جمعه ۳۰ آذر ۱۳۹۷
در ایمای
پیش از عذرخواهی عبدالله نوری نوشتم. اینگونه پشیمانیها فقط به هنگام دوری از
قدرت رخ میدهد و بیآنکه بخواهم صداقت گویندهاش را زیر سؤال ببرم، ولی معلوم
نیست که اگر باز بر صندلی قدرت قرار بگیرد دوباره فیلش یاد هندوستان نکند و از
حقوق مردم غافل نشود. چرخهی «مزرعهی حیوانات» را بسیاری آزمودند و ما هم برای
امتحانکردن آن چهلسال وقت داشتیم. طالقانیها و بازرگانها و منتظریها هر کدام
به فراخور فراست و بیتعلّقی خود به تدریج فهمیدند که قضیّه آنگونه نبود که میپنداشتند و حساب خود
را سوا کردند یا دیگران زحمت این کار را برایشان کشیدند.
هنگامهی
انقلاب زمانی بود که مطهری میگفت استاد کمونیست باید در دانشگاه تدریس کند و آیتالله
خمینی نظام آینده را چیزی مانند جمهوریهای اروپایی میخواند که بر اساس خواست
مردم اداره میشود. انقلاب فرهنگی و ولایت انتصابی فقیه از جانب خدا بعدها پیدا
شدند. حرف و سخن بسیاری از سردمداران فعلی با گذشتهشان از زمین تا آسمان فرق میکند.
خیلیها مانند رهبرنظام حتّی طعم زندان را هم چشیدند و از دشواربودن انفرادی در
زندان خاطرهها دارند و گفتند ولی مانع حبس طولانی مخالفان در سلولهای تکنفره
نشدند. هر راهی به آیندهی ایران بخواهد باز شود باید با یادآوری این نکته باشد که
مسئله بر سر سیاستمدار خوب و بد نیست بلکه بر سر سازوکاری است که آنها را مهار و
مجبور به پاسخگویی به مردم میکند و در صورت لزوم از سریر قدرت به زیر میکشد.
رضا پهلوی
تا زمانی که در مقام یک رؤیااندیش فقط به حضور در برنامههای تلویزیونی خارجی
دلخوش بود، چهرهای دموکرات، صلحطلب و بیآزار از خود به نمایش می گذاشت که
ارتباطی با جنایات حکومت پدر خود ندارد ولی در یکسال اخیر که بیکفایتی مدیران
نظام جمهوری اسلامی و تحریف رسانهای «منوتو» اندک بختی برای او در آیندهی
ایران متصوّر شد، با پهلوی جدیدی روبهرو شدیم. وی در دو اظهارنظر عجیب خواهان
مصادرهی اموال نظام ایران و وابستگان آن به نفع مخالفان شد و در ادامه خواستار
«پاکسازی» رسانههای خارجی از خبرنگاران اصلاحطلبی شد که در آنها نفوذ کرداند.
تلاش برای
نقد ادّعاهای او توضیح واضحات است ولی برچه اساسی باید اموال بستگان حکومت را ضبط
کرد و این کار با مصادرهی اموال در زمان انقلاب چه تفاوتی دارد؟ اموال حکومت مستقر
چرا باید ضبط شود و این اموال که متعلّق به بیتالمال است چرا باید به مخالفان (یعنی
لابد طرفداران رضا پهلوی) داده شود؟ مگر کسی از جانب مردم ایران به آنان نمایندگی
داده است؟ از کجا معلوم که در یک همهپرسی آنان بتوانند رأی بیاوند که پیشاپیش خود
را وارث اموال حکومت فعلی میدانند؟ اگر دخالتدادن سلیقهی سیاسی در کار رسانهای
غلط است، آیا رضا پهلوی همین نظر را دربارهی «منوتو» که به بوق تبلیغاتی سلطنتطلبان
بدل شده دارد؟ دربارهی بنیاد توانا و مدیرش چه نظری دارد؟ ظاهراً اگر رسانه
برای تبلیغ او باشد، حرفهای است و اگر نباشد، نه؟
خوب دقّت
کنیم که کمی و فقط کمی بوی قدرت به مشام شاهزادهی بیآزار و دموکرات خورده که اینچنین
فرمان «پاکسازی» و «مصادره» صادر میکند، حالا اگر واقعاً به قدرت دست یابد چه
خواهد کرد؟ من از آنجا که نفس پرداختن به بازماندگان پهلوی را نوعی تبلیغ ناخواسته
و جدّیگرفتن آنان میپنداشتم (و هنوز بر همین نظرم) هیچگاه دربارهاش ننوشتم و
حالا هم مسئله فراتر از پهلوی است، مسئلهی صندلی قدرت است که رفتارهایی سلطهجویانه
و دگرکُشانه به همراه دارد، خواه در دوران پهلوی باشد یا در زمان خمینی، خواه
اصولگرا باشیم یا اصلاحطلب.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.