سهشنبه
۴ مهر ۱۳۹۶
هرگاه یکی
از سردمداران غرب بهویژه امریکا سخنانی علیه نظام ایران میگوید در کنار هلهلهی
امریکوفیلها کسانی در داخل پیدا میشوند که به گمان خود با استکبارستیزی، وطندوستی
خود را نشان دهند ولی در این میان فراموش میکنند که خطّ معناداری بین نظامی
خودکامه و مردم ایران بکشند. سایتهای سبز و تغییرخواه مطالبی از این دست منتشر میکنند
و روزنامهنگاران بیانیّههایی با فلانمقدار امضا مینویسند که از دید من برخاسته
از نوعی عدم اعتمادبهنفس است. آنان اگر در طول حیات فکری خود مؤلّفههایی مانند
احترام به آزادی را در کنار حفظ استقلال کشور و پایبندی به ارزشهای اخلاقی و
انسانی نشان داده باشند، حالا کسی آنان را متّهم به همسویی با بیگانه نمیکند که
نیازی به رفع این اتّهام باشد.
سایت کلمه
پس از سخنان ترامپ در سازمان ملل متنی منتشر کرد از یکی از نویسندگانش که از قضا
سابقهی وبلاگنویسی دارد و زمانی از دوستان مجازی بنده به شمار میآمد. تقدّم
استقلال بر آزادی و باقی قضایا به کنار؛ تعجّب از چشمبستن بر نقش ایران در هنگامهی
خونریز خاورمیانه است. رحمانی صفت میانهرو را برای نیروهای میانهرو سوریه به
تمسخر میگیرد ولی این میانهرو بودن صفت آن جنگاوران نیست بلکه صفت یک سلیقهی
سیاسی است که آنان نمایندگانشاند. در میدان جنگ دستهگل پخش نمیکنند تا معیار
شناخت میانهرو از تندرو باشد. آیا نویسنده نمیداند که بخش اعظم متفکّران و
هنرمندان سوریه منتقد و مخالف حکومت موروثی خاندان اسد بودهاند؟ آیا برای مبارزه
با داعش باید از حزب بعث سوریه حمایت کرد؟ حکایت سیاستمداران و روشنفکران جداست؛ آنان
به فکر منافعاند و اینان در اندیشهی حقایق.
در واقع
حامیان حضور ایران و چگونگی آن در سوریه هیچگاه نتوانستند بین لزوم مبارزه با داعش
و نفی حمایت از دیکتاتوری خطّی آشکار بکشند. رحمانی در حالی از «دولت قانونی» سوریه
میگوید که لابد میداند کشتن مخالفان در خیابان، شکنجه و قتل مخالفان در زندان، استفاده
از بمبهای بشکهای و از همه بدتر حملات مکرّر شیمیایی مشروعیّتی برای هیچ حکومتی
باقی نمیگذارد و گرنه حکومت صدّام حسین هم قانونی بود. اگر ملاک قانونیبودن حکومتْ شناسایی جامعهی جهانی است، حکومت قانونی در یمن کدام است و حوثیهای تحت حمایت
ایران با که در جنگند؟ تفاوت روسیه در سوریه با عربستان در یمن چیست؟ آن جنایت است
و این نیست؟ کدام کشور جلو صلح یک اقلیّت مسلّح در یمن را با «دولت قانونی» آن
گرفته است؟
پس از موشکبازی
سپاه نیز کلمه این متن را منتشر کرد که سر سوزنی ربطی به حقایق سوریه نداشت. آن
موشکباران بلافاصله پس از درگیری نیروهای ایرانی و نزدیک به ایران با نیروهای تحت
حمایت امریکا در سوریه بود. پس از اینکه امریکا برای اوّلینبار یک جنگندهی سوری
را ساقط کرد، موشکباران ایران جوابی به آن بود که در داخل به عنوان پاسخ به داعش
اعلام شد. البتّه این پایان ماجرا نبود و امریکا بلافاصله یک پهپاد ایرانی را ساقط
کرد تا آخرین جواب را داده باشد و و البتّه مردم از این کنش و واکنشها بیخبر
بودند و هستند. حمله به مصطفی بدرالدّین نیز که گمانهزنیهای زیادی برانگیخت
نهایتاً به نام امریکا ختم شد ولی جواب ایران چه بود؟ حملهی خمپارهای به
اردوگاه آموزش نیروهای میانهرو سوری در اردن و احتمالاً کشتن چند مربّی امریکایی.
چرا راه دور برویم، حملات پیاپی اسرائیل به سوریه و کاروانهای حزبالله با کدام
پاسخ یا «انتقام» روبهرو شده است؟ هیچ. این شعارهای سطحی مصرف داخلی دارد و انتشار
آنان در سایتهای منتقد جای درنگ و تأمّل دارد.
زمانی خود
مسئلهی هستهای حتّی برای منتقدان نیز تابو بود و همه به گمان حمایت از استقلال
ایران بر فاجعهای که در راه بودند چشم بسته بودند و کوتاهآمدن ایران را نمیپسندیدند.
ولی خواست «نظام» همان صلاحدید ملّت ایران نبود و نیست؛ پس من نوشتن ایماهای هستهای
را آغاز کردم و اتّفاقاً نویسندهی یادداشت «کلمه» یکی از کسانی بود که به دعوت من
به بحث پیوست که بیشتر دوستان با من مخالفت کردند. حالا حرف از برجام و مزایای آن زدن هنر
نیست، آن زمان دیدن آینده «بصیرت» میخواست. کی قرار است از گذشته درس بگیریم؟ در بخش دوّم همان سلسلهایما از مغالطهی «خلط بین نظام و ایران» نوشتم. رحمانی
در این نوشته که در کلمه منتشر کرد مدّعی شد که همهپرسی استقلال کردستان یا
برگزار نمیشود یا جواب «نه» از آن بیرون میآید که خیلی جای تعجّب داشت. حالا که
مردم کردستان با ۹۳ درصد جواب آری دادند، توصیه میکنم دوست تحلیلگر ما کمی
بیندیشد و دست از صادرکردن احکام جزمی خود بردارد.
خیلی دوست
داشتم که در نوشتهای بین «من قال» و «ما قال» ترامپ فرق بگذارم و بگویم درست است که امریکا حق دخالت در ایران را ندارد و فقط به فکر منافع خودش است نه سعادت ملّتها
ولی مگر دروغ است که دموکراسی ایران قلاّبی است؟ خوشبختانه تاجزاده با نوشتن این یادداشت حقّ مطلب را تا حدودی بیان کرد. او به سیاستهای ویرانگر منطقهای ایران
نپرداخته که جای تعجّب ندارد چون شرح و تفصیل آن بسیار پیچیده است. همانطور که
زمانی نوشتن در بارهی فاجعهی هستهای وظیفهی روشنفکران ایرانی بود، حالا باید
در کنار مسائل داخلی به موضوعات منطقهای نیز پرداخت. وقتی با پول من و شما عدّهای
ماجراجویی میکنند، نمیتوان ساکت بود. وقتی افرادی با همین پولها کشته میشوند،
سکوت خیانت است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.