پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۹
«خراسانیّات» بیگمان مهمترین آلبوم منتشر در سال ۹۸ بود و این از شجریان و مشکاتیان آن هم در دوران اوج خود عجیب نبود و نیست فقط جای تأسّف باقی میماند که در زمان خود شنیده نشد تا اثر خود را روی روند تکامل موسیقی ایرانی بگذارد هرچند حالا هم غنیمت است.
موسیقی ایرانی خواسته یا ناخواسته با کلام پیوند خورده است به گونهای که بخشهای بیکلام معاصر آن نیز زیر تأثیر آواز کلام موزون یا شعر بوده است. شعر ایران پیش از اسلام وزنی آزاد و هجایی داشت که با آمدن زبان عربی اوزان صلب و مستحکم عروضی بر آن تحمیل شد. اگر راهی برای بالندگی موسیقی ایرانی (بخش ردیفی یا دستگاهی و نه نام اشتباه «سنّتی») متصوّر باشد، گذر از راهی است که شعر فارسی در قرن گذشته از آن گذر کرده و البتّه توجّه به دیگر انواع موسیقی ایرانی مانند موسیقی فولکلور یا محلّی است. عجیب است که «خراسانیّات» تنها اثر رسمی شجریان در طول دوران فعّالیّت خود به لهجهی مشهدی باشد. اینکه چرا مشکاتیان، لطفی و علیزاده آن چنان که باید و شاید به موسیقی زادگاه خود نپرداختهاند، پرسشی شایان تأمّل است. شاید تنها موسیقی کردی باشد که با کامکارها و ناظریها و عندلیبی و دیگر موسیقیدانان کرد توانسته باشد جایگاهی در خور -هرچند ناکافی- در موسیقی ایران بیابد.
از قطعات بیکلام این اثر «کاروانیان» و «خزان» بعدها منتشر شدند و آواز دشتستانی و تکنوازی سنتور نیز اثرهایی در قالب موسیقی دستگاهی اند و ربط چندانی به خراسان ندارند. آنچه این اثر را متمایز میکند سه تصنیف آن است. اثرگذاری کلام را باید اینجا دید که به فراخور اوج کلام، موسیقی نیز اوج میگیرد. بسیاری این آلبوم را بیات و کهنه توصیف کردهاند. این سخن در قیاس با اثر «شب، سکوت، کویر» گفته میشود که اشتباه نیست ولی چندان درست هم نیست. آن آلبوم با وامی بیشتر از موسیقی مقامی خراسان و با استفاده از سازها و نوازندگان محلّی ساخته شد که اتّفاقی در زمان خود به شمار میرفت. اگر کلهر کرد با موسیقی خراسان چنان کند، از مشکاتیان حتماً انتظار بیشتری میرود.
دو تصنیف «گفتی که ممیر» در راست پنجگاه و «زلفای قجری» در مایهی راک چیزی بیش از شعر مرحوم بهار از موسیقی خراسان به همراه ندارند. تصنیف دوّم که بیت دوّمش به معشوق میگوید او را از بلاتکلیفی به درآورد ما را به یاد اشعار با مضمون مشابه مانند بیت اوّل شعر امرءاقیس در معلّقات سبع میاندازد (ا فاطم مهلاً بعض هذا التدلل) و بیت سوّم که شاعر از مؤذّن و خادم مسجد میخواهد که به خاطر یارش یک امشب کاروبارشان را تعطیل کنند، در حال و هوای دههی شصت که هر اشارهای میتوانست ایمایی سیاسی تلقّی شود، شاید حساسیّت برمیانگیخت. به خاطر مضامینی شبیه یا حتّی کمتر صریحتر هم برخی از اجراهای خارج شجریان در ایران مجال نشر نیافت. تصنیف به تبع شعر که پروای کمتری دارد، شنیدنیتر است. هیچکدام از این دو قطعه بدیع نیستند ولی بیات هم نشدهاند.
امّا جان این اثر تصنیف «یقین درُم» است که شعر بیپرواتر، آهنگساز و خواننده را هم با خود بالاتر برده است. تنها بخشی که بوی موسیقی بخشیهای خراسان میدهد این تصنیف است که شجریان نیز در دوران اوج صدای خود در اجرای آن شاهکار کرده است. ریتم لنگ و رفتوآمد بین شور و دشتی با کلام پرایهام بهار که همراه میشود -از دید من- از آلبوم «شب، سکوت، کویر» پیشی میگیرد. بیت دوّم نه تنها در دههی سیاه شصت (موسوم به طلایی) بلکه حالا نیز امکان ندارد که بدون بار اجتماعی و سیاسی شنیده شود. گویی شجریان به مثابهی زبان گویای فرهنگ و هنر ایران به حکومتی که نقاب مذهب به چهره زده میگوید که «خدا خدا چه ثمر ای مؤذّنا که امشو/ خدا خدا شمایه خدا خدای مو نیست».
«ای کاش» برای گفتن بسیار است به ویژه دربارهی مشکاتیان که باید امروز خودش میبود و انتشار اثرش را میدید. بسیاری از اختلافات ظاهراً کاری و خانوادگی در جامعهی هنری متأثّر از تضییقات بیشمار حکومتی است که هنرمندان را به دگرآزاری و خودتخریبی واداشت. چه کسی جواب اتلاف سرمایههای بیتکرار و هدررفته را میدهد؟ اگر آرزویی باشد، سلامت و آرامش است برای محمّدرضا شجریان که به قول دوستان معیارهای علم پزشکی را در مبارزه با بیماری کهنهاش شکسته است. امیدوارم باشد و انتشار دیگر آثار ضبطشدهی خود را به چشم ببیند.
تصویر بالا: شجریان و مشکاتیان با علی جهاندار و همایون
مرتبط: چهار مشهدیخوانی از شجریان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.