پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۵
سیّدحسن خمینی پس از مدّتها به صداوسیما آمد. هنوز زود است که این را
به خاطر رئیس جدید بدانیم. باید مدّتی بگذرد چون در اجلاس خبرگان هم برای او جایی
در نظر گرفته بودند. سیّدحسن در برنامهی زنده نیمچه اشارهای به ممنوعالتّصویری
خاتمی کرد و چندبار هم نام میرحسین را آورد. وی در اشاره به ارزشهایی که مطالبهی
مردم بود نام سه ارزش را آورد: استقلال، آزادی و دین ولی چهارمی از قلم افتاد.
جمهوریّت هم جزء مهمترین شعار دوران انقلاب بود و هم الآن بخشی از نام ساختار
سیاسی کشور است و در قانون اساسی روی آن تأکید شده است. نباید به این سادگی آن را
از قلم انداخت.
گرچه ایشان –صرف نظر از بحث مقبولیّت و مشروعیّت- گفت که حکومت بدون
خواست مردم ناممکن است ولی وقتی مردم میگویند «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»
مطالبهی خود را به عنوان شرط برای حکومت آینده عنوان میکنند. حتّی اگر در شیوهی
برگزاری رفرندوم ۱۲ فروردین چونوچرا نکنیم، باز هم «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر
و نه بیشتر» نمیتواند نادیده گرفته شود. خمینی جوان حالا دیگر خود یکی از
قربانیان نظارت استصوابی است و بهتر از هرکس میداند که این غربالگری مندرآوردی
چه بلایی بر سر توان انتخاب مردم آورده است و چطور جمهوریّت را تا حدّ عنوانی
تزئینی فروکاسته است.
ایشان از سخنان آیتالله خمینی در پاریس گفت ولی نگفت که او آن زمان
چه گفت و چگونه «جمهوری اسلامی» را شبیه به جمهوریهای غربی منتها بر اساس تعالیم
اسلام دانست. او آن زمان میگفت که پس از بازگشت به قم میرود و قصد ریاست ندارد
ولی بعدها و به هنگام تصویب قانون اساسی (برای نمونه اخیراً بر اساس گفتههای خانم
گرجی) پیگیر تصویب اصل ولایت فقیه شد که طبعاً مصداقی جز خودش نداشت. سیّدحسن به ارائهی
طرحی کاریکاتوری از پدرش اشاره کرد که نادیدهگرفتن این ملاحظات هم میتواند
جزو همان طرح باشد.
بخش دیگر
تکمیلکنندهی این کاریکاتور انبوه نقل قولهای جهتدار و نادرست از وی است مانند
«تسخیر سفارت امریکا انقلاب دوِم بود» که مجری به آن اشاره میکند و سیّدحسن نیز
در تأیید آن سخن میگوید ولی چنین چیزی در صحیفهی امام نیست مانند بسیاری سخنان
دیگر چون «ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد» یا «انقلاب ما انفجار نور بود» یا «حفظ
نظام اوجب واجبات است» و جز آن. سیّدحسن کنایهای هم به کسانی که در انقلاب نبودند
و بعد سر سفره نشستند زد که در ادامهی پینگپنگ هاشمی و مصباح است. یکی از دو
مصداق «خسارت جبرانناپذیر» نماد وارونهشدن انقلاب ۵۷ است. حالا دیگر از آن چهار
ارزش فقط «استقلال» آن هم با تفسیری دگرستیز و انقلابینما به جا مانده است و حتّی
«دین یا اسلام» هم ذیل آن تعریف میشود چه رسد به جمهوریّت یا آزادی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.