سینمای معناگرای فرنگی

                                                                                                               پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱

    

گونه‌ای فیلم که به ماوراءطبیعت می‌پردازد در حال رشد و گسترش است که نیمه‌شوخی نیمه‌جدّی بر قیاس فیلمهای معناگرای وطنی به آنها ژانر معناگرای فرنگی می‌گویم. این گونه که با گونه‌های دیگر مانند ژانر وحشت یا علمی-تخیّلی و مانند آنها ترکیب می‌شود نوعی معنویّت را به نمایش می‌گذارد که فاصله‌ی معناداری با معنویّت مذاهب رسمی دارد. مثلاً «مسیر سبز» نمونه‌ی شاخص این آثار است که یک مسیح معاصر را با قدرتهای ماورائی به تصویر می‌کشد و در نهایت نیز به یک‌طور تصلیب می‌رسد. (حالا و با گذشت سالها کمی عجیب است که این فیلم قافیه را در اسکار به «زیبای امریکایی» باخت.)

 

چندسال پیش فیلم «شاه‌میگو» (Lobster) به شدّت مورد توجّه قرار گرفت و تا نامزدی اسکار هم رفت. شاید در ابتدا به نظر بیاید که درون بسیاری از این فیلمها تهی‌تر از بیرون آنهاست ولی نفس طرح مسائلی از این دست در سینمای مادّی‌گرای امروز خالی از فایده نیست. امسال نیز فیلمی دقیقاً با ویژگی‌های «شاه‌میگو» داشتیم که نزد منتقدان مورد توجّه قرار گرفت. رستاخیز (Resurrection) داستان رهبر یک کالت دونفره (تیم راث) و قربانی او یعنی همسرش (ربکا هال) بود. هر قدر پایان فیلم عجیب و قابل تفسیر و شاید نچسب بود، ‌ایده‌ی لطفها (Kindness) و کارهایی که باید زن برای مرد انجام می‌داد و نوعی اسارت روانی را در پی داشت درخور تحسین و البتّه گسترش بیشتر بود. بدون دیدن این فیلم سخت بود تصوّر کنیم که انجام یکی از حرکات یوگا در پارک بتواند ترسناک هم به نظر بیاید. پلان تک‌گویی هفت‌دقیقه‌ای ربکا هال دورخیزی برای اسکار بود ولی اصلاً مورد توجّه قرار نگرفت. در یادداشت پیش هم گفتم که بپذیریم یا نه، به‌کارگیری بازیگران خوش‌چهره و نام‌آور یکی از شروط اقبال عام و خاص است. فیلم خوش‌ساخت «زهرنما» (nocebo) را هم می‌توان در همین گونه‌ی سینمایی قرار داد. 

  

فیلم «همه‌چیز، همه‌جا، ‌درجا» یکی از فیلمهای امسال است که هم در گیشه درخشید و هم نامزدی‌های فراوانی به دست آورد. تعداد افراد و مکاتبی که برداشتی نه‌چندان عمیق از فیزیک جدید را با معنویّت شرق دور پیوند می‌دهند از حساب خارج است ولی این فیلم به گمانم دقیقاً از روی نظرات برت گلدمن ساخته شده است؛ امکان وجود همه‌ی جهانهای قابل تصوّر حتّی جهانی که در آن انسانهایی با انگشتهایی هات‌داگ‌مانند حضور دارند،‌ نگارنده را در این ظن قویدل می‌کند. گلدمن شاگرد یوگاناندا و خوزه سیلواست. پاراماهانسا یوگاناندا که برای اهلش نیازی به معرّفی ندارد و خوزه سیلوا هم فراروانشناس امریکایی است که نظراتش در انتهای قرن بیستم خیلی مورد توجّه قرار گرفته بود. نظریّه‌ی «پرش کوانتومی» گلدمن بن‌مایه‌‌ی فیلم است؛ دختر خانواده موجودی است که از حضور در بی‌نهایت جهان موازی به بی‌معنایی رسیده ولی مادرش معتقد است که «عشق» می‌تواند به جهان ظاهراً پوچ ما معنا بدهد؛ آن هم در حالی که از وجود بی‌نهایت جهان (یعنی همه‌چیز و همه‌جا) آگاه است ولی با زیستن در لحظه‌ی حال (درجا) و توجّه به جزئیّات ظاهراً بی‌اهمیّت زندگی می‌توان درمانی بر درد پوچی یافت. یکی از معلّمان معنوی معاصر می‌گوید که علّت بسیاری از خودکشی‌ها و به ته خط‌رسیدن‌ها این گمان جوانان است که به سادگی و با داشتن یک وسیله‌ی الکترونیکی می‌توان همه چیز را درباره‌ی جهان یاد گرفت و دیگر چیزی برای آموختن نیست. نیازی به گفتن نیست که این پندار کاملاً کودکانه است و دانش ما از هستی و حتّی همین کره‌ی زمین بسیار ناچیز و فقط کمی بالاتر از صفر است. یادآوری همین نکته که هنوز باده‌های ناخورده‌ای بی‌نهایت در رگ تاک است خود می‌تواند به انسان که تشنه‌ی دانستن است انگیزه‌ای مضاعف برای کوشش و تکاپو بدهد.

  

رقیب فیلم بالا در مراسم اسکار فیلم «بانشی‌های اینشیرین» است.  مرد ویولون‌نواز میانسالی متوجّه سرعت گذران زندگی می‌شود و برای اینکه وقت باقیمانده را صرف خلق موسیقی کند، دوستی خود را با نزدیکترین دوستش به طور یک‌طرفه قطع می‌کند امّا دوستش نمی‌خواهد بپذیرد. فیلمی با ایده‌ای خوب که کلّ فیلم صرف گسترش آن می‌شود بدون آنکه کلّ داستان سروشکلی کامل بیابد یا به نهایتی معنادار برسد. پایان باز فیلم هم بیشتر ناشی از عجز نویسنده از تمام‌کردن آن است. آنچه با دیدن ویترین سینمای جهان (اسکار و جشنواره‌ها) به نظرم می‌آید، توجّه مفرط به فیلمهایی خاص و ندیدن بخش بزرگی از محصولات سینمایی است. بررسی نقش تبلیغات و آنچه پیشتر گفتم یعنی حضور چهره‌های سرشناس در جلو و پشت دوربین محتاج مجالی بسیار بیشتر است. تازه این اسکاری است که در سالهای اخیر با تنوّع بیشتر اعضای آکادمی توجّه به سینمای مستقل و غیرانگلیسی‌زبان را آغاز کرده است؛ مراسمی مانندی «گرمی»‌ که خیلی از ماجرا عقب مانده‌‌اند.

۴ نظر:

  1. حتماً باید مراسم اسکاری در پیش باشد تا از این دست ایما بخوانیم🙃

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. در ۷-۶ ماه گذشته شرایط طوری بود که حس‌وحال پرداختن به چیزی جز اوضاع جاری وجود نداشت.

      حذف
  2. نظر شما در مورد تحولات سال آینده چیه؟ آیا بنا به پیش‌یینی جامعه‌شناسان نظام سیاسی کشور دچار بروپاشی خواهد شد؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. پیش‌بینی قطعی وجود ندارد، اگر اوضاع مثل نیمه دوم سال باشد که به فروپاشی نزدیک می‌شویم و اگر اندک عقلانیت آشتی با عربستان در بقیه زمینه‌ها هم به‌کار برود، نه.

      حذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.