جمعه ۸ دی ۱۳۹۶
ماجرای
اخیر بین نشر گمان و دیهیمی و داوری ملکیان یه نکتهی مهم دارد و آن هم اینکه
گذشته از توافقیبودن داوری در اینگونه اختلافنظرها و باز گذشته از نداشتن اطمینان به
دستگاه قضایی که جای تأسّف دارد، جای یک صنف فعّال، اثرگذار، خوشنام، قانونی و
کارا خالی است.
به نظرم
بهتر است دربارهی مصاحبهی اخیر اعضای کانون نویسندگان حرفی به میان نیاوریم که بحث
به بیراهه نرود. به هر تقدیر آنان به اینجا رسیدهاند و بعید میدانم که چیزی جز
یک معجزه بتواند وضع فعلی را تغییر بخشد. البتّه این معجزه یک نام هم دارد و آن هم
«آزادی» است که هم هدف است و هم وسیله. آزادی برپایی جلسات مجمع برای همه (جز چند
نفر) مفید است. برای حکومت خوب است چون آنان را از اتّهام زیر فشار گذاشتن برخی
نویسندگان رها میکند و برای خود کانون و سابقهی پنجاه سالهاش مهم است که شفّاف
شود و گردش آزادتر نخبگان به کسانی جز اعضای فعلی اجازه دهد که تصمیمگیرندهاش
باشند که در آن صورت نفعش به نویسندگان هم خواهد رسید. از آنجا که چنین چیزی در
حدّ همان معجزه است، پس بیخیالش میشویم. (انجمن قلم و احیاناً دیگر تشکّلهای
دولتی هم طبعاً خارج از بحثند)
خانهی
سینما و خانهی موسیقی نمونههایی از فعّالیّت صنفی زیر فشار در زمان مایند. هیچ
هنری مانند موسیقی زیر فشار قشریان نیست و لغو کنسرت آشناترین خبری است که میشنویم
و با این حال چراغش خاموش نشده و با امّا و اگرهایی روشن مانده است. اگر کنسرت
کلهر در نیشابور لغو شود، خانهی موسیقی انتقاد معقولی میکند و سپس موج همدلیها
از سراسر کشور برمیخیزد و کنسرت او در دیگر شهرها ادامه مییابد؛ یک بیانیّهی
غلاظ و شداد و تاریکاندیشخواندن مخالفان و رجزخوانیهایی از این دست کلّ ماجرا را
منتفی میکرد. نیاز و اشتیاق بسیاری از جمله رهبریها و علیزادهها به آزادی کمتر
از نویسندگان نیست ولی کجفهمیها را تاب میآورند و اگر مجال اندکی بیابند، هنرشان
را عرضه میکنند.
سینمای
امروز مسائلی را طرح میکند که حتّی فکرکردن به آن در دههی شصت مضحک به نظر میرسید
و این جز با همبستگی اعضای صنف سینماگر ممکن نشده است. در دولت قبل آشکارا برای
بستن خانهی سینما تلاش شد ولی به سرانجامی نرسید. در هر دو زمینهی فوق یعنی فیلم
و موسیقی صداوسیما رو به عقب رفته است؛ پس پیشرفت یا بقای این دو هنر ربطی به صِرف
«گذشت زمان» ندارد. هر دو صنف قانون اساسی و قوانین عادی را پذیرفتهاند و تلاش میکنند
که تفاسیر سلیقهای از قانون را کم کنند و بیشترین مجال را برای هنرمندان فراهم
کنند.
دربارهی
کتاب امّا وضع برعکس است و کتابهایی امروز پشت دیوار سانسور ماندهاند که پیشتر در
دوران جمهوری اسلامی چاپ شده بودند. یکی از علل این واژگونی، نداشتن صنفی است که
برای کاستن و عقببردن خطّ قرمزها تلاش، با وزرات ارشاد چانهزنی و با مجلس برای
تصویب قوانین لازم و حمایتکننده رایزنی کند و به آنان مشورت دهد. نویسندگان صنفی
میخواهند دور از سیاستزدگی سطحی و شعارزدگی نخنماشده که آرام آرام به سوی آیندهای
بهتر حرکت کند و البتّه آماده باشد که ناسزاها را به جان بخرد. امثال دولتآبادی
به جای انتقاد از کانون باید به فکر تأسیس صنفی باشند که نقش خانهی سینما را برای
کتاب و قلم ایفا کند. برجستگی، خوشنامی و سابقهی اعضای حقیقی مؤسّس چنین صنفی در به سرانجام رساندنش حرف اوّل و آخر را خواهد زد.
شاید اینجا جای درستی برای پرسیدن این سوال نباشه. اما میشه بگی چه اتفاقی برای حساب کاربردی توییتر ایماگر افتاده؟
پاسخحذفتویتر بستش، من هم برای بازکردنش تلاشی نکردم.
پاسخحذف