پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۹
نمیدانم برای پایان سریالهای دیگر هم سالگرد گرفتهاند یا نه؛ ولی وبزیان و علاقمندان «بازی تاجوتخت» شروع کردهاند به خاطرهبازی و از دلایل پایان بد که نه، از مرگ سریال میگویند. به مناسبت ایّام کرونایی (به دو معنا) چند سطری پیرامون این سریال:
جرج مارتین جایی میگوید که قرار نیست برای شگفتزده کردن مخاطب هر کاری بکنیم مثلاً برای اینکه هیچیک از پیشبینیهای طرفداران درست درنیاید، بیاییم و بگوییم که موجودات فضایی نازل شوند و فلان و بهمان کنند. این حرف در تقابل قرار میگیرد با یکی از سخنان دو «نویسندهی بد» یا تهیهکنندگان سریال که در توجیه اینکه آریا نایتکینگ را کشت گفتند چون همه فکر میکردند قرار است جان اسنو این کار را بکند، ما فکر کردیم چیز جدیدی جایگزین کنیم!
به شیوهی لقمان حکیم میتوان گفت: سریال ساختن از که آموختی؟ از نویسندگان بد فصل آخر «گات» که هرچه آنان کردند، ما نکنیم. مگر ساخت سریال برای شبکههای تلویزیونی برای جلب مخاطب و پیامدهای آن نیست؛ چرا باید به دست خود بنایی باشکوه را تخریب کنیم در حالیکه تا چندسال دیگر هم میتوانست در اوج باشد؟ و اگر چنین است، HBO با چه منطقی ساخت سریالی دیگر را بر همان اساس شروع کرده است؟ امتیاز هر هفت فصل ابتدایی گات در سایت IMDB بالای نه بود که در فصل پایانی به شش سقوط کرد. بله، همه ناراضیاند.
پیرامون این مجموعه آنقدر گفتهاند و میگویند که هرچه بگوییم تکرار مکرّرات است ولی گفتن یک نکته در ایّام همهگیری بیماری کرونا جا دارد. گاهی یک دشمن مشترک میتواند بنیآدم را به هم نزدیک کند. در واقع چنین دشمنی همیشه هست: جهل و پیامدهای آن مثل جنگ و دشمنی و بیماری و چه و چه؛ امّا گاهی خیلی بیشتر به چشم میآید. گرچه ما میکوشیم که دست از عادات دیرینهی خود برنداریم و به هرچه بوی دوستی و نزدیکی بین ملّتها میدهد به چشم شک و بدبینی بنگریم. در این روزها آیا کرونا توانست کشورها را به هم نزدیک کند؟ ملّتها را شاید ولی حکومتها را هم؟
بازیگر نقش پادشاه شب بدلکاری باسابقه بود که وظیفهی تعلیم دیگر جنگاوران سریال را هم به عهده داشت ولی حتّی یک مبارزهی درست و حسابی هم از او نمیبینیم. او در حالی با یک ضربهی ساده از بین میرود که از لحاظ درک، رتبه و قدرت شبهخدایی برانگیختن مردگان با دیگران تفاوت دارد و حتّی میتواند حضور امثال برن را که در حالت شهودی به او نزدیک میشوند، تشخیص دهد. در کسری از ثانیه به تهدید پشت سرش واکنش نشان میدهد ولی جلو چشمش افتادن چاقو را میبیند و میگذارد مهاجم با دست آزادش به او ضربه بزند.
اینها فرع ماجراست. غالب پیشبینیها برای ادامهی سریال سقوط وینترفل به دست سپاه شب و وقوع رویارویی نهایی در پایتخت بود. ملاقات سران نواحی مختلف با هم نیز چشماندازی برای اتّحادی -ولو اجباری- بین آنها بود. قرار نبود بد، خوب شود یا برعکس ولی اگر همین پیشبینی درست از کار درمیآمد سریال به تعبیر وطنی «پیام» خوبی داشت. اتّحاد انسانها در برابر دشمن مشترک که میتوانست شیطان یا هر استعارهای از بدی باشد. این چیزی است که امروز جهان بیش از زمانی به آن نیاز دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.