بازخوانی ترانه‌ی مهسا

                                                                                                                 چهارشنبه ۳ دی ۱۴۰۴

   

نوشته‌های مناسبتی در سالگرد خیزش مهسا نتوانست ولی مستند «ترانه» دوباره مرا به آن روزها برد؛ روزهایی که ناباورانه پوست‌انداختن سریع جامعه را دم‌به‌دم و آن‌به‌آن می‌دیدیم. هنوز در فکر راز مرگ آن دختر مظلومم که چه داشت که آن‌طور ایران و جهان را به هم ریخت. پیش و پس از او نیز کسانی به ستم کشته شدند ولی مرگشان چنین بازتابی نداشت. یکی از مجریان اینترنتی را دیدم که این اواخر می‌گفت که اگر حکومت با هلیکوپتر روی خانه‌ی مهسا گل می‌ریخت آنطور نمی‌شد. همین؟ نه عزیزدل -با هزار قید و شاید و احتیاط- شاید اگر مجرم شناسایی می‌شد و نظام تقصیر را می‌پذیرفت،‌ اندک امیدی بود که اعتراضات دامنه‌دار نشود ولی لاپوشانی و تهدید و جمع‌کردن دوربین‌های مداربسته و دروغ‌گویی و پخش فیلم تقطیع‌شده و هزار کار دیگر، جرم یک نفر را به کل ساختار تسرّی داد. با این وضع اگر به اندازه‌ی دماوند هم گل روی مزار و خانه‌ی آنها می‌ریختند تفاوتی نمی‌کرد.  مگر برای مسافران پرواز اوکراین مراسم ترحیم نگرفتند؟ این کار جز این که خشم ملّت را شعله‌ورتر کند سودی داشت؟ با نمایش و تظاهر کار جلو نمی‌رود.

  

اگر چهارسال پیش فیلمی از این روزهای خیابانهای کشور را به کسی نشان می‌دادند،‌ حتماً آن را خواب و خیال و آرزواندیشی می‌پنداشت. به فرض که اوضاع همین‌طور بماند؛ این را به حساب چه بگذاریم؟ نشانه‌ای از افول نظام یا قابلیّت انطباق و سازگاری؟ نظام مهمترین خاکریز ظاهری خود را از دست داده یا با دادن یک امتیاز بقای خود را تا آینده‌ای نه‌چندان‌دور تضمین کرده؟ به گمانم بشود به نفع هر دو دیدگاه دلایلی آورد.

  

آنچه دستاوردهای خیزش مهسا را کم‌رنگ کرد حماقت حماس در انجام آن جنایت بود که کارشان دامن ایران را گرفت و مثل همیشه دشمن ظاهری به داد نظام دشمن‌پرور رسید و اعتراضات داخلی به محاق رفت. مردم دل خوشی از نظام نداشتند ولی آنقدر شعور داشتند که -برعکس برخی خودفروخته- هنگامه‌ی جنگ با خبیث‌ترین و جنایتکارترین رژیم عالم، وقت تسویه‌حساب با حاکمیّت نیست. ادامه‌ی وضع نه جنگ و نه صلح -برخلاف سخنان خامنه‌ای- درست مانند جنگ هشت‌ساله بهانه‌ای خوب برای برخورد با منتقدان داخلی و انتساب آنان به دشمن خارجی است؛‌ مثل کاری که با نرگس محمّدی کردند. سرمایه‌گذاری نظام روی دو گروه پر سروصدای خارج‌نشین برای انتقال محور مخالفت از داخل به خارج نیز در هنگامه‌ی جنگ جواب داد و همچنان غیرمستقیم در خدمت حکومت ولایی است.

 

یکی از آموزگاران معنوی جهان را که از دو دهه‌ی پیش دنبال می‌کردم کمی پس از هنگامه‌ی مهسا چیزی گفت که باعث شگفتی من شد. او که هیچ‌گاه با سیاست کاری نداشت روزی به مناسبت بحث به بالارفتن سطح آگاهی مردم جهان اشاره کرد و نمونه آورد که «مثلاً اوکراین را ببینید، گرچه دنیا عملاً نتوانسته کار بزرگی کند ولی همدلی بی‌سابقه‌ای با مردم کشور ستمدیده ایجاد شده است یا در ایران دختری کشته شد و واکنشی مردمی به وجود آمد که پیش از آن سابقه نداشت». آن قطره‌ای که در برکه‌ی ایران افتاد تا آن سوی اقیانوسهای جهان گسترش یافت. بعدها همدلی بی‌سابقه با حوادث فلسطین را نیز می‌توان در همین راستا تصوّر کرد.

 

این بالارفتن سطح آگاهی را برخی اهل معرفت پیش از این مژده داده بودند. خیلی حرف است که در سنّتی‌ترین بخش حوزه کسی بگوید که «با ظاهر فرد و انجام‌ندادن فرایض کاری ندارم، عقل افراد است که رو به تزاید است و امید یک دگرگونی بزرگ را به ما می‌دهد». خدا رحمت کند سیّدمحمدمحسن را که آن زمان یا حتّی الآن در دل حوزه کسی جرأت نمی‌کرد و نمی‌کند با این صراحت حرف بزند. امیدوار باشیم که بالارفتن سطح شعور و آگاهی ساکنان سیّاره ادامه یابد و ایران و جهان را به ساحل آرامش و صلح برساند.

۱ نظر:

  1. خوشم میاد خوب میدوزدید و نتیجه هم ازش در میارید و هر چی را طبق سلیقه خودتون جهت دهی و اثبات میکنید در حالی که در دنیای واقعی کسی این ها را بخونه صرفا نیشخند میزنه ....دنیای تخیلی درست کردید برای خودتون....یک گزاره درست مینویسید اول کار بقیه هم دیدگاه خود را میزنید تنگش و به عنوان fact این روزا منتشر میکنید

    پاسخ دادنحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics