پایان انتخاب بین بد و بدتر

                                                                                                      پنجشنبه ۶ آذر ۱۳۹۹

 

نظام حاکم مزّه‌ی گروگانگیری را خیلی زود با اشغال سفارت چشید و بعدها گروههای تحت حمایتش در منطقه آن را ادامه دادند. آنچه که اکنون شاهدیم روندی است که با گروگانگیری یک تاجر آلمانی به نام هلموت هوفر آغاز شد. او با یکی از متهمان پرونده میکونوس مبادله شد و بعدها به صورت دستگیری اتباع کشورهای دیگر یا دوتابعیّتی‌ها ادامه یافت که اخیراً شدّت گرفته است.

رسانه‌های نظام از تبادل یک جاسوس صهیونیست با سه تاجر ایرانی خبر دادند. «جاسوس» موردنظر پژوهشگر جوان استرالیایی است که موضوع تز دکترایش شیعیان بحرین با عنوان «اکثریّت ِبه حاشیه رانده‌» بود و سه «تاجر» ایرانی نیز طبق تصاویری که پلیس تایلند منتشر کرده، ‌سه مأمور امنیّتی‌اند که یکی از آنها در درگیری با تایلندی‌ها پایش را از دست داده است. صهیونیست‌ها برای جاسوسی نیازی به یک پژوهشگر استرالیایی ندارند چون مدّتهاست که در ایران هرچه خواسته‌اند کرده‌اند، از ابتدای قتل افراد دخیل در توسعه‌ی هسته ای ایران تا قتل طهرانی مقدم و تاسیسات موشکی خجیر و سرقت اسناد تورقوزآباد و نطنز و قتل نفر دوّم القاعده. این فهرست طولانی شاید بخشی از آنچیزی است که واقعاً رخ داده است و طیّ این سالها هیچگاه هیچ اسرائیلی یا فرد وابسته به آنان دستگیر نشد و آنهایی که هم اعتراف کردند بعداً گفتند که تحت فشار بوده است. حالا نظام می‌گوید که یک پژوهشگر جاسوس را گرفته است؛ ‌دروغی که خود هم باور نمی‌کنند.

سه بمبگذاری که به شیوه‌ی «پت و مت» در صدد انفجار سفارت اسرائیل بودند هم لابد حین دور زدن تحریمها با تایلندی‌ها درگیر شدند و یکی از آنها با استعمال ناشیانه‌ی نارنجکی که خودش پرتاب کرده بود، ‌مجروح شد و حالا روی ویلچر نشسته است. در حالی‌که تایلند هویّت آنان را تأیید کرده، دستگاه تبلیغاتی نظام با پوشاندن کلاهی مسخره -علاوه بر ماسکی که این روزها همه می‌پوشند- تلاش کرد چهره‌ی آنان را بپوشاند ولی ویلچر یکی از «تاجران» خیلی تابلوست. تبادل مجرمان شیوه‌ای رایج در جهان است ولی گروگانگیری افراد عادی که در ایران عمدتاً محقّق و دانشمند بوده‌اند امری بدیع است. همانطور که سپاه رفتار یک میلیشیای غیررسمی را از خود بروز می‌دهد، خود ‌نظام هم شباهتی به یک حکومت نرمال و عادی ندارد. دیگران مانده‌اند که در برابر این باج‌خواهی آشکار چه کنند؛ ‌از طرفی ادامه‌ی این شیوه در عمل به معنای تشویق نظام مقدّس به گروگانگیری است و از طرفی نمی‌توان افرادی که به دام افتاده‌اند را هم به حال خود رها کرد.

شک ندارم که گفتگوها برای تبادل احمدرضا جلالی با بعضی افراد لیست بلندبالای دستگیر شده در اروپا در پس پرده وجود دارد؛ از سوئد و حمید نوری گرفته تا اسدالله اسدی و دو مأمورش در اتریش تا آلمان و دیگر جاها. آچمز دولتهای دیگر در برخورد با حکومتی غیرعادی شبیه بلاتکلیفی داخلی در رویارویی با نظامی دوچهره است. یک چهره‌ی به ظاهر دیپلمات و مسالمت‌جو و یک چهره‌ی امنیّتی/نظامی. امّا یک نشانه در تبادل اخیر می‌تواند لااقل تکلیف ما را در داخل روشن کند.

امروز از طرفی با آمدن بایدن زمزمه‌ی نامزدی ریاست‌جمهوری ظریف به گوش می‌رسد و از طرف دیگر حسین دهقان و نظامیان دیگر برای ریاست‌جمهوری رسماً دورخیز کرده‌اند. یک پرسش: چه کسی به استقبال این سه مأمور امنیّتی رسوای دست‌وپاچلفتی رفت؟ بله، عبّاس عراقچی معاون جواد ظریف. می‌شد یکی از سرداران یا تندروان اصولگرا به استقبال آنان برود. عراقچی یکی از ارکان تیم مذاکره‌ی برجام و از چهره‌های شاخص دیپلماسی دولت روحانی و دست راست جواد ظریف است. این استقبال به معنای مهر تأیید دستگاه دیپلماسی بر تروریسم و رویّه‌ی بیمار گروگانگیری در ازای مبادله با سیاه‌ترین بخش امنیّتی نظام است. به گمانم بهتر از این نتوان نشان داد که به صفحات پایانی داستان مزرعه‌ی حیوانات رسیده‌ایم و تفاوتی بین دو چهره نیست. به بیان واضح‌تر دیگر گزینه‌ی انتخاب بین بد و بدتر هم وجود ندارد و همه‌ی کسانی که اجازه دارند به ساختار سیاسی وارد شوند، یکدست شده‌اند. این از ما، حالا دولتهای دیگر برای جلوگیری از یاغی‌گری نظام چه باید بکنند، به کاردانی آنها مربوط است. راه‌حل هرچه هست باید متفاوت از آنچه باشد که تا کنون تجربه شده است چون نتیجه‌ی ملموسی حاصل نشده است. من در گذشته یکی دو راه‌حل را پیشنهاد داده‌ام که در آینده به شکلی کاملتر باز خواهم نوشت.

۱ نظر:

  1. ما که خیلی وقته به شما میگیم بد و بدتری در کار نیست شما قبول نمیکنی

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.