اسکار ۲۰۲۰ -۲ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸
«مرد ایرلندی» یعنی استادی و پختگی اسکورسیزی با فیلمی سه ساعت و نیمه که فقط به روایت جذّاب اکتفا نمیکند و با نیمساعت
پایانی بُعدی بیش از هنر، صنعت و سرگرمی به آن میدهد. با استیلای نظام استودیویی
و جبر شیوهی نمایش در سینماهای این دوره و زمانه دیگر نمیتوان انتظار چنین فیلمی را داشت. خیلیها آن را
مناسب مینیسریال دانستهاند که جای تأسّف دارد و نشان میدهد که متأسّفانه سریالبینی
بر شیوهی تماشای فیلم اثر گذاشته است. فقط قدیمیترها که نمایش فیلم طولانی با
آنتراکت میانهاش را به یاد دارند میتوانند آرزوی بازگشت چنین فیلمهایی را داشته
باشند.
قدرتنمایی
نتفلیکس پس از انتقادها از «روما» نشان داد که رقیبی جدّی برای دیگر کمپانیهای
سازنده پیدا شده که ابایی ندارد ۱۵۰ میلیون دلار را نه برای یکی از فیلمهای دنبالهدار
نوجوانپسند (که از قضا انتقاد اسکورسیزی از آنها همین اواخر جنجال به پا کرد)؛
بلکه صرف فیلمی دراماتیک و اصیل کند. دادن اختیار تام به کارگردان نیز مطابق میل
تمام بینندگان جدّی سینماست و حتماً به ساخت و نمایش فیلمهایی متفاوت و جدّی خواهد
انجامید.
هنرنمایی
بازیگران فیلم ثابت کرد که هنوز دود از کنده بلند میشود. با توجّه به شرایط سنّی
بازیگران اصلی منطق حکم میکرد که بازیگرانی حدوداً بیستسال جوانتر استفاده شود
تا نیازی به استفاده از جلوههای رایانهای نباشد و برای دوران سالمندی آنها هم از
گریم استفاده شود؛ امّا نمایش دنیرو، پاچینو و پشی میگوید که هر قاعدهای
استثنا هم دارد. آمادگی جسمی و روانی آل پاچینو در آستانهی هشتاد سالگی حیرتانگیز
است. چشمان او هنوز تشنهی بازی و هنرپیشگی است، برعکس رابرت دنیرو که سالهاست
نوعی دلزدگی در بازی او مشاهده میشود. این آرامش ناخواسته در فیلم به خدمت نقش
درآمده تا روایت تخممرغدزدی که شتردزد میشود را برای ما روایت کند. بازیگر
منتخب من البتّه جو پشی است که پس از بیستسال دوری نسبی و یکدهه ترک کامل عرصهی
سینما به آن بازگشته و چه بازگشتی! هر فیلمی دو سه صحنهی کلیدی دارد؛ بازی پشی هنگام
دادن فرمان ترور جیمی هافا و به ویژه جایی که به دنیرو (که هم سن اوست) میگوید «تو
جای پسر منی» حتماً به یاد میماند. همینطور درماندگی آگاهانه و کمنظیر دنیرو به
هنگام تماس تلفنی با همسر هافا پس از ترورش و خوشحالی کودکانهی پاچینو پس از صحنهی
درگیری در دادگاه و سخنرانی فی البداههاش که نظمی ناخواسته میشود. بازی پشی امّا
از قماش دیگری است و تلاشهای ناکام او را برای به دست آوردن دل پگی در فیلمهای
گنگستری به دشواری بتوان یافت. متأسّفانه زنان مانند همیشه در فیلمهای اسکورسیزی
به خصوص فیلمهای گانگستریاش حضور پررنگی ندارند.
نیمساعت
پایانی فیلم را سخت بتوان نگاه کرد، جایی که آخر و عاقبت -نه تنها آدمکشان بلکه- هر انسانی را نشان میدهد که در سراشیب ناتوانی و درماندگی پشت در مرگ ایستاده است
و دقالباب میکند و در اندک فرصت باقیمانده از خود میپرسد که زندگی چه بود و
چگونه گذشت وآیا اصلاً ارزشش را داشت؟ اسکورسیزی مانند کاپولا که تلاش کرد
پدرخوانده را تطهیر کند، این کار را با فرانک شیران نمیکند. او حتّی از اظهار
پشیمانی هم ناتوان است یا حتّی از «تصمیمگرفتن» برای پشیمانبودن؛ دعای پدر
روحانی را به شکلی مضحک جویده جویده تکرار میکند و سهم او از رستگاری تنها همان
در نیمهباز پایان فیلم است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.