تغییر چهره‌ی خاورمیانه

                                                                                                              چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۲


تاریخ‌دانان برای فهم یک رویداد تاریخی بسته به اهمیّت آن یک بازه‌ی زمانی را برای فاصله گرفتن از آن پیشنهاد می‌کنند. گاهی درست در میان واقعه‌ای هستیم که می‌دانیم امکان ندارد تا آینده‌ی نه‌چندان نزدیک نیز ابهامهای پیرامون آن برطرف شوند. حمله‌ی شنبه‌ی حماس به اسرائیل از این دست است. آن را در این چند روزه با یازده سپتامبر مقایسه کرده‌اند که تا حد زیادی درست به نظر می‌رسد. یازده‌سپتامبر -با معیارهای عاملان آن- موفّق شد چون آن‌چنان بلندپروازانه بود که کسی اصلاً احتمال استفاده از هواپیمای مسافربری به عنوان سلاح را نمی‌داد. شاید تا حالا هم پس ذهن طرّاحان آن به درستی خوانده نشده باشد ولی به نظرم نوعی «برندسازی» از القاعده در جهانی که بر مدار رسانه می‌چرخد،‌ به دست‌گرفتن سکّان رهبری و آغاز جهاد فرسایشی علیه کفر مهمترین هدف آن بود که با به چالش‌کشیدن هیمنه‌ی امریکا در قلب آن کشور به دست می‌آمد. اینکه آن حملات چه پیامدهایی داشت بحثی دیگر است. 

 

در سالهای گذشته و درگیری‌های بین لبنان یا فلسطین با اسرائیل معمولاً یک سلسله یادداشت می‌نوشتم. حالا هم مجالش نیست و هم چندپاره‌بودن نوشته باعث می‌شود که خواننده گاهی یک سطر در یک نوشته را ببیند و نکته‌ی مکمّل آن در نوشته‌ی بعد یا قبل را نبیند و این ابهام‌سازی به خودی خود خلاف مقصود است. از طرفی برای تحلیل نوشتن خیلی زود است و از طرف دیگر خبررسانی ساده فایده‌ای ندارد پس راهی میان این‌دو برمی‌گزینم و حدس خودم از برنامه‌ی حماس و آینده‌ی احتمالی را در پایان با ایجاز می‌آورم. نکته‌های باقی‌مانده را إن‌شاءالله در فرصتهای دیگر اضافه خواهم کرد.

۱

 برتری‌های اسرائیل

 

اسرائیل چهار برتری عمده بر دشمنانش داشته که هر چهارتای آنها در این حملات به چالش‌کشیده شدند. آنها را برعکس ترتیب اهمیّت می‌آورم:

  

یک. برتری تسلیحاتی: در مناسبتهای این‌چنینی من گاهی به صفحه‌های تحلیلگران مسائل نظامی سری می‌زنم؛‌ این‌بار گویی همه سکته‌ی خفیف کرده باشند، فقط ناظر ماجرایند. تحلیلگران نظامی بر اساس دانش نظامی خود و آنچه تا کنون سابقه داشته نظر می‌دهند؛ وقتی امری بی‌سابقه رخ می‌دهد معلومات قبلی خیلی جواب نمی‌دهد. گیجی آنها یک دلیل دیگر هم دارد که در پایان این بند می‌گویم.

   

گول‌زدن رادار سامانه‌ی دفاع موشکی با پاراگلایدرهایی که سطح مقطعی به اندازه‌ی یک اف-شانزده دارند ولی با سرعت کمشان واکنشی برنمی‌انگیزند را شاید -با کمک احتمالی ایران- برای یک‌بار بتوان امتحان کرد ولی زدن تانک مرکاوا با بمبهای کوچکی که از پهباد رها می‌شوند خسارتی بزرگ برای کسانی بود که به ماشین جنگی خود می‌نازیدند. در آینده مثلاً حزب‌الله هم به راحتی از آن استفاده خواهد کرد. نکته‌ی مهم و غریب بی‌اثرگذاشتن دیوار امنیّتی یک‌میلیارد دلاری بین غزّه و اسرائیل بود که قراربود ردشدن یک پرنده یا سوسک هم از چشمش پنهان نماند. اینها با توجیه‌هایی مانند تعطیلی روزشنبه و مغرورشدن اسرائیل به فناوری خود و مانند آن حل نمی‌شوند.

 

دو. برتری اطلاعاتی: این یکی کمی آسانتر از بند قبل است. طبق گفته‌ی سران حماس فقط چند فرمانده حماس از موضوع باخبر بودند. دیگر شبه‌نظامیان فقط آماده‌ی روز مبادا بودند که ممکن بود فردا، یک‌ماه  یا یک‌سال بعد باشد. از واکنش ایران و حزب‌الله مشخّص است که آنان نیز غافلگیر شده‌اند. در اینکه ایران آموزش و تسلیحات در اختیار حماس گذاشته شکّی نیست ولی از زمانبندی آن خبر نداشت. با وجود رخنه‌های اطلاعاتی در اطلاعات سپاه اگر ایران خبر داشت احتمالاً عملیّات لو می‌رفت. به اینها جهاد اسلامی فلسطین که مطیع ایران است را هم می‌توان اضافه کرد.

  

سه. برتری ارزش انسانی: اسرائیل طیّ سالها به همه باورانده بود که ارزش یک اسرائیلی بسیار بیش از دهه‌ها غیراسرائیلی است. گاهی فقط جسد یک سرباز اسرائیلی با ده‌ها زندانی فلسطینی معاوضه می‌شد که اثر سهمگینی بر خودباوری رقبایش داشت. جنگ ۳۳ روزه‌ی لبنان پس از اسارت فقط دو سرباز اسرائیلی رخ داد و مثالهای متعدّدی در این‌باره وجود دارد. تا لحظه‌ی نوشتن این یادداشت حدود ۱۲۰۰ نفر در اسرائیل کشته شده‌اند و ادّعای حمله‌ی زمینی به غزّه بدون اعتنا به تهدید کشتن گروگانهای اسرائیلی (در صورت درست‌بودن ‌آن) این موازنه‌ی یک‌طرفه به نفع اسرائیل را برای همیشه از بین می‌برد.

  

چهار: تصویر شکست‌ناپذیری اسرائیل: در جهان سیاست حتّی پیش از سلطه‌ی بی چون‌وچرای رسانه‌ها، ابهّت و هیمنه‌ی یک رقیب حرف اوّل و آخر را می‌زد و می‌زند. امریکا قدرت اوّل جهان بود و هست چون این را به دیگران باورنده بود، نه فقط به خاطر برتری اقتصادی و نظامی. وقتی چیزی را به همه القا کنی،‌ دیگر مهم نیست که در جهان خارج واقعیّت چگونه است. ذهن انسان است که در نهایت برنده و بازنده را تعیین می‌کند. از برتری‌های چهارگانه‌ی فوق دوتای اوّل «تا حدودی» ترمیم‌پذیرند ولی دوتای آخر به طور کامل از بین رفته‌اند. حتّی در دوتای اوّلی نیز ذهن و روح و روان انسان محور است و سلاح و فناوری در درجه‌ی دوّم اهمیّت قرار دارد. برای همین است که تحلیلگران نظامی درمانده‌اند چون درباره‌ی سلاح و فناوری می‌توان تحلیل نوشت ولی درباره‌ی عزم و اراده‌ی کسانی که تسلیم برتری‌های ظاهری دشمنشان نمی‌شوند، خیر. این چیزها را در دانشکده‌های نظامی درس نمی‌دهند. 

۲

واکنش‌های جهانی

 

با پذیرفتن طرح دوکشوری بر اساس مرزهای ۱۹۶۷، واضح است که حماس به خاک اسرائیل حمله کرده است؛ با درون پرانتزگذاشتن قتل عام جشنواره‌ی موسیقی نیز دلیلی برای محکوم‌نکردن آن وجود ندارد ولی کشورهایی که تا دیروز همراهی ضمنی با اسرائیل داشتند چنین نکرده‌اند. روسیه جزو کشورهایی بود که سفارتخانه‌اش را در زمان ترامپ به اورشلیم برد ولی پس از جنگ اوکراین  رفتارش را در تضاد کامل با امریکا قرار داد و حالا هم از اسرائیل فاصله گرفته است. چین تنها پس از اعلام سرخوردگی اسرائیل از موضعش حمله به غیرنظامیان را محکوم کرد. کشورهای عربی و ترکیه هم عمدتاً دو طرف را دعوت به خویشتن‌داری کرده‌اند که معنایش واضح است. جروزالم‌پست نام ایران و عربستان را در کنار هم جزو کشورهایی آورده که مقصّر حمله‌ی حماس را اعمال پیشین اسرائیل دانسته‌اند. تصوّر هم‌نشینی نام ایران و عربستان در جنگ بین اسرائیل و حماس حتّی سوررئال‌تر از پرواز پاراگلایدرهاست. اگر جانبداری عربها از اسرائیل را در جنگ ۳۳ روزه به حساب تشیّع و وابستگی حزب‌الله به ایران بگذاریم، آنها به استثنای قطر از حماس هم دل خوشی نداشتند و تشکیلات خودگردان را نماینده‌ی مردم فلسطین می‌دانستند. پاپ و سازمان ملل به طور یک‌سان نگرانی خود را از حمله به غیرنظامیان در اسرائیل و غزّه اعلام کرده‌اند در حالیکه می‌دانیم این دو با هم فرق دارند؛ در غزّه غیرنظامیان سپر انسانی حماس شده‌اند ولی در اسرائیل کشتن غیرنظامیان عملی کاملاً آگاهانه و با برنامه بود. محمود عباّس که حمله با چاقو به اسرائیلی‌ها را برنمی‌تابید حاضر به محکوم‌کردن حماس نشده و تقصیر را گردن اسرائیل انداخته است. فراموش نکنیم که حماس رقیب تشکیلات خودگردان است، در سال ۲۰۰۷ آنها را از غزّه بیرون انداخت و حالا هم در پی تصرّف کرانه‌ی باختری است. حمایت بسیاری از چهره‌ها از فلسطین نیز در حالیکه تعدّی آشکاری به غیرنظامیان شده کمی دور از انتظار بود. فرهنگ عمومی جهانی علیه اسرائیل تغییرهای آشکاری کرده که هنوز برای ریشه‌یابی دقیق آن خیلی زود است. 

۳

هدف حماس چیست؟

 

این حمله نه حمله‌ای ایذایی برای گروگانگیری جهت مبادله بود و نه حمله‌ای به قصد یک جنگ کلاسیک با اسرائیل. استراتژی حماس هیچ‌ربطی به طرح ایران برای نابودی کشور اسرائیل ندارد. آنها به طور ضمنی وجود اسرائیل بر اساس مرزهای ۱۹۶۷ را به شرط تشکیل یک کشور فلسطینی مستقل پذیرفته‌اند. عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل از دید حماس تیر خلاصی به امیدها برای تشکیل کشور فلسطین بود به ویژه که حتّی عربستان به رغم معرّفی سفیر در فلسطین، به گرفتن چند امتیاز به نفع فلسطینی‌ها (در کرانه‌ی باختری) بسنده کرده بود. از دید حماس به تدریج اشغال فلسطین مشمول مرور زمان و تشکیل کشور فلسطین فراموش می‌شود. تنها راه‌حل بالابردن ناگهانی تنش و از بین بردن امنیّت تا حدّی است که طرف اسرائیلی خود به این نتیجه برسد که راه باقی‌مانده برای برقراری آرامش در کشور اسرائیل صلح با فلسطین و تمکین به قواعد بین‌المللی است.

 

اینجاست که کشتن عامدانه‌ی غیرنظامیان معنا پیدا می‌کند. سازمان آزادیبخش فلسطین پیش از تشکیل حماس بارها با گروگانگیری، هواپیماربایی و ترورهای متعدّد در مقیاس کوچک چنین کرده بود. حمله با چاقو یا با اتوموبیل به اسرائیلی‌ها و راکت‌پرانی به شهرک‌های اسرائیلی نیز مدل کوچکتر کاری است که حماس این‌بار در مقیاس گسترده انجام داد. محکومیّت انسانی، ‌اخلاقی و شرعی حمله به غیرنظامیان به جای خود ولی حماس جنگ اوّل را به از صلح آخر پنداشته و کشته‌شدن تعدادی غیرنظامی را قابل توجیه‌تر از ده‌ها برابر تلفات در طول سالیان آینده دیده است. هیچ توجیه دیگری برای این قتل عام وجود ندارد چون حماس به خوبی می‌داند که از پیش به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده و کشتن افراد بی‌گناه تا چه حد بهانه به دست اسرائیل و امریکا برای دیوسازی از آنان می‌دهد که واقعاً هم چنین شده است.  شبه‌نظامیان حماس پیش از سررسیدن نیروهای اسرائیلی می‌توانستند به داخل غزّه برگردند ولی گروهی باقیماندند که سرنوشتی جز مرگ برای آنها قابل تصوّر نبود و هنوز در خاک اسرائیل هستند. کش‌دادن جنگ برای چند روز بیشتر به بهای از دست دادن نیروهای خودی دقیقاً در راستای نظری است که ارائه کردم. آیا این قمار حماس نتیجه می‌دهد و پس از خشم و حمله‌ی شدید کوتاه‌مدّت در نهایت اسرائیل مجبور می‌شود موجودیّت فلسطین را بپذیرد یا برعکس اسرائیل رسماً اعلام می‌کند که نه تنها چیزی به نام حماس بلکه از این پس دورنمای یک کشور فلسطینی نیز دیگر وجود نخواهد داشت؟ این را آینده ثابت خواهد کرد امّا همین حالا هم چهره‌ی خاورمیانه تغییر کرده است.

 

به گمان من شواهد و قراین به ضرر اسرائیل است چون تهدید صلح و امنیّت اسرائیل منوط به بقای یک سازمان نظامی به نام حماس نیست. روند تسلیح کرانه‌ی باختری به تدریج پیش می‌رود و حمله‌ای شبیه شنبه‌ی سیاه در سرزمینی به مراتب نزدیک‌تر به اورشلیم و تل‌آویو تکرارپذیر است. از ساکنان سرزمین‌های فلسطینی بگذریم، عربهای داخل اسرائیل نیز در یک روند فرسایشی و البتّه با بذل جان خود می‌توانند  این امنیّت‌زدایی را ادامه بدهند. از قلم نیفتد که بخشی از حماس در جنوب لبنان حضور دارد، حزب‌الله هم آماده است و نیروهای نیابتی ایران نیز در سوریه حضور دارند. اینها اسرائیل را در یک جنگ میدانی شکست نمی‌دهد ولی برای ادامه‌ی سلب امنیّت از شهروندان اسرائیلی کافی است. سیل بازگشت شهروندان کشورهای دیگر به خارج اسرائیل آغاز شده و در صورت دائمی‌شدن تهدیدها نه تنها مهاجران نسل دوّم بلکه نسل اوّل نیز به فکر زیستن در سرزمینی امن‌تر خواهند افتاد. اسرائیل دیر یا زود باید برای تضمین یک زندگی عادی برای شهروندانش با فلسطینیان معامله کند: صلح و امنیّت اسرائیل در ازای  کشور مستقل فلسطین.


تکمله

حمله به غیرنظامیان

 

بالاتر نوشتم که قتل عام حاضران در جشنواره و دیگر مردم غیرنظامی بی‌تردید جنایت جنگی است امّا طرف دیگر ماجرا را هم باید دید. کشتارهای باسابقه‌ی اسرائیل در اردوگاههای فلسطینیان در طول چند دهه‌ی گذشته به کنار، تلفات «ناگزیر» حمله به حماس در غزّه هم به یک سو،‌ امروز در اخبار داشتیم که پلیس اسرائیل در بخش اشغالی بیت‌المقدّس (بخش شرقی) دو ئوجوان را که سنگ و فشفشه پرتاب کردند با گلوله کشت. در تمام کتب مقدّس آمده که هرکس یک‌نفر را بکشد مانند آن است که همه‌ی انسانها را کشته، پس مقایسه‌ی تعداد کاری نادرست است. اینکه «تروریستهای حماس» داعش‌وار (به‌زعم غربیان) دست به ترور بزنند عجیب نیست، ولی پلیس کشوری که در اکثر کشورهای جهان و سازمان ملل نمایندگی دارد، در سرزمین اشغالی دیگران به سادگی جواب سنگ را با گلوله بدهد و محکوم نشود جای تأمّل و تأسّف دارد. همین کار نظام حاکم بر ایران با معترضان چه واکنشی برمی‌انگیخت؟


پ.ن: از دید نگارنده نظر اکثر قریب به اتفاق کسانی را که نه با نگاه به یک واقعیّت موجود بلکه با توجّه به دسته‌بندی‌های گروه‌های سیاسی  ایرانی و تعلّق خاطر خود به آنها با پیش‌داوری درباره‌ی حوادث جهان قلم می‌زنند و بخشی از یک حادثه را برجسته می‌کنند و بخشی را نادیده می‌گیرند، نباید جدّی گرفت. از همین دست است شبه‌تئوری‌های توطئه و «خودشان خواستند»ها که از حمله به پرل‌هاربر تا یازده سپتامبر و این اواخر خیزش ژینا وجود داشته است. کمی تأمّل در بندهای سوم و چهارم بخش اوّل نوشته نشان می‌دهد که این دیدگاه چقدر نامحتمل است. 

۷ نظر:

  1. فکر کنم شهروندان عادی اسرائیلی به جز تندروان یهودی هم خسته شده باشند. شاید فیلم سلفی انداختن دختر سرباز اسرائیلی با اعضای حماس را دیده باشید. من اگر جای سران اسرائیل بودم خبر رابطه جنسی نگهبانان زن اسرائیلی با زندانی فلسطینی رت جدی‌تر می‌گرفتم.

    پاسخحذف
  2. راه‌حل دوکشوری مال قبل از طوفان الاقصی بود. حالا که یک گروه کوچک با دست خالی توانستند اسرائیل را به زانو دراورند ببینید محور مقاومت چه ها خواهد کرد. در این سرزمین فقط یک کشور وجود دارد که نامش فلسطین است و خیلی زودتر از ۲۵سال دیگر تشکیل خواهد شد.

    پاسخحذف
  3. سلام
    فرماندهی و طراحی عملیات طوفان اقصی توسط روسها انجام شده است .همچنین هک کردن سامانه دفاعی گنبد آهنین اسراییل.اهداف بسیاری می توان برای این امر متصور شد .ارباب پوتین بعد از شکست و ناکامی و فرورفتن در باتلاق اکراین بدون اینکه خودش را درگیر جنگ کند سیلی بسیار محکمی به اسراییل زد و قدرت خودش را به رخ هم پیمان عهد شکن خویش کشید و به نوعی تلاش کرد جایگاه خودش را در هرم قدرت منطقه و جهان بهبود بخشد و تا حدودی ترمیم کند‌.
    روسها تمایل بسیاری دارند که منطقه خاورمیانه همیشه ملتهب و درگیر جنگ باشد.دلایلش هم کاملا روشن است. از طرفی بدشان نمی آید که طبق الگوی همیشگی در جهت حفظ و تثبیت منافع خودشان همه دنیا را درگیر جنگ کنند بدون اینکه خودشان در جنگ شرکت کنند.
    سران احمق حکومت ایران روز اول جشن و پایکوبی کردند و حمایت قاطع خود را از این حمله اعلام کردند.اما وقتی فهمیدند که چه انفاقی افتاده و چه تبعاتی ممکن است برایشان داشته باشد سریعا عقب نشینی کردند و خامنه ای صراحتا با ترس و لرز اقرار کرد که ما فقط حمایت می کنیم و در طراحی و اجرا وپشتیبان این عملیات هیچ نقشی نداشتیم .در حالی که همه دنیا می دانند که ایران پشتیبانی اقتصادی و نظامی از حماس می کند و هم سران حماس و هم سران ایران به این واقعیت بارها اعتراف و اقرار کرده اند و نیازی به این اقرار نبود.
    روسها با مطرح کردن استدلالهای قابل قبول برای نسل جدید فرماندهان حماس که تجربه ۷۰ ساله مبارزه نسلهای قبلی فرماندهان حماس را مرور کرده اند و شاهد بی نتیجه بودن این مبارزه ها بوده اند نسل جدید فرماندهان حماس را به این باور رسانده اند که باید از حالت تدافعی خارج شوند و حالت تهاجمی به خود بگیرند.تا اینجا مشکلی نیست و شاید درست هم همین باشد.

    پاسخحذف
  4. آنچه تازگی دارد جنایت وحشیانه حماس در کشتار و احتمالا تجاوز به غیرنظامیان اسراییلی حاضر در جشنواره موسیقی نزدیک نوار غزه است .
    جنایات غیرانسانی ای که حماس در این حمله مرتکب شدند باعث شد که ادعایی که سالها صهیونیستها مطرح می کردند که امنیت شهروندان ما در خطر است برای همه دنیا اثبات شود و از این تاریخ به بعد هر بلایی که سر غزه و مردمانش بیاید و هر اتفاقی که بیفتد دیگر کسی تره هم برای آنها خرد نمی کند.
    در واقع روسها با طراحی این نوع وحشی گری و جا انداختن آن برای سران حماس بزرگترین خیانت را به حماس و بزرگترین خدمت را به اسراییل کردند.بازی دوگانه روسها که در حیله گری استادند.
    اگر تا قبل از این اندک امیدی به برقراری صلح و تشکیل کشور مستقل فلسطین باقی بود از این تاریخ به بعد و با این جنایات این امید بر باد رفت و قفل بزرگی بر رابطه فلسطینان و اسراییل زده شد که به این زودی ها و به این راحتی ها باز نخواهد شد.
    ممکن است با افزایش فشار وحشیانه و بیرحمانه اسراییل و قطع آب و برق و سوخت و انتقال مواد غذایی به غزه و پادرمیانی دیگر کشورها زمینه آتش بس و تبادل اسرا برقرار شود اما حماس برای همیشه از موضع مظلوم خارج شد و اسراییل بجایش نشست.چرا که حماس ثابت کرد که همانند حیوانات وحشی دربند هستند و اگر اندک قدرتی پیدا کنند همه جا را به خاک و خون خواهند کشید.مطمینا از امروز به بعد رفتار صهیونیستها تغییر خواهد کرد وخشونت و قاطعیت بیشتری در تعامل با فلسطینیها خواهیم دید .

    پاسخحذف
  5. در مورد یازده سپتامبر هم با احترام به نظر شما شواهد و قراین بسیاری هست که کاملا مستند ، مستدل و غیر قابل خدشه است و با اطمینان کامل می توان گفت که آمریکاییها از این حمله اطلاع داشتند و از این عملیات در جهت اهداف بعدی خودشان بیشترین بهره برداری را کردند.
    چندین مستندساز قهار و حرفه ای آمریکایی مستندات این امر را تدوین و تکثیر کردند و جایی برای انکار باقی نمی ماند .

    پاسخحذف

  6. با اجازه از عیار عزیز با این چند کلمه زیر که نقل می‌کنم، و کلاً بند ۴ کاملاً مخالفم.

    «در جهان سیاست حتّی پیش از سلطه‌ی بی چون‌وچرای رسانه‌ها، ابهّت و هیمنه‌ی یک رقیب حرف اوّل و آخر را می‌زد و می‌زند. امریکا قدرت اوّل جهان بود و هست چون این را به دیگران باورنده بود، نه فقط به خاطر برتری اقتصادی ونوز نظامی. وقتی چیزی را به همه القا کنی،‌ دیگر مهم نیست که در جهان خارج واقعیّت چگونه است. ذهن انسان است که در نهایت برنده و بازنده را تعیین می‌کند.»

    رسانه‌ها قطعا جزو وازم قدرت هستند وی علت آن نیستند. آمریکا قدرت اول جهان در اذهان بود چون (به طور نسبی)‌ برتری بی چون و چرای اقتصادی تسلیحاتی نظامی داشت و همین پشتوانه موتور اصلی باوراندن این واقعیت به صورت طبیعی بود (و هنوز هم تا حدود زیادی هست). اختراع و استفاده از رسانه‌های جمعی و مانورهای روانی- هم معلول همین قدرت بود و نه علت باور آن. بدون آن پشتوانه هیچ عملیات روانی و القا و قدرت رسانه‌ای هیچ باوری را جز در نزد ساده‌لوحان زودباور یا مغرض نمی‌توانست جا بیاندازند. این که می‌نویسی «دیگر مهم نیست در جهان واقعیت چگونه است» کاملاً اشتباه است. «مشک آنست که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید» و مشک بی‌بو را حداکثر بتوان دو صباحی فروخت نه نیم قرن و یک قرن.

    اتفاقاَ اهالی حکومت ایران در همان تله افتاده‌اند و انقدر قدرت رسانه‌ای غرب و تبلیغات آن را در القای قدرت غرب و آمریکا باور کرده‌اند که گمان دارند با مهندسی معکوس وتبلیغ بی‌امان و بدون پشتوانه در واقعیت اینکه ایران قدرت فلان و بهمان اقتصادی یا نظامی یا... در جهان است واقعاً چنین قدرتی حاصل می‌شود و چنان که نوشته‌ای «دیگر مهم نیست که در جهان خارج واقعیّت چگونه است.» ولی با «حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی‌شود.»

    اگر شکافی در قدرت اسرائیل می‌بینیم که دیروز نمی‌دیدیم این نیست که آمریکا و اسرائیل به این شکاف و ضعف آگاه بوده‌اند و با تبلیغات آنرا پنهان والقای قدرت کرده‌اند. واقعیت این است که هیچ قدرتی مطلق نیست و مخصوصاَ اگر عقل زیر توهم قدرت پنهان شود و به قدرت آن مغرورشود علائم پیدایش ضعف یا نقاط آسیب‌پذیر را نخواهد دید. این «واقعیت» پیش از این برکثیری از همگان (و نه تنها بر مخاطبان رسانه‌ها) پنهان بوده و امروز رو نموده‌است و الا اگر رسانه‌ها قدرتی آنچنانی داشتند امروز را به دیروز برمی‌گرداندند و دوباره القای قدرت شکست‌ناپذیر می‌کردند. و از آن سو باز هم ممکن است همین کشف واقعیت جدید به ترمیم نقاط ضعف و هژمونی نسبی دوباره منجر شود.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics