جمعه ۳ فروردین ۱۳۹۷
سرکشان را
فکند تیغ مکافات از پای
شعله را
زود نشانند به خاکستر خویش
حزین لاهیجی
سالها
دلخسته از بار غم ایّام بودم
ای غمت
نازم که از دوش دلم برداشت باری
ابوتراب جلی
ساز کن
امشب به ساز ما تو ساز خویشتن
تا مگر در
پرده گویم با تو راز خویشتن
مصطفی قمشهای «مژده»
سخنها دارم
از تو در دل
ولیکن در
حضورت بیزبانم
سعدی
ساقیا بده
جامی زان شراب روحانی
تا دمی
بیاسایم زین حجاب ظلمانی
شیخ بهایی
سیرچشمی
ذرّه از مهر قناعتبودن است
پیش مردم
اندکی، در چشم خود بسیار باش
بیدل دهلوی
ستم عشق تو
هرچند کشیدیم به جان
زآرزویت
ننشستیم خدا میداند
شمس مغربی
سخت زیبا
میروی یکبارگی
در تو
حیران میشود نظّارگی
سعدیا تسلیم فرمان شو که نیست
چارهی
عاشق به جز بیچارگی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.