مجلس انتصابی

                                                                                                یکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۹


چند تأمّل پیرامون تشکیل مجلس انقلابی به ریاست نامزد همیشه بازنده‌ی ریاست جمهوری:

۱. تشکیل چنین مجلسی در درجه‌ی اوّل و آخر کار شورای نگهبان و همکاری دقیق و تحسین‌برانگیز جنّتی و کدخدایی بود. اصولاً و با ردّ صلاحیّت امثال مطهّری نامزد قابل ذکری حتّی از طیف غیراصلاح‌طلب باقی نمانده بود که بتوان به او رأی داد  این یعنی گدایان اصلاح دنبال مقصّر نگردند که مثلاً اگر آن هشتاددرصد می‌آمدند چنین و چنان می‌شد. درضمن -بسته به درک و شعور فرد- احساس افتخار یا تأسّف به‌خاطر تحریم انتخابات هم از سوی سیاستمداران جایی ندارد. تحریم جایی معنا دارد که امکان شرکت باشد، بعد کسی تحریم کند ولی وقتی با قلع‌وقمع نامزدان یک طیف اساساً امکان انتخاب نباشد،‌ تحریم هم معنایی ندارد.
  
۲. بزرگترین بختی که «نظام» آورده این بوده که همیشه حاکمیّتی دوگانه بر کشور حاکم بوده است. بخش انتصابی و بخش انتخابی، بخش مدّعی مشروعیّت از بالا و بخشی که مشروعیّتش را از مردم می‌گیرد. رهبرنظام گرچه هم دوقطبی‌سازی را نفی و هم از ایده‌ی حاکمیّت دوگانه گله کرده است ولی چه بداند و چه نداند،‌ همین وضعیّت شترمرغی نظام را سر پا نگه داشته است. بخش انتخابی همیشه به حکومت مشروعیّت داده و وجهه‌ی بین‌المللی برای آن آفریده است. از طرفی ناکامی‌ها و کاستی‌ها همیشه به پای دولتهای منتخب گذاشته می‌شده است. فقط یک‌بار دولت نظرنزدیک خرق عادت کرد که دیدیم چه بلوایی به پا شد و خامنه‌ای ته‌مانده‌ی اعتبار خودش را در قمار احمدی‌نژاد باخت. پس از خانه‌نشینی یازده‌روزه خواستند بگویند که نه، او هم از ما نیست ولی پس از شش‌سال حمایت مطلق دیگر خیلی دیر شده بود.
  
۳. این اتّفاق سال آینده نخواهد افتاد یعنی بالاخره از طیف دولتیان هستند کسانی که نامزد شوند (نام جهانگیری و این اواخر ظریف بیش از همه به گوش می‌رسد) و امثال علی لاریجانی هم می‌توانند کسانی که به رأی‌دادن اعتیاد دارند وسوسه کنند. نکته اینجاست که اگر تا دیروز با وجود هاشمی رفسنجانی دلیلی برای رأ‌ی‌دادن وجود داشت،‌ حالا آن دلیل هم نیست. یعنی هاشمی از دو لحاظ بالفعل و بالقوّه می‌توانست به تغییری محدود یا بنیادی در حکومت کمک کند:

الف. او رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود و تا زمانی که زنده بود، مجمع رأیی نزدیک به مجلس داشت. پس از درگذشت وی مجمع به طور کامل به طرف شورای نگهبان چرخید و در مواردی به قانون‌گذاری هم نزدیک شد. اگر تا دیروز داشتن اکثریّتی اصلاح‌طلب در مجلس می‌توانست امیدی به تصویب قوانین بهتر باشد،‌ حالا دیگر همان هم وجود ندارد.

ب. هاشمی درست یا نادرست می‌پنداشت که می‌تواند در انتخاب رهبری معتدل نقش ایفا کند ولی حالا اگر عمرو برود زید می‌‌آید. دیگر با تغییر از بالا هم نمی‌توان امیدی به تغییر در ساختار سیاسی داشت.

۴. تشکیل مجلس دست‌چین‌شده‌ی نیم‌بند به ریاست قالیباف (با ریش رنگ‌کرده‌ی نیم‌بند) گامی بلند برای یک‌دست‌کردن حاکمیّت است. از دریوزگان اصلاح انتظاری نیست ولی مردمی که در انتخابات مجلس شرکت نکردند باید بدانند که سال ۱۴۰۰ نباید فرصت یک‌دست کردن کامل حاکمیّت را از نظام بگیرند. وضعیّت شترمرغی باید عوض شود و رهبرنظام با رئیس‌مجلس و رئیس‌جمهور سرسپرده‌اش باید پاسخگوی وضعیّت کشور باشد و کسانی نباشند که بتوان بار تقصیر ناکامی‌ها را روی دوش آنها انداخت. با این دید، تشکیل مجلس انقلابی انتصابی حتماً گامی بلند برای تغییر هم خواهد بود به شرط اینکه تبلیغ حضور امثال ظریف به همراه ترساندن ملّت از یک نامزد تندرو نتواند باز این فرصت را از بین ببرد. سال آینده آزمون دشواری برای همه است.

۲ نظر:

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.