نامه‌های اعمال در سالگرد حشر سبز

                                                                                                   جمعه ۲۳ خرداد ۱۳۹۹
       
انتشار نمادین عکس مهدی کروبی -مظلوم‌ترین همراه جنبش سبز که داعیه‌ی پیروزی هم نداشت- با دست گچ‌گرفته تلنگری بود که آتش سبز زیر خاکستر زمان‌زدگی و روزمرّگی را به یاد بیاوریم. مقایسه‌ی ویژگی‌های دو اعتراض ایرانی سالهای ۹۶ و ۹۸ در کنار اعتراضات اخیر امریکا به خوبی خاطره‌ی نجیب و پیشروبودن آن خروش خرّم و سرسبز را زنده می‌کند. 

بصیرت نداشته‌ی ولیّ فقیر مسلمانان در حمایت تمام قد از نظرکرده‌ی خود بر همگان آشکار شد. همراهان فرد نظرنزدیک در زندانند،‌ قاضیانی که آنان را به زندان فرستادند نیز. ریش تراشیده‌ی منصوری فراری به رومانی، ریش تراشیده‌ی مرتضوی فراری به شمال را تداعی می‌کند که ستاره‌ی برخورد با منتقدان و دگراندیشان بود. قاضی حداد و قاضی حیدری‌فر کهریزک‌ساز خود در بند اوین گرفتار آمدند؛‌ نه برای اجرای عدالت بلکه برای اینکه حدّ خود را ندانستند و بدمستی کردند. اژه‌ای و احمدی‌نژاد هم با گروکشی در امانند که اوّلی به نظرم دیر یا زود شکار رئیسی خواهد شد.

فقط اصلاح‌طلبان نبودند که با رانه‌ی جنبش سبز دوباره به مجلس و شورای شهر راه یافتند و اعضای ساکت یا خائن خود را به عنوان نماینده‌ی مردم به درون بخش فرعی و تزئینی ساختار قدرت فرستادند، بلکه روحانی هم با زیرکی دوبار معامله‌ای کثیف با «حصر» کرد تا بتواند رئیس‌جمهور شود و موفّق هم شد. همه‌ی آنها باختند و آثار این باخت را در انتخابات اخیر مجلس دیدیم. پیاده‌نظام اصلاح هم دیگر در پی «اصلاح‌» نیست چون اصلاح زمانی معنا دارد که رو به قدرت مطلقه‌ی داخل داشته باشد؛ وقتی تمام نوشته‌ها و رجزخوانی‌ها برای ترامپ و ایادی او باشد یعنی مبارزه با استعمار جای نقد استحمار را گرفته است. نفی دشمن خارجی از ابتدا هم جزء لاینفک هرگونه حرکت آزادیخواهانه‌ی ایران بوده و خواهد بود. کارگرانی که پشت به امام‌جمعه گفتند «دشمن ما همینجاست» فهمیدند و ملتمسان اصلاح‌ نفهمیدند. واکنش‌های ترسخورده به آتش‌بازی با هواپیمای اوکراین، اعتراضات شهری و سیرک سلیمانی کارنامه‌ی بردگی رکن چهارم دموکراسی بود که کم‌کم به ستون پنجم تئوکراسی بدل شده‌ است.

تعصِبی روی سران سبز نیست؛‌ اگر کسی می‌تواند جهت‌دهی و راهبری حرکت مردم به سوی آزادی، عدالت و انسانیّت را به عهده بگیرد،‌ این  گوی و این میدان؛ ولی افراد و تشکّل‌هایی که در این سالها خود را نامزد چنین حرکتی کردند،‌ همه در عمل ناکام بودند. رئیس دولت اصلاحات که در لغت‌نامه‌ی شخصی‌اش «نجابت» به معنای «تمکین» (دقیقاً به همان معنای آشنای فقهی) بود نیز ناتوان از تکرارِ تکرار نشان داد امّا تا دو سطر مطلب میرحسین موسوی در تشبیه برخورد با اعتراضات کنونی و پیش از انقلاب هنوز می‌تواند چنان واکنشی برانگیزد هنوز ریشه در آب است و امید ثمری هست. تفاوت فاحش همان دو سطر با بیانیّه‌های ده‌سال پیش، راهنمای کسانی است که از منتقدان اهلی‌شده‌ی سنّتی داخلی و براندازان خارجی دلزده‌اند و نور امیدی می‌جویند.

۴ نظر:

  1. باز ملتمسان از دریوزگان یک کم بهتره :)

    پاسخحذف
  2. حالا همین دو نفر بمیرن نور امید چی میشه؟

    پاسخحذف
  3. از گل چهره سوخته طراوتی طلب نکن
    برای رفع تشنگی تکیه به تشنه لب نکن
    بارها گفته ام این افراد مدعی اصلاحات, شیادانی هستند که با نقاب اصلاح طلبی گذشته پرازجنایت و بداخلاقی های خود را پوشانده اند.همان هایی که در دهه اول انقلاب نفس هر مخالف و منتقدی را می بریدند.
    ما را به رخت و چوب شبانی فریفته اند
    این گرگ ها سالهاست که با گله آشنایند
    من نمی دانم چرا شما هنوز به خاتمی این شیخ خیانتکارکه در میانه جنبش سبز میرحسین و کروبی را تنها گذاشت ,امید دارید؟

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.