قرآن و آزادی اندیشه و بیان

   نکته‌ی قرآنی -۱                                                              ‌                 سه‌شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۵
  
«فبشّر عباد الّذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه» (زمر ۱۷-۱۸)

این آیه از آیات پربسامد دوران انقلاب بود که البتّه وسعت دایره‌ی شمول آن، مخالفانی هم داشت به ویژه پس از پیروزی انقلاب. یعنی تا زمانی که گفتمان دینی در مصدر قدرت نبود همه را دعوت به آزاداندیشی و شنیدن همه‌ی سخنان می‌کرد ولی بعد افتاد مشکلها چون استماع اقوال نیاز به آزادی بیان هم داشت و این بسیاری را خوش نمی‌‌آمد.

خوشبختانه علّامه طباطبایی در المیزان (ج۱۷) قولی که در آیه آمده را شامل همه‌ی اقوال می‌داند و معتقد است که تخصیص آن به اقوال دینی یا قرآنی بی‌وجه است؛‌ این از نکته‌ی اوّل. دوّم اینکه تعبیر «استماع» به معنی گوش فرادادن است ونه مجرّد شنیدن. پس نیمی از راه با تلاش دقیق برای فهم مقصود گوینده‌ی هر نظر حاصل می‌شود و برعکس، کسانی که از ابتدا می‌دانند با فلان کس یا عقیده یا مکتب مخالفند (نگاه به گوینده نه گفته) در همان ابتدای راه از مسیر حقیقت‌جویی خارج می‌شوند. پس استماع نه سمع، گوش‌دادن نه شنیدن و نگاه‌کردن نه دیدن. این هم نکته‌ی دوّم. علّامه می‌افزاید که پویندگان راه از ترس اینکه حقیقتی در یک قول نهفته باشد و آنها با غفلت، از آن محروم شوند به آن گوش فرا می‌دهند و می‌دانیم که این یکی از دوراهی‌های منتقدان مشرب فلسفی ایشان است با کسانی که با انگ یونانی (و اخیراً غربی) فلسفه (واخیراً علوم انسانی) را تخطئه می‌کنند.

ایشان می‌گوید صرف تمایل به حسَن در برابر بد یا قبیح کافی نیست و باید از حسَن به احسن رسید. در نکته‌ی سوّم گونه‌ای رهرودیدن عالم و دانشجو نهفته است. این روش و منش چیزی نیست که یکبار با انتخاب حَسَن بدست آید بلکه مدام باید در پی شنیدن اقوال و انتقال از این منزلگاه به منزلگاه دیگر بود چون حق یا حسَن به شکل نسبی (فازی) در اقوال وجود دارد و ما مدام در معرض اقوال گوناگون‌ قرار داریم. نکته‌ی چهارم و پایانی آنجاست که ایشان می‌گوید برخی افراد در برابر بد، ‌خوب را انتخاب می‌کنند ولی ممکن است بین خوب و خوبتر (حسَن و احسن) همچنان به حسن پایبند بمانند. اینها کسانی‌اند که حسَن را به خاطر چیز دیگری جز حُسن آن انتخاب کرده‌اند و گرنه باید به همین دلیل آنرا کنار می‌گذاشتند. به بیان دیگر انتخاب این افراد معلّل است نه مدلّل. این اشخاص به دلیل وابستگی عاطفی، سرزمینی، خانوادگی یا جزآن دارای عقیده‌ای شده‌اند که اتّفاقاً عقیده‌ی خوبی است ولی چون بر اساس فکر و انتخاب آگاهانه نبوده، توانایی گذشتن از آن را ندارند. این چیزی است که امروز به سادگی بین پیروان افکار مختلف مشاهده‌پذیر است.

۷ نظر:

  1. چون معمولا مطالب خوبی می نویسید و از برخی نکات مندرج در آنها بهره مند می شوم ازشما سپاسگزارم

    پاسخحذف
  2. اینکه صاحبِ المیزان در این مورد چه گفته البته چیزی است که شایسته‌ی تأمل است؛ اما بیانِ شما *شاید* این‌طور القاء کند که حرفِ المیزان فصل‌الخطاب است--و حال‌ آنکه نیست. و به نظرم در موردِ دو نکته‌ی دیگر هم باید دقت کرد.

    یکی اینکه گمان می‌کنم که نحوه‌‌ای که از قرآن نقل کرده‌اید (و هماهنگ است با نحوه‌ی نقل در اوائلِ انقلاب) ساختارِ کلام را مخدوش می‌کند: گرچه نوشته‌اید که دو آیه است، نحوه‌ی نوشتنْ این‌طور القاء می‌کند که انگار یک آیه است که با بشارت شروع شده است. آیه‌ی ۱۷ این است: "و الذین اجتنبوا الطاغوت أن یعبدوها و أنابوا إلی الله لهم البشری فبشر العباد". آیه‌ی ۱۸ شروع می‌شود با "الذین یستمعون القول" (و بعد از پایانِ نقلِ شما هم ادامه می‌یابد).

    دوم اینکه آنچه از المیزان نقل کرده‌اید به گوشِ من بسیار مدرن است. دست‌کم برخی از مفسرانِ اهلِ اندیشه‌ از قدیم این دو آیه را این‌طور می‌فهمیده‌اند که توصیه است به اینکه *از بینِ احکامِ دین* بهترین‌اش را برگزینید: مثلاً از بینِ قصاص و عفو، بروید سراغِ عفو. (زمخشری را ببینید.)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نه حرف من، نه المیزان و نه حرف هیچ‌کس دیگر فصل‌الخطاب نیست. نقل‌قول از طباطبایی صرفاً برای تقویت دیدگاه خودم است.
      یک. ابتدا و پایان آیات الزاماً تعیین‌کننده‌ی ابتدا و انتهای معنای کلام در قرآن نیست. گاهی علامت «لا» (از علائم وقف) در پایان یک آیه می گوید که نباید آنجا وقف کرد و باید قرائت را ادامه داد تا به مکان درست صحیح وقف رسید. درست مانند پایان آیه‌ی ۱۷ سوره‌ی زمر. البتّه این بخش با پیش و پس از خود ارتباط دارد ولی این موضوع نافی استقلال معنایی آن نیست.
      دو. بله موضع طباطبایی بسیار آزاداندیشانه است و این برای کسانی که با ایشان آشنایی دارند اصلاً عجیب نیست. خود وی وقتی می‌گوید که دلیلی نداریم که «قول» را به «احکام دین» محدود کنیم، به زمخشری و امثال او نظر داشت.

      حذف
    2. موضع طباطبایی بسیار آزاداندشانه است اما ایشان به لوازم این حرف هم پایبند بوده است؟؟ تکلیف مثلا ارتداد و کتب ضاله چه میشود؟؟

      حذف
  3. سلام و سپاس از زحمات شما در روشنگری
    البته می دانم به تشکر نیاز ندارید و لذتی که از آگاهی بخشی می برید برایتان بسنده است.
    در حوادث 88 در شهرمان آیه"آن الله لا بغیر ما بقوم حتی یغیرو ما بانفسهم "را با ترجمه زیر در یک بنر بزرگ در شلوغ ترین نقطه شهر زده بودند.این ترجمه یک ترجمه حکومت پسند بود و بسیار برایم عجیب بود که حکومت دینی تا کجا می تواند برای بقا به پیش برود.آیه ای که دعوت گر آزاداندیشی است را به آیه ای برده ساز بدل کرده بود.
    ترجمه نان به نرخ روزخورانه:
    " خداوند نعمت های هیچ فومی را از آن ها نمی ستاند مگر آن که آن ها با دست خودشان آن نعمت ها را از بین می برند.

    پاسخحذف
  4. سلام
    البتّه هر دو شق تغییر درست است یعنی اگر نعمتی به قومی داده شد،‌ در صورت کفران نعمت و ناسپاسی از بین می‌رود و به‌عکس در صورتی که قومی در وضع نامناسبی باشد با تغییر در شیوه‌ی فکر و عمل و توکّل می‌تواند آنرا عوض کند.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.