حکایت همچنان باقی

                                                                                                 شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۵
  

 نامه‌ی مهدی کرّوبی به حسن روحانی مهم است چون طولانی‌ترین متن منتشرشده از محصوران در طول این چندسال است. پیش از این هر از چندگاهی یکی دو جمله از آنان نقل می‌شد.

مخاطب اصلی کرّوبی خود رهبر نظام است که با تعابیر گوناگون و به کنایه از وی یاد کرده است. اوست که دست کذّابی مانند احمدی‌نژاد را باز گذاشت و حالا ادّعای بصیرت و نجابت می‌کند و مخالفان آن نظرنزدیک را که دیدگاهشان پس از گذشت چندسال درست از کار درآمد، ‌نانجیب می‌خواند. گرچه مشکل سیاست و فرهنگ ایران یک شخص نیست ولی ساختار سیاسی ایران پیش و پس از انقلاب به فردی که در رأی هرم قدرت است، چنان قدرتی بخشیده که یک‌تنه می‌تواند بسیاری مسائل را تغییر دهد. حامی اصلی احمدی‌نژاد در بی‌توجّهی به قطع‌نامه‌های سازمان ملل، اجرای ناشیانه‌ی یارانه‌دهی نقدی،‌ مسکن مهر، مجهول‌خواندن هولوکاست  و خیلی موضوعات دیگر خامنه‌ای بود.

جای تأسّف است که نظام ولایی توانایی یا جرأت برگزاری دادگاه برای چند متّهم را نداشته باشد. از آن بدتر این است که این افراد مدام درخواست برگزاری دادگاه را داشته باشند و جوابی نشنوند. ترس از شنیدن سخن حق شاخ‌ودم ندارد. ترس از اینکه نام نفر اوّل ساختار سیاسی به میان آید و گفته‌های اشتباه او در چندسال حکومت احمدی‌نژاد بازخوانی شود. کافیست ببینیم چه کسی در آنجا چه موضعی گرفت و سیر وقایع پیش‌بینی کدام نفر را تأیید می‌کند. به قول کرّوبی مردم بهترین هیئت‌ منصف‌اند. نامه‌ی خرداد هاشمی را با خطبه‌ی ۲۹خرداد خامنه‌ای بسنجیم و ببینیم که معنای بصیرت چیست و بصیر چه کسی است. نجابت آن است که کسی اگر اشتباه کرد بپذیرد؛ چه کسی پذیرفت و چه کسی نپذیرفت؟

کرّوبی، رهنورد و میرحسین شاخص‌های سیاست‌ورزی ایران امروزند. اجازه نمی‌دهند که ما درگیر روزمرّگی شویم و با شبه‌پیروزی‌های مقطعی از یاد ببریم که مسأله‌ی اصلی کجاست. در واقع هنوز چیزی عوض نشده است؛ شورای نگهبان همان شوراست (بلکه بدتر)، قوّه‌ی قضا همان، نهادهای انتصابی همان و رهبر همان (بلکه «بصیر»تر). یکی از سپاهیان این اواخر گفته بود که نگرانی ما از داخل است نه خارج. این حرف درست است چون حریف نظام در خارج جهل داعش و وهّابیّت سعودی و دیگر حکومتهای استبدادی (بعضاً با لعاب دموکراسی) اند امّا در داخل نیروی سبز تغییرخواه به مراتب محق‌تر، عقلائی‌تر و مردمی‌تر است و در یک مصاف ِبرابر، نظام مطلقه بختی برای پیروزی ندارد. هر انتخاباتی کابوسی است برای روحانیان سالمند که چطور ردّصلاحیّتها را به کار گیرند و هربار قافیه را باخته‌اند. از کرّوبی سپاسگزاریم که به همه یادآوری کرد که در باد تشکیل مجلس نیم‌بند و حذف چند تندرو از خبرگان نخوابند؛‌ کارها باقی است هنوز.  

۳ نظر:

  1. تمام واکنشها به نامه کرّوبی را مقایسه کنید با انفعال سایتهای خارجی که حتّی با اینکه دستی از دور بر آتش دارند هم نمی‌توانند آنرا درست تجزیه و تحلیل کنند و در نهایت آن را به جانشینی رهبری ربط می‌دهند. یک جمله موسوی یا یک نامه کروبی موجی ایجاد می‌کند که مخالفان دیگر خوابش را هم نمی‌بینند.

    پاسخحذف
  2. سلام. یادداشت نویس روزنامه جوان، با آوردن مثال نقض از رفتار کروبی در کارنامه اش (مورد بازرگان و شریعتمداری و موارد دیگری که او نگفته) ایراد نقضی به او گرفته و لذا حرفش فی ذاته منطقی است. البته کروبی و همه کروبیان دیگر، در دفاع از گذشته شان، می توانند بگویند خطای دیروز ما مجوز خطای امروز حاکمیت نیست، و حاکمیت هم در جواب همان چیزی را می تواند بگوید که مخالفان مغالطه you too می گویند. به عبارت دیگر، کروبی می گوید ما در سال 57، برای دفاع از جایگاه امام خمینی و قلع و قمع چماقداران تبریزیِ مرحوم شریعتمداری، آن رفتار خشن را در کوچه ارگ قم با او کردیم. چون در شرایط حاد انقلابی نمی شود ـ یا ما نمی توانستیم ـ رفتاری جز این داشت. بسیار خب، حاکمیت فعلی هم می گوید نمی شد ـ یا ما نمی توانستیم ـ در شرایط بحرانی یی که مشکل سیاسیِ نظام، امنیتی شده و به خیابان آمده بود، دموکراتیک عمل کنیم.
    ای کاش موسوی و کروبی (مخصوصاً موسوی) با اتکا به کسانی که به او رأی دادند و تعداد اعلام شده شان کم هم نبود، در حاکمیت می ماند و با استفاده از این رأی به عنوان ابزار تأثیرگذاری، همان کاری را می کرد که روحانی الان کم و بیش می کند. اما موسوی و کروبی (مخصوصاً کروبی) نشان دادند که مرد میدان «قدرت» نیستند و اینکه حق و باطل در این عرصه اساساً معنای دیگری دارد. به قول شما حکایت همچنان باقی است.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      ارجاع به دوران طلایی که همیشه مایه‌ی دردسر است خصوصاً که کسی بخواهد از آن به عنوان توجیه رفتار امروز استفاده کند امّا با توصیه‌ی شما به کرّوبی و موسوی (خصوصاً موسوی) موافق نیستم. آنان مرز تغییرخواهی از داخل را در ایران بسیار فراتر برده‌اند و همین الآن هم در حال ایفای نقشند. با تمکین آنان و بسیاری دیگر مانند تاجزاده، خیلی چیزها از دست می‌رفت که مهمترین آن اعتماد عمومی مردم به اصلاح‌طلبان داخل نظام بود.

      حذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.