سهشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۳
۱- در ایران به زحمت بتوان بین تحلیلگران و فعّالان سیاسی تفاوت نهاد. تحلیل یک فعّال سیاسی دو جزء دارد: یکی تشخیص و دیگری تجویز که دوّمی مبتنی بر اوّلی است. اگر اوّلی تا حدّی آمیخته به آرزواندیشی باشد که ربطش به واقعیّت کمرنگ شود، دوّمی مسیری جز به بیراهه نخواهد داشت.
۲- یکبار دیگر اوّلین نوشتهی انتخاباتی خود را خواندم. به گمانم مهندسی انتخابات امسال فقط در مرحلهی تأیید کاندیداها به طور کامل قابل تصوّر بود که برای پیروزی یک نامزد خودی (ترجیحاً قالیباف) طرّاحی شده بود با پزشکیانی که فقط تنور انتخابات را گرم کند و نه بیشتر. به گمانم حتّی طرّاحان این انتخابات هم گمان نمیکردند که تأثیر احمدینژاد بر فضای سیاسی ایران همچنان پایدار باشد به گونهای که اصولگرایی سنّتی به حاشیه برود و تندروی جای آن را بگیرد؛ (دوقطبی نوین) مشابه بلایی که ترامپ بر سر امریکا آورد. البتّه احمدینژاد جدید عاقلتر است و مستقیم با رهبر درنمیافتد.
۳- سلبریتیها کمتر از انتظارها در انتخابات شرکت داشتند و چهرههای علمی و دانشگاهی بیش از انتظار. شرکتکنندگان مرحلهی اوّل کمتراز انتظار من در انتخابات شرکت کردند و شرکتکنندگان مرحلهی دوّم بیش از انتظار من. نظام (یعنی رهبر) برای بار اوّل در مرحلهی اوّل به کمبودن رأیدهندگان اذعان کرد و برای مرحلهی دوّم هم شرکتکنندگان دو مرحله را با هم جمع زد! تمام اینها جای تأمّل دارد.
۴- حکمت حملهی چهرههای سرشناس تحریمی به دعوتکنتدگان به شرکت در انتخابات را متوجّه نشدم. مرحلهی اوّل که از دید آنان یک پیروزی بود؛ مرحلهی دوم نیز خواهناخواه با حضور کسی مانند جلیلی دوقطبی میشد و دستکم چهارپنج درصد بالا میرفت. ۴۴درصد با ۴۹درصد چقدر تفاوت دارد؟ از لحاظ آمار شرکتکنندگان نهچندان ولی ممکن بود بدون این پنج درصد اضافی، جلیلی میلیمتری برندهی انتخابات شود. اگر از دید آنان اصلاحطلبان تفاوتی با دیگران ندارند میتوانند «پلن»های خود را مثل سابق پیش ببرند.
۵- «مردم» واژهی بسیار کشداری است که مورد اجحاف زیادی واقع شده است. اگر نتیجهی انتخابات وفق مراد باشد، مردم مقدّساند و در نعت آنان چنین و چنان گفته میشود و گرنه مردم از دید اپوزیسیون یا تحتتأثیر مراجع فکری رأی میدهند یا رأیشان قومیّتی است یا جز آن. نظامزدگان هم که از توهین به آرای مخالف هیچ ابایی ندارند. برآیند رأی این مردم نه به نفع نظام بود (شرکت کم)، نه رأی مستقیم به اصلاحطلبان بود (رأی متزلزل و کمسابقهی مرحلهی اوّل) و نه رأی به براندازان (نظامی که در آستانهی سقوط باشد، باید مشارکتی بسیار کمتر از این را تجربه کند). زور پایگاه اجتماعی نظام در حدّ همین رأی نگرانکنندهی سیزده میلیونی به جلیلی بود، حنای اصلاحطلبی حتّی در یزد ِزادگاه خاتمی هم رنگی نداشت چه رسد به دیگر نقاط و براندازی خارجمحور هم با رهبری (وکالت؟) آن جمع کذایی دو بازیگر و یک فوتبالیست و... که حتّی درکی ابتدایی از کار گروهی نیز نداشتند راه به جایی نمیبرد.
۶- از سال ۹۶ به بعد این مردم با نوع کنش اجتماعی خود همهی ناظران را متعجّب کردهاند. این انتخابات از دید من تفاوت چندانی با آن اعتراضات نداشت. مشارکت کمی بالا رفت، آرای باطله کاهش شدید پیدا کرد تا کسی که به گفتهی خود عضو هیچ حزبی نیست و در مناظرات هم وارد جنگهای آشنای بین نامزدها نشد، با عملگرایی خود شاید آخرین بخت ساختار سیاسی برای ادامهی حیات باشد. نظام اگر نتواند افسار جلیلی و جلیلیها را بکشد (که اصلاً شکستخورده به نظر نمیرسد و در شعام آمادهی ایفای نقش همیشگی خود برای درانزوانگهداشتن کشور است) و با شکست طرح یکدست یا خالصسازی، دیگر امیدی برای بقا نخواهد داشت.
تحلیل سیاسی بر اساس مشاهدات عینی و کیفی به کنار، به نظرم مراجعه به آمار رسمی آرا برای وزنکشی نیروهای مختلف موجه نیست چون اعتمادی به این آمار نمیتوان کرد. البته ممکن است موقتاً خود این نیروها به این آمار وزن بدهند و بر اساس آن صفبندی کنند تا وقتی که به حادثهای واقعیت پنهان نمایان شود.
پاسخحذفپزشکیان مثل خاتمی و روحانی تیم خودش را ندارد و ویژگیهای شخصی پررنگی دارد که با رفتار حزبی زاویه پیدا میکند. یکی از چیزهایی که به او کمک خواهد کرد، یاریگرفتن از اصولگرایان معتدلی است که از سوی تندروها طرد شدهاند. آنها مثل سپر محافظ او خواهند بود.
پاسخحذفاینکه در تحلیل ها دیده میشه هنوز اصرار به تحلیل و بررسی روی عدد اعلامی بالای 40 درصد جمهوری اسلامی هست یکی از دلایل بیراهه بودن اکثر پیش بینی ها و دور بودن از دنیای واقعی است !...اولین قدم برای هر تحلیلی باید صحت یا عدم درستی این دیتا باشه
پاسخحذفمن یه راه حل دارم که تندرویی داخلمحور و براندازی خارجمحور رو محو و نابود میکنه و اصولگرایی و اصلاحطلبی رو به آشتی میرسونه:
پاسخحذفجمیله علمالهدی رو بدن به پزشکیان.
تازه مشکل بانوی اولم حل میشه و دوتاییشون از تنهایی درمیان. یک تیر و چند نشون.
نکاح تبیین :)
حذف