سهشنبه ۱ امرداد ۱۳۹۸
صداوسیمای ایران تنها بازتاب درصد کمی از جامعهی ایران است و کمتر از این مقدار از نظر نخبگان بهره میبرد. انحصار رسانهای و نبود رقابت نیز تیر خلاصی بر شقیقهی این رسانهی انحصاری غیرملّی وارد کرده است. در این میان تنها برنامههای ورزشی جذابیت خود را حفظ کردهاند که آن هم در سراشیب سقوط است. این برنامهها عمدتاً به دو بخش پخش مسابقه و تحلیلی تقسیم میشوند که در بخش اوّل حساسیّتهای نابجای نظام به بسیاری از صحنههای خارجی و کمتر از آن به شعارها و صحنههای داخلی انواع سانسور را بر آن تحمیل کرده است. برنامههای تحلیلی هم از آنجا که ورزش از اقتصاد و فرهنگ و حتّی -به ویژه در ایران- از سیاست جدا نیست مدام به خط قرمزهای بیشمار نظام نزدیک میشود پس یا باید حذف شود (مثل نود) یا در نهایت اختگی و با کارشناسان و مجریان دستاموز ارائه شود.
با گذشت زمان و تلاش روزافزون مدیران خام و کمتجربهی ولایی نیروهای کارکشته در صداوسیما کمرنگ یا حذف میشوند و طبیعی است که مثل دیگر عرصهها (موسیقی یا سینما) به فکر مهاجرت بیفتند. مزدک میرزایی مرد شمارهی دو گزارش فوتبال در تمام این سالها بود. کسی که گرچه مانند فردوسیپور یک پدیدهی فرهنگی به شمار نمیرفت و توان نزدیکشدن به خط قرمزها و حواشی فوتبال و جامعه را در گزارشهایش نداشت ولی در خیلی از دقایق گزارش حتّی از فردوسیپور هم نکتهبینتر بود؛ به گونهای که بعضی ریزهکاریها را در همان دید اوّل چنان تشخیص میداد که بعد به زحمت باید در حرکت آهسته میدیدیم. وقتی کسی مجال ارائهی هنرش را نداشته باشد به فکر امکان و رسانهی دیگری میافتد و در چنین حالتی قضاوت دربارهی درستی و نادرستی کارش محلّی از اعراب ندارد.
یکی از کامیابیهای صداوسیمای غیرملّی این است که هنوز شبکهی خارجی قدری در برابرش قد علم نکرده است. شبکههای خارجی نیز از مشکلات زیادی رنج میبرند که عدم بیطرفی، نبود امکان بهرهگیری از کارشناسان داخلی و توان محدود افراد شاغل در این رسانهها بخشی از آن است. اینکه چند رسانهی خارجی موجود هم مورد توجّه قرار گرفتهاند بیشتر ناشی از ضعف مفروط صداوسیماست نه توانایی ویژهی آنان. حرکت این رسانهها به سوی برنامههای غیرسیاسی تلاشی برای سرککشیدن در یکی دیگر از انحصارهای سیماست. گزارش یک فوتبال خارجی با حواشی آن یا پرداختن به فوتبال زنان با گزارشگری توانا میتواند در ِبخش فوتبال خارجی سیما را -در قیاس با گزارشگران کمتجربه یا افرادی مثل علیفر و خیابانی- تخته کند. اگر مهاجرت میرزایی بمب نقل و انتقالات فصل باشد، تصوّر کنید که تصمیم مشابه فردوسیپور چه بازتابی خواهد داشت.
با گذشت زمان و تلاش روزافزون مدیران خام و کمتجربهی ولایی نیروهای کارکشته در صداوسیما کمرنگ یا حذف میشوند و طبیعی است که مثل دیگر عرصهها (موسیقی یا سینما) به فکر مهاجرت بیفتند. مزدک میرزایی مرد شمارهی دو گزارش فوتبال در تمام این سالها بود. کسی که گرچه مانند فردوسیپور یک پدیدهی فرهنگی به شمار نمیرفت و توان نزدیکشدن به خط قرمزها و حواشی فوتبال و جامعه را در گزارشهایش نداشت ولی در خیلی از دقایق گزارش حتّی از فردوسیپور هم نکتهبینتر بود؛ به گونهای که بعضی ریزهکاریها را در همان دید اوّل چنان تشخیص میداد که بعد به زحمت باید در حرکت آهسته میدیدیم. وقتی کسی مجال ارائهی هنرش را نداشته باشد به فکر امکان و رسانهی دیگری میافتد و در چنین حالتی قضاوت دربارهی درستی و نادرستی کارش محلّی از اعراب ندارد.
یکی از کامیابیهای صداوسیمای غیرملّی این است که هنوز شبکهی خارجی قدری در برابرش قد علم نکرده است. شبکههای خارجی نیز از مشکلات زیادی رنج میبرند که عدم بیطرفی، نبود امکان بهرهگیری از کارشناسان داخلی و توان محدود افراد شاغل در این رسانهها بخشی از آن است. اینکه چند رسانهی خارجی موجود هم مورد توجّه قرار گرفتهاند بیشتر ناشی از ضعف مفروط صداوسیماست نه توانایی ویژهی آنان. حرکت این رسانهها به سوی برنامههای غیرسیاسی تلاشی برای سرککشیدن در یکی دیگر از انحصارهای سیماست. گزارش یک فوتبال خارجی با حواشی آن یا پرداختن به فوتبال زنان با گزارشگری توانا میتواند در ِبخش فوتبال خارجی سیما را -در قیاس با گزارشگران کمتجربه یا افرادی مثل علیفر و خیابانی- تخته کند. اگر مهاجرت میرزایی بمب نقل و انتقالات فصل باشد، تصوّر کنید که تصمیم مشابه فردوسیپور چه بازتابی خواهد داشت.
اگر فردوسی پور نتواند برنامه بسازد و گزارش کند و باز هم بماند جای تعجب دارد.
پاسخحذف