استقلال، مقدّم بر آزادی و دادگری

حاشیه بر اخبار -۱۱۵                                                                                     سه‌شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴

  

نظر آیت‌الله سیستانی درباره‌ی امام‌جماعت حقوق‌بگیر

نظر روحانیّت سنّتی -گذشته از سیاسی‌نویسان که با یک غوره یا مویز سرد و گرمشان می‌شود- برای آگاهان به حوزه کاملاً آشناست. سیستانی حتّی به روحانیان عراقی که تمایل به تدریس در جایی غیر از حوزه (دانشگاه یا حتّی مؤسّسات نیمه‌دولتی) دارند، توصیه می‌کند که ابتدا از ساختار حوزه خارج شوند،‌ سپس به هرجا که می‌خواهند بروند. 

در ایران پیش از انقلاب و مثلاً زمان آیت‌الله بروجردی هم وضع بر همین منوال بود. بسیاری از حوزویان پس از اشتغال در دانشگاه با قطع شهریه و مزایای مختصر حوزه مواجه شدند که شامل مرتضی مطهّری هم می‌شد. خود مطهّری ضمن مقایسه‌ی ساختار حوزه‌ی شیعه بر «الأزهر» دو عامل را به عنوان مهمترین عوامل برتری حوزه می‌دانست: یکی استقلال از سیاست و دیگری خوداتکایی مالی حوزه. هر دو عامل پس از انقلاب و به تدریج تا حدّ زیادی کم‌رنگ شدند یا شاید از بین رفتند.


استعفای معاون وزیر بهداشت پس از انتشار ادعای درخواست زیرمیزی

در واقع استعفا نبود بلکه «اجبار به استعفا» بود. پیشتر نوشته بودم که این زیرمیزی‌ها بیش از آنکه به‌خاطر نیاز مالی باشد برای حفظ پرستیژ، خودبرتربینی و رقابت بین پزشکان است. بالابردن دستوری نرخ ویزیت در زمان قاضی‌زاده که برای از بین بردن زیرمیزی بود،‌ آن را از بین نبرد فقط فشار را بر مردم -که حالا تقریباً همه فرودست شده‌اند- افزایش داد.

  

بیانیه جبهه ملّی ملّی ایران درباره‌ی مراسم ختم مرحوم علی‌کردی

به نظرم امر روشن است و نیازی به «تحلیل» نیست. در این میان کارکرد خاص سلطنت‌طلبی (در کنار مجاهدین) برای نظام ولایی آشکار شد و بی‌مایگی رسانه‌هایی که به سادگی مغلوب عملیات فریب نظام شدند. شاید حالا دیگر آشکار شده باشد که باید با همه هم‌بازی شد جز «بازی‌به‌هم‌زن» یعنی مثلاً اگر علی‌کردی عضو جبهه‌ ملّی است، خود این جبهه باید برگزاری مراسمش را به عهده بگیرد تا دیگران سوءاستفاده نکنند؛ حتّی فعّالان باسابقه‌ی سیاسی هم در صورت نداشتن تدبیر به سادگی در دام می‌افتند.


ژیژک و نقد ووک و می تو

این را به عنوان تکمله‌ای بر «مربّع خلاقیّت فرهنگی در ایران» بگویم که فقط محتوای یک ایده مثل تبلیغ رواداری و تساهل در برابر اندیشه‌های مخالف کافی نیست بلکه شیوه‌ی بیان آن نیز مهم است. دموکراسی را با پتک نمی‌توان بر سر کسی کوبید. ناسزاگویی در عرصه‌ی سیاست و تمایل به حذف و ساکت‌کردن دیگری در عرصه‌ی فرهنگ چیزی بیش از اختلاف سلیقه در بیان عقاید است؛ خود یک خرده ایدئولوژی است.


رئیس جمهوری فرانسه در چین: نظم بین‌الملل با خطر فروپاشی مواجه است

- عبارت صحیح‌تر «نظم بین‌الملل غرب‌محور» است. امریکا و هم‌پیمانانش طیّ سالها همیشه شرایط را به نفع خود تحلیل و در جهت منافع آن اقدام می‌کردند، با سوءاستفاده از ابزارهای «قانونی» سازمان ملل. حالا کشورهای خارج از دایره‌ی آنان این سلطه را به چالش کشیده‌اند.

  

تحریم چند کشور پس از شرکت اسرائیل در یورویژن

می‌بینید که اوضاع گرچه مطلوب نیست ولی مثل سابق هم نیست. اسرائیل، به ویژه بخش جنگ‌طلب و نتانیاهوزده‌ی آن، معیاری برای شناخت افراد،‌ کشورها و افکار است. وقتی برنده‌ی جایزه‌ی «صلح»‌ نوبل با رئیس دولتی که محکوم دادگاه بین‌المللی است با همدلی سخن می‌گوید، به‌سادگی می‌توان عیار صلح‌طلبی او را سنجید. البتّه که بخش منتقد هم در اسرائیل هست مثل بخش بزرگی از سینمای آن که فاصله‌ی خودش را با دولت جنگ‌طلبش نشان می‌دهد. در گرگ‌ومیش فضای امروز سیاست و فرهنگ جهان بدون داشتن موضع مشخّص به سادگی می‌توان در دام جبهه‌ی تاریکی افتاد.


درگیری مجدد ایران و اسرائیل

در ادامه‌ی بند بالا، یکی از این موضع‌های مشخّص، نفی هرگونه دخالت خارجی برای تعیین سرنوشت ایران و هر کشور دیگری است. رسانه‌های نیابتی غرب و شبکه‌ی اسرائیل به فارسی درست مانند پیش از جنگ دوازده‌روزه پروژه‌ی جنگ‌طلبی خود را آغاز کرده‌اند. یک نکته را آشکار بگویم که حفظ اتّحاد به معنای ایستادن کنار ستایشگران قتل‌عام‌ فلسطینیان و تجاوزگران به خاک ایران نیست، هرچند در ظاهر خواستار آزادی و دموکراسی برای ایران باشند. کسی که مهمان دائم شبکه‌ی اسرائیل به فارسی است، نواندیش نیست چه رسد به «نواندیش دینی». کسی که بدون دلیل نظام حاکم بر ایران را به دست‌داشتن در کشتار یهودیان استرالیا متّهم می‌کند، از داشتن حدّاقل عقل سلیم نیز بی‌بهره است چه رسد به شمّ سیاسی؛ و در پایان... آزموده را آزمودن خطاست: در جنگ دوازده‌روزه نقاب خیلی‌ها برافتاد، حالا دیگر برای جبران خیلی دیر است. 


سخنرانی مریم رجوی در پارلمان اروپا

در ادامه‌ی «کارنامه‌ی مردود اروپا» اضافه کنم که این دست اعمال اروپائیان برای نگارنده مأیوس‌کننده بود. واقعاً انتظار داشتم که فارغ از سیاستی که صرفاً ذیل منفعت تعریف می‌شود،‌ درصدی از ادّعاهای کرکننده‌ی حقوق‌بشری آنها درست از کار درمی‌آمد. هرچند غمی نیست؛ به گمانم ایرانی‌جماعت زودتر باید به این نتیجه می‌رسید که کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من. از میان شعارهای یک قرن اخیر «استقلال» اوّلین و ضروری‌ترین است،‌ سپس آزادی، دادگری و دیگر اهداف قرار می‌گیرد.


پیشین: قحطی امید و دانش و باران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics