پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵
احمدینژاد پیش از خانهنشینی یازدهروزه
با تو مرا سوختن اندر عذاب/ به که شدن با دگری در بهشت
بوی پیاز از دهن خوبروی/ به بحقیقت که گل از دست زشت
حذف مخالف در پوشش ردّصلاحیّت قانونی
پیرزنی موی
سیه کرده بود/ گفتمش ای مامک دیرینهروز
موی بتلبیس
سیه کرده گیر/ راست نخواهدشدن این پشت کوز
رأی سبزها به لیست ۳۰+۱۶
مرغ بریان
به چشم مردم سیر/ کمتر از برگ ترّه بر خوان است
وانکه را
دستگاه و قدرت نیست/ شلغم پخته مرغ بریان است
بازی
هستهای به قیمت نعمت تحریم
دونان چو
گلیم خویش بیرون بردند
گویند چه
غم گر همه عالم مردند
تقاوت خاتمی و ا.ن پس از
دوران ریاست
وجود مردم
دانا مثال زرّ طلی ست
به هرکجا
که رود قدر و قیمتش دانند
بزرگزاده
نادان به شهر وا ماند
که در دیار
غریبش به هیچ نستانند
احمدینژاد
به هنگام دستبوسی رهبر
از این مه
پارهای عابدفریبی/ ملایکصورتی طاووسزیبی
که بعد از
دیدنش صورت نبندد/ وجود پارسایان را شکیبی
معاملهی
ا.ن با رهبر پس از نجات وی از دست اصلاحطلبان
شنیدم
گوسفندی را بزرگی/ رهانید از دهان و دست گرگی
شبانگه
کارد بر حلقش بمالید/ روان گوسفند از وی بنالید
که از
چنگال گرگم در ربودی/ چو دیدم عاقبت خود گرگ بودی
اختلاف
خامنهای با چهار رئیسجمهور
شنیدم که
مردان راه خدای/ دل دشمنان را نکردند تنگ
تو را کی
میسّر شود این مقام/ که با دوستانت خلاف است و جنگ
تلاش
یزدی برای حذف هاشمی
شخصی همه
شب بر سر بیمار گریست
چون روز
آمد بمُرد و بیمار بزیست
ترکتازی ولاییان در
دورهی ا.ن و توهّم حذف اصلاحطلبان
ای بسا اسب
تیزرو که بماند/ که خر لنگ جان به منزل برد
بس که در
خاک تندرستان را / دفن کردیم و زخمخورده نمرد
سه
احمد خطیب جمعه
گویی رگ
جان میگسلد زخمهی ناسازش
ناخوشتر از
آوازهی مرگ پدر آوازش
خامنهای
و دشمنپردازی به جای دینآموزی
زمین را از
آسمان نثارست و آسمان را از زمین غبار؛
کلّ اناء
یترشّح بما فیه.
سلام،
پاسخحذفحکمت این چه بود که "دشمن پرداز" ایدئولوژی زده ای به جای عالم دینی حاکم این مملکت شد. همانطور که گفتید حتی از ظاهر گفتمان دینی هم چیز زیادی در بیانات او و یارانش باقی نمانده.
سوال فلسفی اجتماعی امروز من اینست که برای مثال اگر آقای خمینی ۴ ماه زودتر فوت می کرد و آقای منتظری در زمستان ۶۷ رهبر می شد آیا سیر وقایع به همین ترتیب بود که قدرت او را هم آلوده می کرد یا تندرو ها رهبر را هم حذف می کردند و دین اینچنین کج و معوج می شد؟ هر چند انسانها در امتحانها ها پخته می شوند، ولی به نظر می رسد نابودی را که این "امتحان" برای دین و ایمان و اخلاق مردمان به بار آورده هیچ حساب و کتاب این جهانی و امروزی نمیتواند توجیه کند.
آیا ایران لایق خامنه ای بود؟ و آیا آقای خمینی/انقلاب هم کمی از خامنه ای را در خود نداشت؟
آیا مردم ایران/انقلابیون ، ناخالصانه، هم دین و هم دنیا، هم "رستگاری" هم "پیشرفت" را در شرایطی غیر ممکن می خواستند که اینچنین ملغمه ای ایجاد شد؟
و اگر اینچنین نبود آیا این باد بی نیازی خداوند است که می وزد؟
پ.ن. عید و سال نو شما مبارک و نورزتان پیروز.
سلام،
پاسخحذفنوروز بر شما و دیگر دوستان مبارک.
این سؤال از آن سؤالهاست که کمی علم غیب هم احتیاج دارد! سؤالهای «آینده در گذشته» از لحاظ منطقی درست مانند پرسش از آیندهاند. دستبالا می توان مقداری حدس و گمان ارائه داد. مشکل اینجاست که ما حتّی از گذشته هم برداشت درستی نداریم و از اتّفاقی که دیروز افتاده نیز چند روایت در دست است، این را ضرب کنید در احتمال روی کار آمدن فلانی، مجموع را ضرب کنید در امکان تغییر افراد. حاصل را خودت حساب کن.
همین متغیّر آخری را لحاظ کنیم: حلیّت موسیقی از آنجا که یکی از دو فتوایی است که آیتالله خمینی در اواخر عمرش به آن رسید (یک نمونه از تغییر) برای سنجش طرز فکر افراد مذهبی حیاتی است. خامنهای خود در جوانی بنا بر اقوال دستی به ساز داشته است و به هنگام تصدّی پست امامت جمعه آیتالله حسین قمی به خمینی نامه مینویسد که چرا یک «تارزن» را به امامت برگزیدهاید. سیّدهادی تا همین الآن سنتور میزند. بعد آقا این اواخر فرمودهاند که ترویج موسیقی با اهداف انقلاب نمیخواند!
با توجّه به سابقهی روشنفکری،ادبی و هنری خامنهای، او در سال ۶۸ تومنی نه قران با دیگر روحانیان تفاوت داشت ولی حالا کجا و آن موقع کجا. تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.
سؤال فلسفی اجتماعی امروز من:
پاسخحذفحسن روحانی ریششو رنگ میکنه؟