یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۸
۱
وقتی نگار قدس کنی آزاد شد همه دنبال معاملهی پشت آن بودند. او در استرالیا دستگیر و به امریکا فرستاده شد. آزادی دو دانشجوی استرالیایی در ایران و آزاد شدن متّهم ایرانی در استرالیا پازل را کامل کرد. مدّتهاست گروگانگیری علنی هم به فهرست سیاستهای ماکیاولیستی نظام اضافه شده است؛ بازداشت افراد با اتّهامهای واهی تکراری و معاملهی آنان با پول یا متّهمان ایرانی در خارج در راستای توجیه وسیله برای هدف. اینگونه است که نظامی که مدّعی شکل سالمی از سیاستورزی بود به رونوشتی از همان چیزی بدل شده که خود منتقدش بود.
وقتی همسر نازنین زاغری گفت که قاضی پروندهی او گفته که انگلیس باید بدهی خود را بپردازد تا زاغری آزاد شود، بعیدینژاد، سفیر ایران در انگلیس، در تویتر به شدّت منکر این شد و گفت که این دو موضوع به هم ربطی ندارند. حالا ظریف به طور ضمنی همان چیزی را گفته که قاضی گفته بود. ظریف در جریان مذاکرات برجام از بعیدینژاد خیلی تعریف میکرد و میگفت که «قریب الاجتهاد» است. به گمانم اجتهاد او از نوع ولایی-نظامی و مانند رهبرش باشد که دروغگویی را برای رسیدن به نتیجه مجاز بشمرد.
۲
وقتی محمّدجواد ظریف وزیر خارجه شد، سه راه پیش رو داشت: یکی اینکه با توجّه به دنیادیدگی و شناخت سیاست جهانی با نگاهی ملّی تلاش کند نظامی اقتدارگرا و بسته را به آشتی با جهان ترغیب کند. میپذیرم که این کمی خیالپردازانه بود. دوّم اینکه به عنوان شخصی با گرایش اصلاح و اعتدال لااقل به کلیّات گرایش سیاسی خود وفادار باشد و حداقلهایی از تفاوت رفتار و گفتار با افراد مشابه خود در جناح مقابل را داشته باشد و سوّم اینکه به توجیهگر (یا همان مالهکش) نظام و نظامیان بدل شود؛ آنها عمل کنند و او دفاع کند. انتظار من این بود که دستکم راه دوّم را در پیش بگیرد نه اینکه به اسفل سافلین هبوط کند.
قهر کوتاهمدّت و استعفای کمرنگ ظریف گرچه با استدلال دفاع از «جایگاه» وزارت خارجه انجام شد ولی بیشتر ناشی از یک دلخوری شخصی بود. برای دعوتنشدن به جلسه با بشّار اسد ناراحت میشوم ولی برای بیاطلاعی از برنامهی موشکبازی ایران با عربستان یا حمله به نفتکشها نه؛ به سرقت اسناد از تورقوزآباد میخندم ولی در برابر کشف اورانیوم از آنجا خودم را به کوچهی علی چپ میزنم؛ در برابر گروگانگیری اتباع ایرانی و خارجی وانمود میکنم موضوع واقعاً قضایی است نه سیاسی ولی برای معامله اعلام آمادگی میکنم. این کارها را منوچهر متّکی هم میتوانست انجام دهد.
۳
پس از دستگیری فریبا عادلخواه (با همان اتّهامهای آشنا) وقتی سخنگوی وزارت خارجهی فرانسه خواستار آزادی او شد، سیّدعبّاس موسوی سخنگوی خام و ناشی وزارت خارجهی ایران گفت که این اقدام به عادلخواه کمکی نمیکند و این کار به منزلهی دخالت در امور داخلی کشورمان و غیرقابل پذیرش است.
یولیا یوزیک خبرنگار روسی به اتّهام «همکاری» با اسرائیل بازداشت میشود. بلافاصله روسیه سفیر ایران را در اعتراض به این کار احضار میکند. موسوی اعلام میکند که یوزیک برای ادای پارهای توضیحات احضار شده و به زودی آزاد میشود.
دو مورد فوق، نوع اتّهامها، شکل واکنش فرانسه و روسیه و تفاوت پاسخ ایران را ببینید تا متوجّه خیلی چیزها بشوید.
وقتی نگار قدس کنی آزاد شد همه دنبال معاملهی پشت آن بودند. او در استرالیا دستگیر و به امریکا فرستاده شد. آزادی دو دانشجوی استرالیایی در ایران و آزاد شدن متّهم ایرانی در استرالیا پازل را کامل کرد. مدّتهاست گروگانگیری علنی هم به فهرست سیاستهای ماکیاولیستی نظام اضافه شده است؛ بازداشت افراد با اتّهامهای واهی تکراری و معاملهی آنان با پول یا متّهمان ایرانی در خارج در راستای توجیه وسیله برای هدف. اینگونه است که نظامی که مدّعی شکل سالمی از سیاستورزی بود به رونوشتی از همان چیزی بدل شده که خود منتقدش بود.
وقتی همسر نازنین زاغری گفت که قاضی پروندهی او گفته که انگلیس باید بدهی خود را بپردازد تا زاغری آزاد شود، بعیدینژاد، سفیر ایران در انگلیس، در تویتر به شدّت منکر این شد و گفت که این دو موضوع به هم ربطی ندارند. حالا ظریف به طور ضمنی همان چیزی را گفته که قاضی گفته بود. ظریف در جریان مذاکرات برجام از بعیدینژاد خیلی تعریف میکرد و میگفت که «قریب الاجتهاد» است. به گمانم اجتهاد او از نوع ولایی-نظامی و مانند رهبرش باشد که دروغگویی را برای رسیدن به نتیجه مجاز بشمرد.
۲
وقتی محمّدجواد ظریف وزیر خارجه شد، سه راه پیش رو داشت: یکی اینکه با توجّه به دنیادیدگی و شناخت سیاست جهانی با نگاهی ملّی تلاش کند نظامی اقتدارگرا و بسته را به آشتی با جهان ترغیب کند. میپذیرم که این کمی خیالپردازانه بود. دوّم اینکه به عنوان شخصی با گرایش اصلاح و اعتدال لااقل به کلیّات گرایش سیاسی خود وفادار باشد و حداقلهایی از تفاوت رفتار و گفتار با افراد مشابه خود در جناح مقابل را داشته باشد و سوّم اینکه به توجیهگر (یا همان مالهکش) نظام و نظامیان بدل شود؛ آنها عمل کنند و او دفاع کند. انتظار من این بود که دستکم راه دوّم را در پیش بگیرد نه اینکه به اسفل سافلین هبوط کند.
قهر کوتاهمدّت و استعفای کمرنگ ظریف گرچه با استدلال دفاع از «جایگاه» وزارت خارجه انجام شد ولی بیشتر ناشی از یک دلخوری شخصی بود. برای دعوتنشدن به جلسه با بشّار اسد ناراحت میشوم ولی برای بیاطلاعی از برنامهی موشکبازی ایران با عربستان یا حمله به نفتکشها نه؛ به سرقت اسناد از تورقوزآباد میخندم ولی در برابر کشف اورانیوم از آنجا خودم را به کوچهی علی چپ میزنم؛ در برابر گروگانگیری اتباع ایرانی و خارجی وانمود میکنم موضوع واقعاً قضایی است نه سیاسی ولی برای معامله اعلام آمادگی میکنم. این کارها را منوچهر متّکی هم میتوانست انجام دهد.
۳
پس از دستگیری فریبا عادلخواه (با همان اتّهامهای آشنا) وقتی سخنگوی وزارت خارجهی فرانسه خواستار آزادی او شد، سیّدعبّاس موسوی سخنگوی خام و ناشی وزارت خارجهی ایران گفت که این اقدام به عادلخواه کمکی نمیکند و این کار به منزلهی دخالت در امور داخلی کشورمان و غیرقابل پذیرش است.
یولیا یوزیک خبرنگار روسی به اتّهام «همکاری» با اسرائیل بازداشت میشود. بلافاصله روسیه سفیر ایران را در اعتراض به این کار احضار میکند. موسوی اعلام میکند که یوزیک برای ادای پارهای توضیحات احضار شده و به زودی آزاد میشود.
دو مورد فوق، نوع اتّهامها، شکل واکنش فرانسه و روسیه و تفاوت پاسخ ایران را ببینید تا متوجّه خیلی چیزها بشوید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.