لحظههای سینمایی -۱۲ پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴
یکی از داستانهای فیلم «To Rome With Love» حکایت مشهورشدن یک کارمند عادی به نام لئوپولدو پیزانلوست. او که یک روز از خانه بیرون میآید و میبیند که بیخود و بیجهت مشهور شده، به تدریج طیّ مدّتی مزایا و معایب مشهورشدن را تجربه میکند. پس از اینکه شهرت از او رو برمیگرداند و سراغ کس دیگری میرود، ابتدا خوشحال است که به زندگی عادی خود برگشته ولی پس از مدّتی دلش برای آن همه توجّه تنگ میشود. یک بار که خیلی از این ناشناسبودن دوباره به تنگ آمده، وسط خیابان به همه یادآوری میکند که چه کسی است، صبحانه چه خورده و چطور صورتش را اصلاح کرده است. دست آخر برای نشان دهد چه نوع شورتی پوشیده وسط خیابان شلوارش را جلو چشمان متعجّب همسرش پایین میکشد. لحظهی بینظیری است که بازی عالی روبرتو بنینی جلوهاش را چندبرابر کرده است.
سیزدهسال پیش که وودی آلن این داستان را دربارهی «شهرت بهخاطر شهرت» تعریف کرد هنوز اوضاع فضای مجازی به این شکل نبود و وجه اقتصادی و رابطه با اسپانسرها و دیگر حواشی، «اینفلونسر»ها را تا این حد وارد فرهنگ عمومی نکرده بود. پیش از آن برای شهرت باید حداقل یک کار یا فن بلد بودی. در فیلم هم پیش از شهرت لئوپولدو، در خیابان جمعی دور هم آمدهاند که بعد معلوم میشود طرفداران جانی دپاند. آن گفتهی اندی وارهول دربارهی ۱۵ دقیقه شهرت را فراموش کنید؛ اگر زرنگ باشید میتوانید برای مدّت خیلی بیشتری مشهور شوید. برای مثال در شبکههای اجتماعی با کمی ممارست و فالوآنفالو حسابشده، خرید فالور یا حتّی دروغگویی، فتوشاپ و اخیراً استفاده از هوش مصنوعی دربارهی ظاهر و زندگی خود میتوان به راحتی مشهور شد.
اگر برای افراد بدون هنر خاص، مشهورشدن زحمت بیشتری دارد، برای افراد کمی تا قسمتی معروف این کار سادهتر است. مثلاً ازدواج پرسروصدای کوتاهمدّت یک خواننده با بازیگر که معلوم میشود فقط معاملهای پرسود برای دو طرف با هدایت یک تهیّهکنندهی سینما بوده است یا انتشار خواسته یا «ناخواسته»ی فیلم مراسم عروسی یک زوج بازیگر هم بخشی از مخارج آنان را پوشش میدهد و هم تبلیغی است برای دستاندرکاران برگزاری مراسم ازدواج، به اینها میتوان حضور بازیگران با بادیگاردهای دومتری در مکانهایی که نیازی به آنها نیست، شکایتهای حسابشده از افراد مشهور برای اخاذی یا شهرت بیشتر و حتّی نمایش نوع پوشش، لباس، زیورآلات، ساعت، خانه و سبک زندگی را برشمرد. فرض کنیم که «اینا پز نیست، سبک زندگیمه» درست باشد ولی چرا باید آن را در چشم و چار جامعهای که بیشترشان زیر خط فقر رفتهاند فرو کنی؟ همهی جنبههای زندگی برای نمایش است؟ نوآوری بعدیتان چیست؟
به گمانم وقتی حتّی سایتهای بهاصطلاح موجّه خبری هم برای گدایی کلیک همیشه چند خبر را به ساعت چندمیلیاردی فلانی و برند لباس بهمانی اختصاص میدهند دیگر کار از آسیبشناسی و درمان گذشته است. حتّی پدیدهی سیگارکشیدن دختران نوجوان در ملأ عام که چندی پیش مورد بحث قرار گرفت تلاشی برای دیدهشدن به هر قیمتی بود. عنوان مطلب بیشتر استعاری است و گرنه فاتحهی شلوارها هم به زودی خوانده خواهد شد.
پیشین: شلیک میکنم، پس هستم

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.