قلعه‌نوی

پاسداشت پارسی -۳                                                                           جمعه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۵

    
اینجا توضیح دادم که کلماتی مانند «خسرو» و «نو» به هنگام اضافه نیازی نیست «ی‌» بگیرند. حالا وقتی وقتی قرار باشد «ی» نسبت، نکره یا مصدری به آنان اضافه شود، تکلیف چیست؟ واضح است که تنها یک «ی» کافیست و آوردن دو تای آن درست نیست. پس نباید بگوییم: «مخالفان برجام از رهبر حرف‌شنویی ندارند».

حافظ می‌گوید:
ترک گدایی مکن که گنج بیابی - از نظر رهروی که در گذر آید
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید - شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
(نه رهرویی!)

 رعایت این مسئله بسیار سخت است چون خواننده به آوردن «ی» در حالت اوّل عادت کرده و صورت درست حالت دوّم را با آن اشتباه می‌گیرد ولی در صورت رعایت همگانی به مرور درست می‌شود.
  
اسم سرمربّی سابق استقلال انگیزه‌ی نوشتن این ایما شد. فامیل او را به اشتباه اغلب قلعه‌نوعی می‌نویسند در حالیکه او منتسب به قلعه‌نو نیشابور است. بقیّه هم نام او را «قلعه‌نویی» می‌نویسند. تصادفاً در صفحه‌ی اینستاگرامش دیدم که خودش تنها کسی است که اسمش را درست نوشته است: امیر قلعه‌نوی.

پیشین: پاسداشت پارسی -۲

۷ نظر:

  1. با سلام و عرض ادب
    به نظر می رسد گفته شما فقط در مورد کلماتی صادق است که "و" در آنها صامت است مانند رهرو و پرتو. در بقیه موارد اکثر کلمات مطابق تلفظ مرسومشان در حالت مضاف معمولا "ی" می گیرند و بنابراین به هنگام افزودن یای نکره یا مصدری و نسبی به صورت "یی" تلفظ می شوند و همین گونه هم باید نوشته شوند. برای مثال "تابلوی برق" می گوییم نه "تابلوِ برق" یا "رادیوی FM" می گوییم نه "رادیوِ FM". پس در هنگام افزودن یای نکره یا نسبی باید بنویسیم "تابلویی" و "رادیویی". در دستور خط فارسی فرهنگستان هم همین طور است (دقت شود به صفحات 27 و 28 چاپ سال 1389).
    پاینده باشید

    پاسخحذف
  2. سلام
    متشکّرم. اصلاح می‌کنم. البتّه تذکّر شما فقط درباره‌ی نوشته‌‌ی اخیر صدق می‌کند ولی درباره‌ی نوشته‌ی قبل، دستور خط فرهنگستان درباره‌ی کلماتی مانند رادیو چیزی نیاورده است بقیّه را هم تابع تلفّظ دانسته است. مثالش هم «پرتو» است که به‌خاطر مخالفت با رسم بزرگان ادب مانند حافظ فعلاً جسارت می‌کنیم و رعایت نمی‌کنیم.

    پاسخحذف
  3. سلام. نامه آقای اکبرین به کروبی که در وبچین آورده اید، حاوی یک ادعای پوچ در باب مجتهدبودن کروبی است.این طوری واردشدن به موضوع کروبی، اصل مسأله را خراب می کند.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      متن هم به امیرالحاج‌بودن ایشان اشاره می‌کند و هم تأیید برخی مراجع قم که پیشتر هم شنیده بودیم. کدام بخش نادرست است؟

      حذف
    2. سلام. یک چیز اظهر من الشمس است: کروبی در 40 سال گذشته (چهل اینجا نماد کثرت نیست، بل خود کثرت است) فرصت نداشته حتی یک لحظه کار علمی و فقهی بکند. «ملکه» اجتهاد هم بالفرض یک شبه حاصل شده باشد، با چهل سال دوری از درس و بحث، به باد فنا می رود. پیش از انقلاب هم که می دانیم ایشان، به دلیل دستگیری های مکرر و بودن در صف اول انقلابیون، فرصت برای حضور مستمر و مؤثر علمی نداشته است. تأییدیه اجتهاد ایشان به قلم آقایان فاضل و صانعی و نوری هم ـ بصراحت ـ به مناسبت انتخابات مجلس خبرگان رهبری و بازی درآوردن شیخ جنتی با اوست. توجه بفرمایید که همان استدلالی که برخی (امثال شیخ محسن کدیور) در باب نفی اجتهاد رهبری آورده اند و تأیید امثال آقایان مؤمن و فاضل و استاد جوادی آملی را حمل بر اضطرار، مصلحت، رفیق بازی، فشار، فریب، غلبه هوای نفس و از این قبیل کرده اند، در مورد تأیید کروبی نیز صادق است. چه طور است که «با» ی آنان جَر نمی دهد، ولی بای ما می دهد؟ این حرف ها، ماهیتاً و مفهوماً، چه فرقی دارد با بازی خطرناکی که شورای نگهبان در انتخابات اخیر راه انداخت و آبروی جهاد و اجتهاد را برد؟ گو اینکه، به نظر من، متجزی دانستن افراد در این گونه موارد، دستاویز سخیفی برای آرام کردن مخاطب آگاه و ماست مالی کردن موضوع است. تازه اگر ایرادات فراوان بر تجزی را در نظر نگیریم. به دلیلی که در بالا گفتم (ماجرای چهل سال)، ایشان اگر متجزی هم بوده باشند، الان دیگر نیستند.دلالت امیرالحاج بودن ایشان بر اجتهاد هم از آن حرف هاست. میان این دو چه ملازمه ای هست؟ اثبات کنید. یعنی الان آقای قاضی عسکر مجتهد است؟ چرا به این مسائل توجه نمی کنید و مسائل را سرسری می گیرید؟ در یکی از پست های شما دیدم که چنین قضاوتی را در باب آقای شیخ مهدی فقیهی کرده اید. گویا معبر قضاو ت تان سیاسی و رسانه ای است. ما که جناب فقیهی را از خیلی نزدیک می شناسیم و دانشگاه و حوزه او را هم دیده ایم، اصلا و ابدا چنین گمانی بر او نمی بریم. به جز آنچه گفتم، یکی دو بار نشست و برخاست طلبگی با شیخ دوست داشتنی و مظلوم (کروبی) هم بعد بعید او از اجتهاد ـ و لو به تجزی ـ را ثابت می کند. طولانی شد. ببخشید.

      حذف
    3. سلام. قیاس خامنه‌ای با کرّوبی درست است. کدیور هم اجتهاد مطلق و دورخیز وی برای مرجعیّت را نقد کرده نه اصل تجزّی را. تأییدکنندگان کرّوبی گویا شامل آقایان شبیری زنجانی،‌ طباطبایی سلطانی و میرزاجواد تبریزی هم می‌شود که در صورت صحّت کافی است و رهبر نظام ابداً چنین مؤیّدانی ندارد.
      بنده کاری با بحث اجتهاد کروبی (نه موافق و نه مخالف) ندارم ولی تأیید اجتهاد در گذشته برای خودش اصولی داشت از جمله تأیید مراجع. اگر به واقع امثال آقایان شبیری و تبریزی و فاضل درباره‌ی کسی چنین بگویند به سادگی نمی‌توان آنرا نادیده گرفت و گرنه می‌شویم مثل شورای نگهبان فعلی.

      حذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.