پایان ترامپ؟

                                                                                                دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۹

   

بالاخره به شب انتخابات رسیدیم؛ کمتر رویدادی در یک کشور، اینگونه بر تمام جهان اثر می‌‌گذارد. امریکا در ظاهر فقط یک کشور است و در واقع کشور کشورهاست، سرزمین مهاجران و لابی‌ها، مینیاتوری از جامعه‌ی جهانی. این را همه می‌دانند جز سردمداران ایران که فکر می‌کنند امریکا چیزی مثل روسیه و چین و فرانسه است ولی کمی بزرگتر و قدرتمندتر. تا زمانی که امریکا این خاصیّت بین‌المللی و مهاجرپذیری خود را حفظ کند، ‌حتّی اگر چین قدرت اوّل اقتصادی جهان شود هم نمی‌تواند جایگاهش را به چالش بکشد. تبدیل این ویژگی به یک کشور در عرض دیگر کشورها کاری بود که ترامپ در این چهارسال انجام داد. او خدمتی به چین و روسیه کرد که خودشان هم اگر می‌خواستند،‌ نمی‌توانستند به این تروتمیزی انجام دهند. تفاوت ترامپ و اوباما در همین است،‌ تفاوت درهای باز و دیوار،‌ تفاوت سی‌ان‌ان و فاکس‌نیوز.

امریکا زمانی می‌تواند کاپیتان یک تیم باشد که اوّل عضو آن باشد، بدون عضویّت، نفر اوّل‌بودن ممکن نیست. دولت ترامپ تازه به هنگام ادّعای فعّال‌کردن مکانیسم ماشه فهمید که خروجش از برجام چقدر عجولانه بود. خروج از دیگر سازمان‌های بین‌المللی نیز هر کدام تبری بر پیکره‌ی اقتدار امریکا بود. امریکا همین دست‌فرمان را برود، شاید زمانی برسد که به دست آوردن جایگاه گذشته ممکن نباشد. البتّه فکر می‌کنم که عقلانیّت جمعی اجازه‌ی چنین کاری را به ترامپ ندهد. او که هیچ، دخترش ایوانکا چندی پیش ادّعا کرد که اوّلین رئیس‌جمهور زن امریکا خواهد بود. استیو بنن هم در گفتگو با اسکای استرالیا گفت که اگر نتایج انتخابات به نفع بایدن اعلام شود (و نه اینکه ترامپ ببازد!) او چهارسال بعد در سال ۲۰۲۴ برای تصاحب مجدّد پست ریاست جمهوری پای به انتخابات خواهد گذاشت! ماشاءالله به این اعتماد به نفس. انتخاب ترامپ ضربه‌ی مهلکی به حزب جمهوریخواه هم زد که نشان داد به خاطر قدرت پا روی اصول خودش نیز می‌گذارد و کسی مانند ترامپ را به عنوان گزینه‌ی خود اعلام می‌کند.

آنچه در این وانفسا دیدنی است،‌ دسته‌بندی طرفداران ایرانی این دو نفر است. نمی‌دانم طرفداران ترامپ پیش خود چه فکر کرده‌اند؛ واقعاً باور دارند که ترامپ می‌تواند یا حتّی می‌خواهد که جمهوری اسلامی را به پایان خط برساند؟ واقعاً نظام حاکم بر ایران اگر فشارها کمرشکن شود، جام زهر می‌نوشد و «موقتاً» از حضور منطقه‌ای خودش کم می‌کند یا اجازه می‌دهد مردم به خیابان بریزند و آن را براندازند؟ آیا مسائل حقوق بشری اصلاً برای ترامپ اهمیّت دارد؟ از طرف دیگر آیا بایدن معاون کسی نبود که برای اوّلین‌بار ایران را وادار کرد که پای میز مذاکره بیاید؟ هر کدام از این دو گزینه احتمال‌های فراوانی را درباره‌ی رابطه با ایران پیش رو می‌گذارند که تحقّق آنها به مؤلّفه‌های بسیار دیگر بستگی دارد.

برخی مخالفان نظام که گویی از نتیجه‌‌ی نظرسنجی‌ها نگران شده‌اند مطالبی را در نقد دموکراتها و مدح غیرمستقیم ترامپ می‌نویسند که آدم از تعجّب انگشت به دهان می‌ماند. چون غرض آمد،‌ هنر پوشیده شد. همین آرزواندیشی را نزد ایرانیان در نتایج نظرسنجی مناظره‌ی هریس و پنس یا بایدن و ترامپ هم دیدیم. همانی که علیه اجتماع مذهبی در مشهد می‌نویسد، تجمّعهای وحشتناک ترامپ را که کانون کروناست نادیده می‌گیرد. کسی که برای پیروزی خودش اینطور سلامت هموطنانش را به خطر می‌اندازد قرار است به ایرانیان کمک کند. یکی از مخالفان بامزّه‌ی نظام که در شبکه‌های ماهواره‌ای پلاس است،‌ پس از اعلام تحریمهای ترامپ گفت که امثال خاتمی همین الآن تکلیف خودشان را با نظام روشن کنند و گرنه چرخش در دقیقه‌ی نود قابل قبول نیست. خلاصه ما داریم می‌آییم و شما هم اگر می‌خواهید سهمی داشته باشید، باید اعلام وفاداری کنید. مشت نمونه‌ی خروار درک سطحی تحریم‌خواهان و براندازان. می‌خواستم درباره‌ی درخواست تحریم ورزش ایران هم بنویسم که دیدم مطلب طولانی می‌شود؛ فقط حیف از شیرین عبادی که از حقوقدانی مؤلّف و اثرگذار به سطح یک بازیگر جزء سیاست نزول کرد.

در ایران هر اتّفاقی بیفتد از درون خواهد بود؛‌ این را هر کس نداند و فکر کند که دخالت خارجی یک کشور خاص -و نه سازمان ملل- و تحریم ‌گسترده -و نه موردی و مشخّص- می‌تواند تفاوتی ایجاد کند، خیال بیهوده می‌پزد. این نکته یکی از مهمترین تفاوتهای بین تغییرخواهان و براندازان است. همسونبودن آرای الکترال با آرای عمومی ممکن است مثل چهارسال پیش معجزه‌ای را رقم بزند و ترامپ مجدّداً رئیس‌جمهور شود یا نه، سیاست امریکا به روال گذشته برگردد؛‌ در هر دو صورت آنچه سرنوشت ایران را رقم می‌زند، اندیشه و عمل شهروندان مسئول و کنشگر خواهد بود.

۳ نظر:

  1. تعجبم از شماست که طرفداری بایدن و حزب دمکرات را می کنید.اوباما با خروج عجولانه از عراق باعث بوجود آمدن داعش شد و جای خالی آمریکا را نظام ایران پر کرد.در سوریه با تبانی ایران و بشار اسد، باعث قتل عام صدها هزار نفر وآوارگی میلیون ها نفر شد.
    نامه های عاشقانه و البته محرمانه به خامنه ای در اوج سرکوب های سال ۸۸،اوج هنر اوباما و بایدن بود.
    در زمان اوباما همه فهمیدند مفهوم "خط قرمز"و "تمام گزینه ها روی میز است."یعنی آمریکا هیچ خط قرمزی ندارد و گزینه ای وجود ندارد.
    ویرانی لیبی از دیگر نمونه های هنرهای اوباما/بایدن بود.
    در اکراین اوباما/بایدن با عدم حمایت از متحد خود باعث تجزیه کشور و الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه شد.
    در زمینه تروریسم ، روز و شبی نبود که یک جای دنیا بمب گذاری، گروگان گیری و یا کشتار دسته جمعی اتفاق نیافتد.
    حالا یک سوال از شما به عنوان طرفدار بایدن دارم:
    در چهار سال ریاست جمهوری کدام رئیس جمهور جنگ ها پایان یافت؟
    در چهار سال ریاست جمهوری کدام یک جلوی پیشروی جمهوری اسلامی در فتح کشورهای عربی گرفته شد؟
    اوباما یا ترامپ؟
    پی نوشت:اینجانب اعتقاد راسخ دارم دل بستن به هر نیروی خارجی بزرگترین اشتباه است و هر کشوری بر اساس منافع خود عمل می کند و اگر نظام ایران امتیاز دهد قطعاترامپ هم با آنها توافق می کند.

    پاسخحذف
  2. مخالفت با ترامپ به معنای موافقت دربست با اوباما/بایدن نیست، پس نیازی نیست که به سوالهای شما -که بر اساس این پیش‌فرض است- جواب بدهم. فضای مجازی فارسی به گونه‌ای است که گویی افراد باید حتماً طرفدار یکی از دوقطبی‌های رایج باشند.
    در عین حال یکی دو نکته را عرض می‌کنم. اوباما سر خود از عراق بیرون نرفت، بلکه فشار ملّت عراق و درخواست آیت‌الله سیستانی بود. اگر نمی‌رفت کار به جنگ بین شبه‌نظامیان و نیروهای امریکایی می‌کشید و زمینه به نحوی بدتر برای هرج‌ومرج آماده می‌شد. ترامپ هم زمانی آمد که نیروهای ائتلاف در زمان اوباما کار داعش را تقریباً تمام کرده بودند و ترامپ فقط میوه‌اش را چید. در دوره‌ای نوعی آشوب جهان را فرا گرفت که نه آن همزمانی به معنای رابطه‌ی علت و معلولی بین آن و حکومت اوباماست و نه رفع آن به معنای امتیازی برای ترامپ.
    اگر دل‌بستن به نیروی خارجی اشتباه است، این قاعده باید برای همه باشد نه فقط مردم ایران؛ یعنی مردم عراق و لیبی و اوکراین هم باید خودشان برای خود آستین بالا بزنند نه اینکه چشم به خارج داشته باشند. پس از هر دوره‌ی دیکتاتوری و امنیت جعلی ناشی از آن، یک دوره ناآرامی طبیعی است، خواه پس از صدام باشد، خواه قذافی.
    وقتی شما اعتقاد راسخ داری که دل‌بستن به نیروی خارجی اشتباه است، نباید بگویی که چرا اوباما در سال ۸۸ به خامنه‌ای نامه نوشت؛ چه کار باید می‌کرد که "دخالت" نباشد. هر کاری می‌کرد بهانه به دست مدافعان ولایت می‌داد که جنبش سبز را منتسب به خارج کنند. ایران تا پیش از برجام دنبال سلاح اتمی بود و همان نامه‌ها به برجام انجامید و گرنه سرنوشت کشور از این سیاه‌تر می‌شد.

    پاسخحذف
  3. ادعای اینکه طرفدار هیچکدام نیستید با عنوان مقاله "پایان ترامپ" و متن آن کاملا علیه عملکرد ترامپ می باشد، همخوانی ندارد.مگر غیر از ترامپ و بایدن کسی دیگر قرار است رئیس جمهور شود؟
    حتی متن پاسخ شما دفاع از عملکرد اوباماست.
    ۱_ ادعا کردید اوباما چاره ای جز خروج از عراق نداشته است.در حالیکه تکیه من بر خروج عجولانه از عراق بوده است که شما پاسخی به آن ندادید.خروج عجولانه ای که باعث ایجاد خلا قدرت در عراق و سعی گروه های مختلف برای پر کردن جای آمریکا شد .از ایجاد گروه های شبه نظامی سنی و همزمان بسط نفوذ ایران در ساختار عراق و ایجاد حشدالشعبی که الان بلای جان مردم عراق شده است.
    ۲_فرموده اید اگر آمریکا از عراق نمی رفت باعث برخورد بین شبه نظامیان با نیروهای آمریکا می شد و هرج ومرج در عراق بوجود می آمد!
    سوال :خروج بی برنامه نیروهای آمریکایی از عراق، نظم و آرامش بوجود آورد یا باعث بدترین جنگ ها و خونریزی ها و ایجاد داعش شد؟شاید معنی هرج و مرج تغییر کرده است.
    ۲_ دوره آشوبی که شما مدعی هستید تقصیر اوباما نبوده چگونه بوجود آمد؟غیر از اینکه بی عملی و سیاست های غلط اوباما به عنوان رئیس جمهور قویترین کشور دنیا، در کل خاورمیانه باعث رشد افراط گرایان شد؟
    کشورهایی مثل روسیه و ایران متوجه شدند هر کاری انجام دهند اوباما فقط سکوت می کنند.
    به نظر شما اگر اوباما در سوریه با ایران و سوریه تبانی نکرده بود، آیا این همه انسان بی گناه کشته می شد؟
    ۴_فرموده اید که اوباما اگر به خامنه ای نامه نمی نوشت ، دخالت محسوب می شد و جنبش سبز منتسب به خارج می شد!
    جواب: مگر دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی همواره ادعا نکرده که جنبش سبز انقلاب مخملی از سوی آمریکاست؟ مگر فیلم های سینمایی، مستند های دروغین برای این ادعا نساخت؟ مگر همه تریبون های نظام یک صدا این ادعای دروغین را اعلام نکردند؟پس این نامه ها نه به خاطر جلوگیری از تهمت به جنبش سبز بلکه به خاطر استراتژی کلی اوباما/ بایدن برای توافق با نظام بوده است.
    یادآوری اینکه اوباما/ بایدن ، گروه نایاک طرفدار نظام را در آمریکا تقویت کرد و اعضای آن رادر پست های حساسی مثل وزارت امورخارجه، دستیاری اوباما به کار گرفت.حتما این کار را هم برای جلوگیری از بدست دادن بهانه به مدافعان ولایت و جلوگیری از انتساب جنبش سبز به خارج کرده است!


    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics