فرض کنید فیلمسازی با سابقهی نیم قرن کار (فیلمنامه، نمایشنامه، اجرای تآتر، ساخت فیلم، کتابهای پژوهشی) در کشوری صاحب سینما باشد، هر نامی را بیاورید کوهی از کتاب و مطلب و پایاننامه دربارهی او هست ولی ما چه کردهایم؟ غرض اینکه ابتدا یک سوزن به خودمان بزنیم، بعد از ساختار حاکم شاکی باشیم. بیضایی در فیلم میگوید که با آهنگسازی به خاطر اینکه با فراوانی نمای نزدیک از چهرهی پروانه معصومی در فیلم کلاغ مشکل داشت، کار نکرد. حاکمان بخشی از همین جامعهاند و تا وضع زمینه این باشد، تغییر چندانی رخ نخواهد داد.
آوردن توضیح مجدّد بیضایی دربارهی نقل قول کیمیایی -که متأسّفانه مانند بسیاری از روایتهای ایشان مخدوش است- جانمایهی فیلم است. از او روایت شده که به سعید امامی میگوید «از ما که گذشته است، به فکر بچّههای ایران باشید». بیضایی میگوید چرا وقتی هنوز هستیم و کار میکنیم و نفس میکشیم از ما گذشته باشد و اصلاً چرا من باید بچّههای ایران را به دست مشتی امنیّتی که دشمن آنانند بسپارم؟ از شما چه پنهان از همان ابتدا باور نمیکردم او چنین گفته باشد.
سیّدمحمّد بهشتی یکجا از رجوع فیلمسازان پیش از انقلاب به دفترش برای کار مجدّد میگفت. به گفتهی او «همه شکستند» یعنی به ساختار جدید خضوع و فروتنی نشان دادند تا اجازهی کار بگیرند، «جز یک نفر، بیضایی که نشکست». او هم اینجا میگوید که برای کار کردن «التماس نمیکنم». به امید اینکه از منتقدان و مستندسازان خارج کارهای قویتری را از زوایای پنهان یک عمر فعّالیّت هنری بیضایی بیینیم و اینجا هم کسانی پیدا شوند و بهشتی و گروهش را مجبور به پاسخگویی کنند که به چه حقّی و بر اساس چه منطقی با نخبگان فرهنگ و هنر این سرزمین چنان کردند.
توقیف فیلم کمترین کارشان بود، شلاق هم میزدند!
پاسخحذفتازه به آن دوران افتخار هم میکنند.
پاراگراف اول چپه می آید
پاسخحذفبرای من که مشکل ندارد. شاید با بارگذاری دوباره حل شود.
حذف