مربّع خلاقیّت فرهنگی در ایران

تأمّلات بابلی -۳                                                                                                  جمعه ۱۴ آذر ۱۴۰۴

 

از آنجا که ماهیّت سه اعتراض ذیل کمابیش از یک جنس است، یک‌جا به آنها می‌پردازم:  

  

اعتراض به فیلم «زن و بچّه» به‌خاطر رعایت حجاب و حضورش در کن

اعتراض به نوری بیلگه‌جیلان برای حضور در جشنواره فجر

اعتراض‌ها به شروین حاجی‌پور برای انتشار آلبوم در داخل کشور

  

می‌توان یک مربّع را برای انتشار آثار فرهنگی و هنری در ایران تصوّر کرد:

 

یک. کسانی که با رعایت چارچوبهای نظام با اخذ مجوّز آثارشان منتشر می‌کنند که خود دارای طیف‌های زیادی‌اند که از مدافع محض تا منتقد جزئی را در برمی‌گیرند. 

دو. کسانی که داخل کشورند ولی منتقد یا حتّی مخالف نظام مستقرند ولی با دورزدن ممیّزی آثار خود را عرضه می‌کنند. 

سه. کسانی که داخل کشورند ولی اثر خود را به شکل زیرزمینی یا خارج از کشور منتشر می‌کنند.

چهار. کسانی که به خارج رفته‌اند و همانجا فعالیّت می‌کنند که به نسبت گروه پیش خط قرمزهای بیشتر را رد می‌کنند.

 

 کمابیش دو موضع در قبال این تصویربندی می‌توان داشت؛ یکی اینکه کسی خود را متعلّق به یکی از این گروهها بداند یا مدافع آن باشد و دیگران را نقد یا حتّی تخطئه کند، دوم اینکه با قبول حقّ انتخاب افراد بین یکی از این چهار سلیقه،‌ نقد خود را فقط متوجّه محتوای یک اثر تولیدشده کند و نه شکل و شیوه و مکان انتشار آن.

  

سالها پیش بسیاری از مخالفان دوآتشه‌ی نظام حتّی فیلمسازی عبّاس کیارستمی را به نفع نظام می‌دانستند که گویا تعداد این دسته افراد افزایش زیادی یافته است. این اشکال که اخذ مجوّز و کار در چارچوبهای رسمی الزاماً به معنای تأیید نظام است را می‌توان به اکثر فیلمسازان و آهنگسازان و نویسندگان برجسته‌ی ایران تسرّی داد. کسانی که اگر چنین نمی‌کردند، گنجینه‌ی غنی ادب و هنر چهاردهه‌ی گذشته -دستکم به این شکل- وجود نداشت و عرصه‌ی خلاقیّت هنری ایران چیزی مثل افغانستان بود. تازه این بایکوت هنری باید به انتظار فرارسیدن کدام آینده می‌نشست؟ یک اثر موسیقی را می‌توان در اینترنت منتشر کرد ولی تکلیف تآتر چه می‌شود؟ فعالان کنونی به انتظار کدام تغییر دست از کار بکشند؟ ده سال، ‌بیست سال،‌ سی سال یا چندسال دیگر؟

 

ضمن اینکه موضع فکری و سیاسی افراد متفاوت است وهمه نیز قرار نیست برانداز یا مخالف سیاسی باشند، وضع کسانی که با رؤیای انتشار بدون محدودیّت به خارج رفتند خیلی مطلوب نیست؛ چه از لحاظ کمیّت آثار و چه از لحاظ کیفیّت. به گمانم از هوشمندی جعفر پناهی است که می‌خواهد به کشور بازگردد چون عاقبت دیگر مهاجران را می‌بیند.

  

ایران ملک هیچ نظام سیاسی نیست؛ ‌نه نظام سیاسی پیشین، نه نظام فعلی و نه هر نظام احتمالی در آینده. اگر شهروند ایرانی در ایرانی که متعلّق به اوست فعالیّت کند، طبیعی‌ترین کار ممکن را انجام داده است و صرف گرفتن «مجوّز» به معنای وامداربودن به یک نظام نیست. آن دهنده‌ی مجوّز جای اشتباهی نشسته است و برای کاری که احتیاجی به مجوّز ندارد، اجازه صادر می‌کند.

  

کسی که از بالا به مرّبع فوق نگاه کند درمی‌یابد که فارغ از دسته‌بندی‌های سخیف فضای مجازی هر کدام از عناصر تشکیل‌دهنده‌ی مرّبع بالا می‌توانند برای ساختن آینده‌ای بهتر تلاش کنند. حتّی در میان گروه اوّل کسانی هستند که حضورشان در همین راستا می‌تواند باشد. برای نمونه فرسنگ‌ها فاصله است بین جواد شمقدری و رضا میرکریمی. ضمن اینکه بین دولتی که به حاجی‌پور مجوّز می‌دهد با نهادی امنیّتی که برای او ایجاد محدودیّت می‌کند فرق است. اگر دولت رئیسی روی کار بود شروین هیچگاه مجوّز نمی‌گرفت. بین نهادی که به پارتی خصوصی هنرمندان حمله می‌کند و وزارتی که جشنواره‌ی فجر را برگزار می‌کند هم تفاوت هست. به جز کسانی که تمایل به ساده‌سازی افراطی مسائل دارند، به سادگی نمی‌‌توان همه را فقط «نظام» دانست. می‌پذیرم که معنای «نظام» پس از خیزش سال ۱۴۰۱ فرق کرد ولی این را هم اضافه می‌کنم که معنای مخالفت با نظام نیز پس از خرداد ۱۴۰۴ و حمایت بخشی از مخالفان از متجاوزان فرق کرد. همان‌قدر که ایستادن در کنار یک نظام ناعادلانه درست نیست، حفظ فاصله از خائنان به این آب و خاک نیز امروز یک ضرورت است. هیاهوی این جماعت بیش از اینکه کسی را نگران کند، باید موجب مسرّت او شود.

     

سالها پیش ضمن مباحثه‌ای که با یکی از نویسندگان خوب کشورمان داشتم، نقطه‌ی اختلاف اینجا بود که ایشان نه تنها منتقد بلکه مخالف انتشار غیرقانونی و زیرزمینی آثار ادبی بود و حرف من این بود که ما حق نداریم برای کسی تعیین تکلیف کنیم که اینجور باش یا آنجور. هر کدام از نویسندگان دارای مجوّز یا کسانی که خود را نیازمند به گرفتن مجوّز نمی‌بینند می‌توانند راهی به رهایی بگشایند. حالا وضع برعکس شده و باید برای کسانی که تنها شکل کار آزادیبخش را فعالیّت خارج از چارچوب نظام می‌دانند توضیح داد که انتشار قانونی آثار در داخل را به صرف شیوه‌ی انتشارشان قضاوت نکنند و فقط به محتوای آن بپردازند. به رسمیّت شناختن دیگری تمرینی است که همه‌ی ما به آن نیاز داریم.

  


پ.ن: به گمانم وقتش شده که در کنار نسخه‌ی کاریکاتوری و ایرانیزه‌شده‌ی هیدگر، پوپر و هگل نام هانا آرنت را هم بگذاریم؛ با این تفاوت که آن سه‌نفر متولّی نیمه‌رسمی دارند ولی این آخری لقلقه‌ی زبان لویاتان مجازی است. شاید آخرین تصوّری که آرنت می‌توانست از افکارش داشته باشد این بود که دستاویز توجیه دیکناتوری فردی حاکمان ایرانی سیّاره‌های تک‌نفره‌ شود.

 

پیشین: به سیاست‌کشیدن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics