسوم، از
همان ابتدا آتش گشود. موضع ایران در دفاع از حکومت مستقرّ هرچه باشد بسی بهتر از
نیروهای ترک و عربی است که عملاً به تمام نیروهای مخالف اسد سلاح و امکانات میرسانند.
آتشرسانی نیروهای عرب و ترک بود که تبدیل اعتراض مدنی به نظامی را تسریع کرد.
هزارهی جدید با پیشگویی هنرهایی مانند سینما آغاز شد. فیلمهای دورانساز
ماتریکس از شورش جمعی چندنفره علیه نظم مستقر فراگیر میگفتند و تحلیل و تفسیر این
پیام شد مشغولیّت جوانان به اصطلاح روشنفکر. بشر مدتّهاست که در جهانی کافکایی و
تیره میزید؛ اکثر قریب به اتّفاق فیلمها و رمانهایی که آینده را پیشگویی میکنند،
تصویری تیره و تار از آن دارند و مردم را گرفتار چنگال نیرویی مسلّط و اطاعتخواه
میبینند. خیلی پیشتر نوشتم که بین انفجار برج بیگبن در «ک مثل کینخواهی» (از
همین واچفسکیها) و انفجار برجهای دوقلو نزدیکی زیادی است. شاید تماشای آنارشیسم
معترض به نظم مستقر روی پرده لذّت داشته باشد (که برای من نداشت)امّا وقوع آن
بسیار مهیب است. هنوز هم ماسک قهرمان این فیلم در تظاهرات و راهپیماییها دیده میشود.
چپها میگویند که چون ما را به عنوان نیروی آلترناتیو از بازی بیرون کردند حالا
باید داعش را به جای ما ببینند. این هم حرفی است که نقد خودش را میطلبد ولی کسی
آنها را بیرون نکرد؛ عملکرد بد و تأسّفبار خودشان در مناطقی که حاکم شدند
این وضع را به وجود آورد.
همانگونه که چپ، نئولیبرالیسم هار را مسبّب پیدایش داعش میداند (یا
اپوزیسیون ایران، نظام حاکم را)، هرکس دیگر نیز که با شخصی خردهبردهای دارد، او را عامل این
امر می داند. بازار تحلیل از هر سوی گرم است. حتّی برخی مدافعان نظام معتقدند که داعش
از انقلابیگری ایران الگوبرداری کرد و آن را در راستای اهداف خود به کار برد. محمّدجواد
لاریجانی سالها پیش، از بحثی در سازمان ملل پیرامون تغییر الگوی ملّتها، از ساکنان درون
مرزهای سیاسی به مشترکان فکری ساکن گوشهگوشهی جهان میگفت (که البتّه به ثمررسیدنش
کمی بعید به نظر میرسید و میرسد) و در تحلیلی که بیشباهت به آن نیست، علی یونسی داعش را یکی از محصولات شبکهی
جهانی اینترنت میداند که دسترسی بیکنترل به یکدیگر و شکلگیری اجتماعهای مجازی را
ممکن کرده است. مهم این است که بدانیم این بحران شبه/ضدّماتریسی هرچه هست، با
فرمولهای گذشته تحلیل نمیشود و نیاز است که دریابیم بشر دارد به چه سویی میرود و
درکی از آینده داشته باشیم؛ این پلیدی شرارتی متعلّق به فرداست.
چند سطر پیش به فقر اقتصادی و فرهنگی (که متأسّفانه بیشتر جاها ملازم
هماند) اشارهای داشتم. داعش جاهایی پا گرفته که یا بیابانی است یا کوهستانی، کم رفتوآمد و با مردمانی عمدتاً زیر خطّ فقر. همه جا تلاش کرده ساکنان را
علیه کسانی دیگر (مثل دولت یا طبقهی حاکم یا فرقهای مانند تشیّع) بشوراند و از
این اختلاف سود ببرد. مهم این است که منتقدان روی کاغذ مشغول جنگاند، و جبهههای
عمل رها شدهاند. یک مثال بزنم: گروهی از چچنتبارهایی که در سوریه مشغول جنگ
بودند، با آغاز بحران اوکراین و استیصال نیروهای دولتی در برابر شورشیان، با هدایت
امریکا از سوریه به اوکراین رفتند تا به آنان کمک کنند؛ نقش عقیده در این میان
چقدر است؟ همهی وضع موجود را به برخورد تمدّنها (که فعلاً بر پیشنهاد گفتگو چیره
شده) فرونکاهیم. مواردی که بدون ترتیب ذکر کردم به اضافهی عوامل محیطی دیگر هم وجود
دارند؛ تحلیل این اغتشاش با دادههای کتابخانهای ناقص و ابتر خواهد بود. یکی از
مهمترین آنها کنارکشیدن آرام امریکا از منطقه و جایگزینشدن روسیه و ملّیگرایی
افراطی قدرتطلب پوتین (خیلی شبیه اردوغان) است از بحران اوکراین تا عراق، سوریه، افغانستان
و بهار عربی شمال افریقا مانند لیبی. این خلاً هم یکی از عوامل بسیار مهم است که
در آینده معلوم خواهد شد مقطعی است یا پس از انتخابات امریکا تغییر میکند.
مدها میتوانند زشت را جایگزین
زیبا و پسند عمومی را عوض کنند، این از ویژگیهای دوران نوست ولی من ریش داعشی را دیگر
نمیفهمم. یعنی نسل جدید اینقدر تهی است که میتواند رویهی بیرونی پلیدی را
برگیرد و مدّعی شود که بدون توجّه به «عقبه»ی آن فقط به «جذبه»اش اهمیّت میدهد؟
ماجرای هواپیمای روسی و سالن موسیقی پاریس گذشت و شارلی ابدو برای هر دو طنز
پرداخت ولی شعار «این گذشت و ما شادمان به زندگی خود باز میگردیم» (لابد خوشحال
از اینکه به سر خود ما نیامده!) پایان ماجرا نیست. اگر فردا روشن بود و ما کاری
نداشتیم جز فراموشی دیروز، میشد مسئله را یکجور حلّ و فصل کرد (مثل سونامی یا
زلزله یا نشت اتمی یا...) ولی کسانی که واقعهی شوم دیروز را رقم زدند، در کمین
فردای ما و فرزندانماناند، کسانی که چه بسا همسایهی ما باشند.
چقدر خوب می نویسید...
پاسخحذفلطف دارید.
حذف